ما ، خاطره باران هايی هستيم كه از ذهن آسمان پاک شده است ...
ازاين پس دعای باران را به نام
من و به نام تو خواهند خواند
Printable View
ما ، خاطره باران هايی هستيم كه از ذهن آسمان پاک شده است ...
ازاين پس دعای باران را به نام
من و به نام تو خواهند خواند
دل من به دریا نزدیک است
چشم از راه برداشته ام و افق را نظاره میکنم
پر پروازم را گسترده ام
تا بی نهایت خواهم رفت
مرغان دریایی مرا می خوانند
دردم را به سیمرغ هم نخواهم گفت
یاریش را هم نخواهم خواست
تنها نسیم است که منتظرش مانده ام
برای پروازم امیدی لازم است
:1::1::1:
تو هم در آینه حیران حسن خویشی
زمانه ایست که هر کس بخود گرفتار است
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
در من چه وعده هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شود ؟
آخر چگونه این همه عشاق بی شمار
آواره از دیار
یک روز بی صدا
در کوره راه ها همه خاموش می شوند ؟
باور کنم که دخترکان سفید بخت
بی وصل و نامراد
بالای بامها و کنار دریاچه ها
چشم انتظار یار، سیه پوش می شوند ؟
در آرزوي ديد نت اي نور ديده ام
شب تاپگاه گوشه ي خلوت گزيده ام
شايد ببينمت وبه اميد ديد نت
بحر ستاره هاي فلك را شمرده ام .
می خواهم همرنگ روزهای بی ترسی شوم که منتظر آمدنشان هستم ...
می خواهم رنگ روح باشم ، هنگامی که جان می گیرد .
هنگامی که می داند حالا حالا ها کار دارد و می خواهد بماند و
نفس بکشد .
رویمان را آن طرف می کنیم که اخم این روزها خاکستری مان نکند .
سبزم می کنی ؟
یاره=به یار* اولسون=باشد* یارسیز=بی یار
یاره هر ساعت سلام اولسون ،سلام
عشرت و عیشی مدام اولسون،مدام
یار سیز صحبت حرام اولسون،حرام
یاره بو معنی تمام اولسون،تمام
نسیمی
من از خار سر ديوار فهميدم كه ناكس كس نمي گردد بدين بالا نشستن ها
من از افتادن سوسن به روي خاك دانستم كه كس نا كس نمي گردد از اين افتان و خيزها
اي خانه خراب اينجا آماده زلت شو
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو
جائيكه همه دزدند تو دزد چپوگر باش
بزمي كه همه مستند تو مست و مخمر باش
شهري كه همه كورند تو كور شو و كر باش
ديدي كه همه لالند تو لال ز صحبت شو
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو