دولانیب عالمی لقمان کیمی معنا گزیرم
چون کی معنالی گئچن گونلریمین حرمتی وار
نسیمی
Printable View
دولانیب عالمی لقمان کیمی معنا گزیرم
چون کی معنالی گئچن گونلریمین حرمتی وار
نسیمی
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این
نه دلم تنگ نشده واسه ديدن تو
واسه ي بوي گل ياس
واسه ي عطر تن تو
نه دلم تنگ نشده واسه بوسيدن تو
براي وسوسه ي چشماي روشن تو
چرا دل تنگ تو باشم
چرا عكست رو ببوسم
چرا تو خلوت شبها چشم به راه تو بدوزم
چرا به پاي تو بمونم توئي كه نموندي پيشم
ميدونم تا آخر عمر نه ديگه عاشق نميشم
منده سیغار ایکی جهان من بو جهانه سیغمازام
گوهر لامکان منم کون و مکانَ سیغمازام
نسیمی
ما از این دینداری صوفی پریشان گشته ایم
زیر تیغ بی وفایی مهد حرمان گشته ایم
گرچه دین حق پرستان باعث آزادی است
ما اسیر دست این منبر پرستان گشته ایم
کو در این سیلاب ظلمت حرفی از داد و وداد ؟!
زیر پای خرقه پوشان خک بی جان گشته ایم
لب به دندانش بدوزد هر که دارد حرف حق !
ما در این نامردمی از دین و ایمان گشته ایم
زهد خالی آدمی را سوی نسیان می برد
ما از این ظاهر پرستی رو به ویران گشته ایم
پوچی ما خود نشان از کفر نا محدود ماست
همچو سگ از بهر نانی ،کافر نان گشته ایم
کاخ مرمر گون نخیزد از دل مال حلال
از حرام و دزدی و غارت چو سلطان گشته ایم
انقلاب ما همین در خود شکستن بود و بس
از شکست آرزوها همچو شیطان گشته ایم
مهدی ما را نباشد آرزوی سیم و زر !
همچو قارون ما اسیر سیم سوزان گشته ایم
...
منیم اویرندئییم ایلک سؤز بو مکتب ده سکوت اولدی
بلا دیر دیل باشا لاکین سکوت هر درده درمانی
خاقانی شیروینی
یک نیم دمم از جهان به دست آمده بود
وصلش به بهای جان به دست آمده بود
ارزانش ز دست من برون کرد فلک
افسوس که بس گران به دست آمده بود
-----------
درد و و محنتین،ای صنم،صنم!
عشق ایله چئکن بیر منم،منم
عار و وارینی راهِ مهرده
تار و مار ائدن،بیر منم،منم
میر حمزه نگاری
من آن ابرم كه مي خواهد ببارد
دل تنگم هواي گريه دارد
دل تنگم غريب اين در و دشت
نمي داند كجا سر مي گذارد