مرثيه ام را می خوانم
تو در کنارم بيدار می شوی
مرگت را به ياد نمی آورم
همچنان
که روزهای ديگر را
من مرده ام
يا تو بر خيالم نشسته ای
مرگم را به ياد نمی آورم
همچنان
که روزهای ديگر را.
افشین نادری
Printable View
مرثيه ام را می خوانم
تو در کنارم بيدار می شوی
مرگت را به ياد نمی آورم
همچنان
که روزهای ديگر را
من مرده ام
يا تو بر خيالم نشسته ای
مرگم را به ياد نمی آورم
همچنان
که روزهای ديگر را.
افشین نادری
باید پشیمان شد
از این همه روز های معمولی
از خودم
که آهسته آهسته
به خود فروشی احساسم
عادت می کنم!
در استقبالت
سایه ام
از من عقب می ماند
و تو همیشه
از صدای قدمهایت
دیرتر می آیی!!
عقربه ها
پایشان را از گلیمشان دارازتر کرده اند
صدای جیرجیرک ها می آید
وشب برای من دیگر
حرف تازه ای ندارد
سجاد صاحبان زند
ديگر ،
شعرها برايم طعم هميشگي را ندارند
وقتي تو نيستي
نميدانم
شاعران
اصلا براي چه مي سرايند
دیوانگی بزرگی است
دنیا
وقتی آفتاب از پشت موهای تو
طلوع نکند
و صدای جیرجیرکها
از صدای تو بلندتر باشد.
دیوانگی بزرگی است دنیا
و از دیوانگی
هیچ کس با کس دیگر
سخن نمی گوید
آنچنان که دو درخت روبروی هم.
::.درنا یوسف زاده.::
چقدر این شب طولانیست،
یادم نمیآید پاییز هم، یلدا داشته باشد
چند کلمه خبرِ خوش
به من قرض دهید
تا برای طوطی ام بخوانم
قول می دهم
خبر را که از بَر شد
برایِ تان پس بیاورم
مهدی علاقمند
آدم تنها سرد است
دنیا پر از آدم تنهاست
دنیا سرد است
دست نگه دار عزیزم
صبر کن
خاطرات من حساسند
روح من حساس است
عقب تر بایست
به مرگم گفتم
بعد ظریف
با نوک انگشت
روحم را
از بدن
جدا کرده
تا کردم
لای تنظیف پیچیده
توی دستهاش گذاشتم
"خیلی مواظب باش
حساس است
هم شکسته چند جاش
هم کمی
درد می کند گاهی"