هواپیما می گذرد
هر چه فریاد می کشیم
کسی نمی شنود
گیر افتاده ایم در این بیابان
چاره ای
جز شکار تو نداریم
ای خرگوش زیبا
ما را ببخش !
Printable View
هواپیما می گذرد
هر چه فریاد می کشیم
کسی نمی شنود
گیر افتاده ایم در این بیابان
چاره ای
جز شکار تو نداریم
ای خرگوش زیبا
ما را ببخش !
شبي از شبها تو مرا گفتي
شب باش
من كه شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شبي شب گشتم
به اميدي كه تو فانوس شب من باشي
يار خوبان ستم پيشه گران بود ، گران
كار عشاق جگر خسته دعا بود، دعا
اگه كوچه ی صدام يك كوچه ی باريكه
اگه خونم بی چراغه چشم تو تاريكه
ميدونم آخر قصه ميرسي به داد من
لحظه ی يكي شدن تو آينه ها نزديكه
هی بازیگر گریه نکن...
ما هممون مث همیم
صبحا که از خواب پا میشیم ...
نقاب به صورت میزنیم
من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست
عذر خواهم را هم آن چک گریبان کرده ام
چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم
با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام
سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام
از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کنده ام
خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام
ميان ماندن و رفتن حكايتي كرديم
كه آشكارا در پرده ي كنايت رفت.
مجال ما همه اين تنگمايه بود و دريغ
كه مايه خود در وجه اين حكايت رفت.
تو جفای خود بکردی و نه من نمی توانم
که جفا کنم(!) ولیکن نه تو لایق جفایی!
چه کنند اگر تحـــــــــــــــــــمل نکنند زیر دستان!
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهی!
دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم
نه عجب که خوبـــــــرویان بکنند بی وفایی!!!
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشـــــنایی!
تو که گفته ای تامل نکنم جـــمال خوبان
بکنی اگر چو "سعدی" نظری بیازمایی!!
يادمان باشد از امروز خطايي نکنيم
گر چه در خويش شکستيم صدايي نکنيم
يادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سرپايي نکنيم
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
تو مپندار كه من شعر به خود مي گويم
تا كه هشيارم و بيدار يكي دم نزنم