-
از اول هم/روی پاهای خودش ایستاد/آنقدر یادش نیامد/که دیگری آمد و /نشست جای کسی/که جایش همیشه خالی بود/بعد جای من/چه فکر های د/ور و درازی /که جا خوش نکرد:/اینکه کسی, در چهره ی تو دست ببرد/تو را از دست بدهد/اینکه کسی/............بعد پچ پچی از راه رسید/-: خواب که بودید/دنیا را آب نمی برد؟/آن وقت /با آب/خودش را به تاب زد/تا فکرهای در سرش/از همان راهی که آمده بود/بعد, بی آنکه حتا/آبی از آب تکان بخورد/دنیایی را خواب برد./
-
گر چه ما را نکنی یاد ولی ما هستیمدل به امید پیامی که ندادی بستیم
-
این همه برادران من
به یاد سربازان میهن که به دست گروه جندالله به شهادت رسیدند .
"عليرضا اسماعيل زاده"
"محمد احسان پور"
"حسن صفدري"
"علي خيده"
"مرتضي كاريزنويي"
"محمد كيوانلو شهرستانكي"
"جواد حسن زاده"
"بهنام محمدي"
"اسماعيل دهدار"
"محمود فلاح گلچين "
روحشان شاد ، پرچم میهن بر فراز مزارشان همیشه برافراشته ...
این همه برادران من
موهام نذر چشمهات
دستهام نذر پوتینهای سربازیت
و آغوشم
وطنیست
که فقط برای مادرت گل فرستاد
سر بریده ی همه برادران من را
اژدها در تهران بلعید
خونهای بیت المقدس
سرخ تر بود
-
پدرم شعر مي خواند
من شعر مي گويم
او باغ هاي فراواني دارد
من داغ هاي فراواني
-
مردم با ادكلن هاي متفاوت
بي تفاوت از كنار هم مي گذرند
عطر سلامي نمي شنوي
-
خیاطی نیست
روی نقشه جغرافیا
راهی بدوزد
راهی برای نرفتن
نیست !
-
اتاقم پر از اشک هاي مچاله ست
از سرگيجه هاي ساعت مي خوابم
و با ساعت هاي خوابيده
غلت مي زنم
من از ارتفاع تختم
مي ترسم....
در خواب هاي تو پرت مي شوم
در صبحي که سر نزده
طلوع کن...
سنگيني ابرهاي پلکت را
من مي بارم
::.شعر از خودم.::
-
شعر بالايي خيلي قشنگ بود بهتون تبريك ميگم بهتون كه همچين استعدادي دارين واقعا بايد قدر اين كاربرا رو دونست
-
تقدیم به ماما، آنا و تمام گوزنهای سوخته ی سینما رکس
همین اواخر بود
که سرم را
در رادیان های پیاپی چرخاندم
گذاشتم چشمها زوم کنند روی شطی از نخل
که قورباغه ی مرده دیگر قورت دادن ندارد
به نوستالژی کفن شده سلام می کنم
به سی سالی که گذشت
شط را بغل می گیرم
تا صدو هشتاد درجه بچرخانیمان
مگر باران ببارد
ببرد
همه چیز را
گوزن های مرده و موهای پوران و
تمامی این سی سال
دست می کشم از دستها
مرداد را بهانه می کنم
میدانم گالن گالن نفت قورت میدهی
تا در بهمن شیر دنبال عروس دریایی ام باشم
آتش که خاموش نمی شود
خاکسترهایش را پس می زند
هی می کند گله های گوزن را سمت کوه
و این خنده های توست که روی سر گوزنها میوه میدهد
می گفتی من نگاتیوهای آخر فیلم هستم
که سر ایستگاه هشت می نشست
از سی نما تماشایی بود و یاد نگرفت لین ها را از اول بشمارد
حالا که دیگر سکانسها را از بر شده ای
سر آپاراتچی فریاد نکش
من نگاتیوهای آخر فیلم بودم
کسی از رویم رد نشد
که مرده ها همان اول قول دادند مهربان بخوابند
شاید حق با پوران است
سرم را سالهاست به نخلها بخشیدم
وقتش است خرما را از موهایم پس بگیری
مریم فیروزی
-
گفتم چیزی بگو
سکوت کرد و رفت
.
.
.
.
و من هنوز گوش می کنم