ملک را نیست آن صورت که نسبت کرده ام با او
کمال حسن و زیبایی بدینسان هم تو را باشد
نسیمی
Printable View
ملک را نیست آن صورت که نسبت کرده ام با او
کمال حسن و زیبایی بدینسان هم تو را باشد
نسیمی
دیر می رسیم
زود می رویم
سالها چه پرشتاب
به یاد می آیند
چه دیر از یاد می روند
رفته اند ؟
دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
دست بیداد سیه مستان بلند افتاده است
ورنه آن سیب زنخدان را مکیدن زود بود
صائب تبریزی
دلم گرفته آسمون نمی تونم گریه کنم ...................... شکنجه می شم از خودم نمی تونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده ...................... آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
همچو فرهاد از غمش روزی به صحراها روم
تا ببینند این جوانان عشق پیرآموز را
الهی تا بنای دهر باقی دیر،مخلّد قیل
بو سلطان جوانبختی،بو سردار جهانبانی!(ی)
مولانا حکیم محمد فضولی بغدادی
ياری اندر کس نمیبينيم ياران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد
دنیای مرموزیست ما باید بدانیم
که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
باید خدا هم با خودش روراست باشد
وقتی که میداند خدای هیچکس نیست
تیر دلدوز تو نازم که بدان سخت دلی
مانده در سینه تنگ از پی دلداری دل
صراف تبریزی