دوستان من یه سوتی دادم که خودم فهمیدم :دینقل قول:
اگه گفتیم چی بود :دی من فک کردم اون یارو غولـه نیما بود :دی ( نخندیدها :دی ) الان دوباره فیلم رو نگاه کردم فهمیدم :دی دیشب اصلن حواسم به قیافه و صداش نبود :دی
پ ن : خندیدید !: دی
Printable View
دوستان من یه سوتی دادم که خودم فهمیدم :دینقل قول:
اگه گفتیم چی بود :دی من فک کردم اون یارو غولـه نیما بود :دی ( نخندیدها :دی ) الان دوباره فیلم رو نگاه کردم فهمیدم :دی دیشب اصلن حواسم به قیافه و صداش نبود :دی
پ ن : خندیدید !: دی
:31::10:نقل قول:
غوله که حامد حدادی بود!:46:
.
میگم چون داریم به ماه رمضون و طبیعتا تموم شدن سریال نزدیک میشیم، احتمالا سریال یواش یواش نزدیک بشه به سمت علاقه مند شدن عجیب!! دکتر ملکی (ملک زاده!) با خانم شیرزاد...:27:
:دی یه جوری میشه ! شاید لوس بشه :دینقل قول:
اگه ناصر با کتی ازدواج کنه :دی چی میشه دوتایی پوست همو میکنننند :دی
این چند دقیقه ی آخر رو چقدر ضایع ادیت (کات و زوم) کرده بودن:19:
واي امشب چقدر تيكه انداختن ...
تك تك ديالوگ ها با منظور بودش ...
_ كسي اعتراضي نداره ...
_ چرا من ميگم اين وضع درست نيست !
_ بيخود كردي اعتراض كردي ...
_ آخه شما خودت گفتي اگه كسي اعتراض داره !!..
_ اون واسه اون موقع بود نه حالا !
+
دكتر جزيني هم تو اين قسمت درست شبيه يه نفر بودش كه ...
حرفاي ملكي هم خوب بود : اون موقع كه همه اعتراض كردند بايد ميومديم وسط + با حرف زدن كه كاري درست نميشه.
ساختمان پزشكان تو اين قسمت ماكتي بود از كشور. فيروز هم با چماق منو ياد يه سري ها انداخت.
فيروز : كسي حق نداره اينجا وايسه !
واقعا عالي بود اين قسمت. عالي
امشب جالب بود
نیما خوب دل و جرئت پیدا کرده بود و داشت با فیروز بحث می کرد
تو این جور مسائل هم من کپی هومن هستم چون هیچ وقت نشده ببینم که چند نفر به خوان این جوری یه اعتراضی بکنن و بتونن با اتحادشون به یه جایی برسن:13:
جدا از این اون جایی که نازنین واسه اولین بار بشقاب سبزیجات ( :دی ) رو اورد کنار نیما هم فک کنم یه کاتی کردن :دینقل قول:
راستی ناصر چرا نبود؟!!!
مثلا اون هم جزئی از ساختمونـه و کسی که آتوی سهرابی رو گرفت ( فیروز پسر سهرابی) .
و اینکه این دو یا سه نفر جدید که اوردن همینطوری تو ساختمون که مثلا دکترن و جمعیت دکترارو ببرن بالا (واسه این قسمت که اعتراض و اینا بود ) خیلی مسخره بودن ! :27::دی
این ساختمون که تو وسطاش نشون میده ( همین ساختمون خودشون ) که دوربین از بالا میاد پائین ظاهرا چند طبقه هستش! پس چرا چند نفر بیشتر ما دکتر نمیبینیم توش؟:دی!
این قسمت هم خوب بود :20:
چرا تیکه آخر روی فیروز تصویر زوم بود همش !؟
واسه منم سواله!!نقل قول:
چرا تیکه آخر روی فیروز تصویر زوم بود همش !؟
معلوم نیست چی بوده که اینقدر کات خورده و زوم هم تو کارش بوده!!
آخه چیزی هم توی دست و بالشون نبود!
ما هم دلمون خوش یه سریال داره بدون سانـسـور پیش میــره که اینم...!
حتما عکس فروید یهودی بوده تو کادر :31:نقل قول:
داستان و اعمال اشخاص این قسمت مثال کوچکی از جامعه ایران بود که اگر بخوایم یکمم باهاشون شوخی کنیم میشه::31:
دکتر سهرابی=راس حکومت
کسری=لباس شخصی
فیروز=یگان ویژه:31:
پزشگان ساختمان= مثل مردم جامعه که یکی نیستند و فقط بلدند حرف بزنند و در عمل هیچ اعتراضی ندارند و پشت هم رو خالی می کنند...
و دکتر سهرابی هم مثل راس حکومت وقتی میبینه اعتراضی وجود نداره فشارها و هزینه ها رو بیشتر میکنه و جواب میگیره
هی....
خدا عاقبت و آخرتمون رو با این پست بخیر کنه.دی:31:
صخنه اخر که فیروز افتاد زمین چماغ دستش بودنقل قول:
احتمالا به خاطر اتفاقات اخیر و اشاعه فرهنگ چاقو و قداره کشی و...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نظرم اینکه چرا ناصر نیست احتمال داره مال قسمتای قبلی باشه که هنوز باشگاه نزده! از نوع لباس پوشیدن هم میشه متوجه شد
+
چرا زوم شد توی قیافه فیروز چون دکتر ملکی بهش گفت آخه این چه ابروهایی که تو داری! زوم شد بیننده بهتر ببینه:21:
:27:
مگه فیروز معلوم نشده بود که پسر دکتر سهرابیه؟
پس چرا دکتر ملکی که دیشب ازش پرسید پدرت هم مثل خودت کم بود یا نه اونم جواب داد تا ابروهاشم مو داشت.
جوری سوال جواب می کردن که انگار نمی دونن پدرش دکتر سهرابیه.
یعنی قسمت دیشب قبل از اون داستان فیلمبرداری شده؟
بهنام تشکر متولد بهمن ماه ۱۳۵۵ در بندر انزلی است ،لیسانس اقتصاد بازرگانی از دانشگاه فیروزکوه است ، متاهل است ، حرفه اصلی اش در تئاتر است ، از سال ۷۵ کار در تئاتر را آغاز کرده و چند سال در مازندران فعالیت کرده و پس از آن به تئاتر شهر تهران آمده و فعالیت خود را در آنجا ادامه داده است وی همچنین کار دوبله را به مدت ۲ سال در سال ۸۳ انجام داده و از سال ۸۷ نیز گویندگی در رادیو را آغاز کرده است.
آثار و فعالیتها
تئاتر
– بازی در نمایش “میرزافرفره” نوشته داوود فتحعلی بیگی به کارگردانی محمد جونیان – ساری، تالار سلمان هراتی؛ ۱۳۷۷
– بازی در نمایش “معرکه عشق” نوشته و کارگردانی محمد اکبری – ساری، فیروزکوه، بوشهر؛ ۱۳۷۸
– بازی در نمایش”بانوی قهرمان” نوشته علی ولی زاده به کارگردانی علی دنیوی – ساری، تالارسلمان هراتی، تهران، تالار چهارسو؛ ۱۳۷۷
– بازی در نمایش “سهمی پیش از مردار” نوشته و کارگردانی علی دنیوی ساروی – ساری، تالارسلمان هراتی؛ ۱۳۷۷
– بازی در نمایش “ماه زدگان” نوشته علی دنیوی ساروی به کارگردانی افشین رشیدی – ساری، تالار سلمان هراتی، سمنان، تالار آفتاب؛ ۱۳۷۹
– بازی و کارگردانی در نمایش “خرس” نوشته آنتوان چخوف – ساری، تالار سلمان هراتی؛ ۱۳۸۱
– کارگردانی نمایش “خواستگاری” نوشته آنتوان چخوف – ساری، تالار سلمان هراتی؛ ۱۳۸۱
– بازی در نمایش “فالگوش” به کارگردانی منیژه محامدی – تهران، تالار سنگلج؛ ۱۳۸۲
– بازی در نمایش “چند کاپریس برای ویلون” به کارگردانی محمودرضا رحیمی – تهران، تئاتر شهر، تالار خورشید؛ ۱۳۸۲
– بازی در نمایش “اسکوریال شاه” به کارگردانی “رامین سیار دشتی” (اجرای پایان نامه) – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۳
– بازی در نمایش “روزهای زرد” به کارگردانی ایوب آقاخانی – تهران، تئاتر شهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۳
– بازی در نمایش “مردی که گلی به دهان داشت” به کارگردانی مریم بلالی مقدم (اجرای پایان نامه) – تهران، دانشگاه سوره؛ ۱۳۸۳
– بازی در نمایش “رویای بسته شده به اسبی که از پا نمی افتد” به کارگردانی آروند دشت آرای – تهران، تئاتر شهر، کارگاه نمایش؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایش “ژولیوس سزار به روایت کابوس” به کارگردانی کیومرث مرادی؛ تهران، تئاتر شهر، تالار چهار سو؛ ۱۳۸۴، هند، دهلی نو و کلکته ۱۳۸۵
– بازی در نمایش “سه خواهر” به کارگردانی “محمودرضا رحیمی” – تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایش “مکبث” به کارگردانی آرش دادگر – تهران، تئاتر شهر، تالار نو؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایش “لبخند با شکوه آقای گیل” نوشته اکبر رادی به کارگردانی هادی مرزبان – تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ ۱۳۸۶
– بازی در نمایشنامه خوانی “هذا حبیب الله” نوشته عباس نعلبندیان به کارگردانی محمد میرعلی اکبری؛ تهران، تئاترشهر، کافه تریا؛ ۱۳۸۱
– بازی در نمایشنامه خوانی “اثر پرتوهای گاما بر روی گل های همیشه بهار” نوشته پل زیندل به کارگردانی سمیه تاجیک؛ تهران، تئاترشهر، کافه تریا؛ ۱۳۸۲
– بازی در نمایشنامه خوانی “مونسرا” نوشته امانوئل روبلس به کارگردانی زاهدپور – تهران، خانه هنرمندان؛ ۱۳۸۳
– بازی در نمایشنامه خوانی “سانتاکروز” به کارگردانی هما روستا – تهران، تئاترشهر، کافه تریا؛ ۱۳۸۳
– بازی در نمایشنامه خوانی “خرس” به کارگردانی جواد روشن – تئاتر شهر،کافه تریا، ۱۳۸۳
– بازی در نمایشنامه خوانی “دعوت” به کارگردانی زهرا صبری – تهران، ادره تئاتر؛ ۱۳۸۳
– بازی در نمایشنامه خوانی “کابوس” به کارگردانی طوفان مهردادیان – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایشنامه خوانی “مگس ها” نوشته ژان پل سارتر به کارگردانی محمد پویا – تهران، خانه هنرمندان؛ ۱۳۸۴
– کارگردانی و بازی در نمایشنامه خوانی “دختر یانکی” نوشته نیل سایمون – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایشنامه خوانی “عاقبت عشاق سینه چاک” نوشته نیل سایمون به کارگردانی فرید قبادی – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایشنامه خوانی “خیره مانده به سقف” نوشته رولد دال به کارگردانی اشکان صادقی – تهران، اداره تئاتر؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایشنامه خوانی “خون” نوشته لارس نورن به کارگردانی افسانه ماهیان – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
– بازی در نمایشنامه خوانی “ماه زدگان” نوشته علی دنیوی ساروی به کارگردانی بهرام تشکر – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۵
– بازی در نمایشنامه خوانی “۳۱/۶/۷۷″ نوشته علیرضا نادری به کارگردانی محمودرضا رحیمی – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۵
– بازی در نمایش “رستگاری در شب دور” نوشته طلا معتضدی به کارگردانی نسیم ادبی – (جشنواره رضوی) تهران، تالار سایه؛ ۱۳۸۵
– بازی در نمایش “دنیای دیوانه دیوانه دیوانه” نوشته و کارگردانی بهزاد فراهانی – تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ ۱۳۸۵
– بازی در نمایش “ژولیوس سزار به روایت کابوس” نوشته شکسپیر، اقتباس نغمه ثمینی به کارگردانی کیومرث رادی – هندوستان، دهلی نو-کلکته؛ ۱۳۸۵
– بازی در نمایش “طناب می زنی عزیزم” (جشنواره بانوان)؛ نوشته فارس باقری به کارگردانی بهرام تشکر – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۶
– بازی در تله تئاتر “مهمانی درندگان” به کارگردانی رشید بهنام – شبکه۴؛ ۱۳۸۶
فیلم و مجموعه تلویزیونی
– بازی در مجموعه تلویزیونی “مروارید سرخ” به کارگردانی مسعود رسام – شبکه پنجم؛ ۱۳۸۴
– بازی در مجموعه تلویزیونی “عصای پیری” به کارگردانی شاپور قریب – شبکه سوم؛ ۱۳۸۴
– بازی در سریال “مختارنامه” به کارگردانی داود میرباقری – ۱۳۸۴
– بازی در سریال “مثل همیشه” به کارگردانی وحید حسینی – شبکه یک، ۱۳۸۴
– بازی در فیلم کوتاه “اتو استاپ” به کاگردانی ناصر صفاریان – ۱۳۸۲
– بازی در سریال “تا صبح” به کارگردانی مجید جوانمرد – ۱۳۸۵
– بازی در مجموعه تلویزیونی ساختمان پزشکان به کارگردانی سروش صحت-۱۳۹۰
گویندگی و دوبله
– ۲ سال گویندگی (دوبله) قرن بیست و یک ۱۳۸۵-۱۳۸۳ به مدیریت نصرالله مدقالچی
– گویندگی در بیش از ۷۰ فیلم سینمایی ۱۵/۳/۱۳۸۴ تا تابستان ۱۳۸۶ قرن بیست ویک مشغول گویندگی زیر نظر نصرالله مدقالچی
– گویندگی رادیو از سال ۱۳۸۷
– گویندگی در شبکه رادیویی تهران، استدیو صداری شهر
– گویندگی در شبکه جهانی صدای آشنا (برنامه های قند پارسی، رنگ خدا، ویژه برنامه دهه اول محرم)
– گویندگی در شبکه جوان (برنامه ویژه جشنواره تئاتر فجر، مثلث، بین خودمون باشه)
جوایز و افتخارات
داوری جشنواره تئاتر فجر، استان مازندزان؛ ۱۳۸۸
تقدیر در هفته تئاتر، استان مازندران؛ ۱۳۸۸
دریافت جایزه بازیگر دوم، جشنواره تئاتر ماه، نمایش “ماه زدگان”؛ ۱۳۸۸
دریافت جایزه بازیگر اول، جشنواره نمایش نامه خوانی، نمایش “مسافرینی از شیکاگو”؛ ۱۳۸۷
دریافت جایزه بهترین بازیگر، جشنواره استانی مازندران، نمایش “ماه زدگان”؛ ۱۳۸۷
کاندید بازیگری جشنواره بانوان، نمایش “طناب می زنی عزیزم”؛ ۱۳۸۶
دریافت جایزه بازیگر دوم، جشنواره نمایش نامه خوانی مولوی، نمایش “دختر یانکی”؛ ۱۳۸۴
دریافت جایزه کارگردانی دوم، جشنواره نمایش نامه خوانی، نمایش “دختر یانکی”؛ ۱۳۸۴
کاندید بازیگری جشنواره فجر، نمایش “مکبث”؛ ۱۳۸۴
دریافت جایزه بهترین بازیگر و کارگردان، جشنواره نمایشنامه خوانی مولوی دوره دوم؛ ۱۳۸۴
کاندید بازیگری جشن بازیگر، نمایش “چند کاپریس برای ویالون”؛ ۱۳۸۳
دریافت جایزه بازیگر دوم، جشنواره استانی مازندران، نمایش “ماه زدگان”؛ ۱۳۷۹
مصاحبه
-خیلی از مخاطبان سریال «ساختمان پزشکان» و حتی عوامل سینما و تلویزیون، فکر میکنند بهنام تشکر بازیگر شخصیت نیما افشار در این مجموعه یک شبه ره صد ساله را پیموده و به نقش یک سریالی هرشبی دست پیدا کرده است. در حالی که اینگونه نیست. او پس از مدتها کار تئاتر، تجربه نمایشهای صحنهای مختلف، چند فیلم سینمایی («زیرآب» و …) تلهفیلم «حبیب»، سریال «مختارنامه» و تله تئاتر («خدای کشتار»، «دیوانگان متفکر» و …. ) حالا در «ساختمان پزشکان» مزد سالها تلاش خود را گرفته است.اگر موافق باشی با فعالیتهای گذشتهات بیشتر آشنا شویم.من متولد بندرانزلی هستم و از سال ۱۳۷۵ کار تئاتر میکنم. دو تا سه سال در مازندران کار کردم، از سال ۱۳۷۸ به تهران آمدم و مستقیم رفتم به تئاتر شهر و آنجا تئاتر حرفهای را به شکل جدی دنبال کردم.
با کدام گروهها در طول این سالها تجربه نمایش داشتی؟
اولین کارم با خانم منیژه محامدی و نمایش «فالگوش» بود. با آقای محمود رحیمخانی، آقای ایوب آقاخانی («روزهای زرد») و با آرش دادگر «مکبث» را کار کردم. «جولیوس سزار» را با کیومرث مرادی کار کردیم، «لبخند با شکوه آقای گیل» تا اینکه رسیدیم به «خدای کشتار» و «مهر هفتم»…
در این مدت به هیچ وجه تجربه کار تصویری نداشتی؟
چرا، با آقای بهزاد فراهانی سریال «حماسه آرد» را کار کردیم که قرار بود در ۱۰ قسمت ایام دهه فجر روی آنتن برود، اما نیمه تمام ماند و به نتیجه نرسید. بعد از آن در سریال مختارنامه نقش کوتاهی را ایفا کردم؛ نقش یک مترسک گردان. در سریال «گمشده» راما قویدل یک اپیزود بازی کردم. در تلهفیلم «حبیب» با حمید فرخنژاد همبازی بودم.
بعد از آن چند تلهتئاتر کار کردم، از جمله همان نمایش خدای کشتار که تلویزیونی هم شد و تلهتئاتر «دیوانگان متفکر» که عیدنوروز امسال پخش شد. با خانم سپیده فارسی یک فیلم سینمایی کار کردم که متأسفانه اجازه اکران ندارد و یک فیلم سینمایی تاریخی هم با یک کارگردان درجه یک سینمای مملکتمان کار کردم، اما چون خاطره خوشی از آن کار و عوامل تولیدش (بجز کارگردان محترم این فیلم که من بسیار از او یاد گرفتم) ندارم دوست ندارم به آن اشاره کنم. حتی گفتهام نامم را هم از تیتراژ آن کار حذف کنند.
قبل از پرداختن به سریال «ساختمان پزشکان» گویا خیلی زود به صحنه تئاتر برگشتی و این روزها مشغول تمرین تئاتر هستی؟
بله، حدود یکسال و نیم الی دو سال از آخرین اجرای من میگذرد و این روزها درگیر نمایش برادرم، بهرام تشکر هستم به نام «ماه زدگان» نوشته علی دنیوی ساروی. این کار دو سال پیش در جشنواره ماه به عنوان نمایش اول انتخاب شد، جایزه کارگردانی اول را گرفت، من جایزه بازیگری را گرفتم و در رشته طراحی صحنه هم برنده جایزه شد. به همین دلیل ما از اجرای عموم این کار عقبنشینی کردیم تا اجرای این کار به تئاتر شهر برسد. پس از یک سال و نیم که گروههای حرفهایتر اجرا کردند، بالاخره نوبت به ما رسید تا بهرام هم اگر چه استاد دانشگاه است، اما اولین اثرش را در تالار سایه از هفته آینده روی صحنه ببرد.
فکر میکنم به خاطر بازی در نمایش «خدای کشتار» برای بازی در سریال «ساختمان پزشکان» انتخاب شدی؟
بله، پیمان قاسمخانی و سروش صحت یکی دو بار سر تمرین و اجرای آن نمایش آمدند. من سر همان فیلم سینمایی بودم که هفت یا هشت ماه در شهرستان طول کشید. سروش تماس گرفت و گفت جایی قول نده! پس از یک قرار گفتوگو، بلافاصله به یک تعامل بسیار خوب رسیدیم و قرار این همکاری را گذاشتیم.
فکر میکنم برای ورود به تلویزیون پس از سالها کار تئاتر، آن هم یک طنز هرشبی، خیلی با خودت کلنجار رفتی؟ اگر چه اتفاق خوبی برای کارنامه حرفهای تو با این سریال امروز رقم خورده است.
دقیقاً همین طور است که میگویی! خیلی فکر کردم، اما از آنجا که همه ما با نوشتههای پیمان قاسمخانی آشنا هستیم و سروش صحت و کارش را میشناسیم، ضمن اینکه باید بگویم من ۱۱۵ روز با سروش سر یک فیلم سینمایی بودم و نجابت و رفتار حرفهای این آدم را از نزدیک دیدم. او به هیچ وجه اهل کارگردان بازی نیست. این مسائل خیلی تأثیر داشت که من این پروژه را بپذیرم و درخدمت این گروه باشم.
اینکه در اولین حضور تلویزیونی جدیات با یک گروه طنز (که پیش از این سابقه همکاری داشتهاند) همکار شدی استرس نداشتی؟
چرا خیلی زیاد استرس داشتم. جالب است که پس از همین کار که با استرس قبول کردم، خیلیها سئوال میکنند آیا تصمیم داری بازی در آثار طنز را ادامه بدهی! گویا همه دوست دارند تو را پس از یک کار تنها در یک قالب ببینند!
شاید علت این است که بازیهای متفاوت تو را روی صحنه نمایش ندیدند؟
شاید! تو میدانی که بیشتر نمایشهایی که بازی کردم، جدی بودند! من در نمایش جولیوس سزار، خود جولیوس سزار را بازی کردم یا در نمایشی نقش یک کشیش را بازی میکردم و اصلاً شوخی نداشتم!! شاید یکی – دو کار طنز داشتم که یکی از آنها دیده شد و کار من به اینجا کشید. از این به بعد نمیدانم چه اتفاقی میافتد، چون اصلاً قیافه من قیافه طنزی نیست! خودم هم آدم طنازی نیستم!
اتفاقاً فیزیک صورت و اندام تو بسیار به کار آثار کمدی موقعیت میآید. البته اگر درست مورد استفاده قرار گیرد.
بله، در سریال «ساختمان پزشکان» هم قرار نبود چیزی جز این باشد، البته قرار بود طنز باشد، اما نه در تمام لحظات؛ اگر چه تعاریف طنز بخصوص طنز موقعیت در طول این سالها سلیقهای بود و هرکس نظری داشته، ولی ما برعکس برخی کارهای طنز که به هر قیمتی تماشاگرانشان را قلقلک میدهند و میخندانند اصلاً تصمیم نداشتیم این اتفاق بیفتد. من در خیلی از صحنهها کاری نکردم که تماشاگر بخندد، در واقع در بیشتر لحظات این کار درگیر موقعیت بودم و به هیچ وجه درگیر خودم نبودم.
احتمالا یکی از گاف های سریال همین بوده /نقل قول:
مگه فیروز معلوم نشده بود که پسر دکتر سهرابیه؟
پس چرا دکتر ملکی که دیشب ازش پرسید پدرت هم مثل خودت کم بود یا نه اونم جواب داد تا ابروهاشم مو داشت.
جوری سوال جواب می کردن که انگار نمی دونن پدرش دکتر سهرابیه.
یعنی قسمت دیشب قبل از اون داستان فیلمبرداری شده؟
فکر نکنم این قسمت از قبل فیلمبرداری شده بود .
نازنین "ساختمان پزشکان" پیش نامحرم ، همان لباسی را می پوشد که در خلوت با شوهرش می پوشد/نامحرم ها به او کادو هم می دهند
سایت مشرق نوشت:
تصور غالب ما این است که برای مذهبی نمودن و امتزاج اسلام و اصول دین با رسانه تنها باید میزگردی تشکیل دهیم و از چند کارشناس مذهبی دعوت نموده و به مردم توصیههایی ارائه نماییم. هر چند که گاهی در همین مسیر نیز اشتباهات و بدسلیقگیهایی به چشم میآید که پرداختن به آنها و آسیبشناسی این مسئله مجال دیگری میطلبد.
حال زمانی که پای مجموعههای طنز به میان میآید ظاهراً بیش از سایر مواقع نوعی اباحهگری یا تساهل و تسامح گریبان برنامهسازان و مدیران را میگیرد و شاید با این منطق ماکیاولی که هدف وسیله را توجیه میکند، برای سرگرم کردن و خنداندن مردم متوسل به وسیلههایی میشوند که با سبک زندگی اسلامی و دستورات صریح خداوند متعال در قرآن کریم در تضاد است و بعضاً همان توصیههایی که کارشناسان مذهبی در سایر برنامههای صدا و سیما به مردم داشتهاند هم نادیده گرفته میشود!
در این زمینه و در این یادداشت تنها به دو نمونه که مشتی است نشانه خروار اشاره میکنم.
در یکی از قسمتهای پخش شده اخیر مجموعه ساختمان پزشکان که به جشن تولد نازنین ـ همسر دکتر افشار ـ اختصاص داشت دو نکته به چشم آمد که کاملاً در تضاد با سبک زندگی اسلامی بود.
از عشوههای منشی مطب ساختمان پزشکان ـ خانم شیرزاد ـ و حرکات وی که در مواردی به نازکی یک تار مو با رقص فاصله دارد و به خصوص ناز و غمزههایی که در تضاد با دستور خداوند متعال بوده و در نقطه مقابل آیه 32 سوره مبارکه احزاب است که بگذریم، ابتدا مناسب است ترسیمی از جلسه جشن تولد نازنین در قسمت مورد نظرمان که از این مجموعه پخش شده داشته باشیم:
دکتر افشار و همسرش کنار هم نشستهاند. برادر دکتر افشار و دکتر ملکی ـ همکار دکتر افشار ـ و تنی چند از پزشکان شاغل در ساختمان پزشکان دعوت شدهاند و در منزل دکتر افشار حضور دارند. خانم شیرزاد و پدر و مادر دکتر افشار هم از دیگر حاضران هستند.
حالا وقت این است که نکته اول نمایان شود. با نگاهی به این ترکیب میتوان به راحتی متوجه شد که تعدادی از حاضرین در این جلسه با نازنین نامحرم هستند. طبق معمول برخلاف سبک زندگی اسلامی، لباس شخصیت زن ـ نازنین ـ که میزبان این جلسه است در زمانی که با همسرش در منزل تنها است با زمانی که در این جلسه و همراه با چند نامحرم حضور یافته تفاوتی ندارد!
این دقیقاً همان نکتهای است که با توسل به منطق ماکیاولی هدف وسیله را توجیه میکند مسئولان و برنامهسازان به راحتی از کنار آن میگذرند، غافل از آنکه نتیجه نهادینه شدن این نوع رفتار که پوشش یک زن در حریم خصوصی و عمومی تفاوتی ندارد در طولانی مدت همانی میشود که امروز جامعه ما تنها در یک مورد از تبعات آن با معضل بدحجابی دست و پنجه نرم میکند و به آن مبتلا است.
البته این مسئله منحصر به این مجموعه تلویزیونی هم نیست و چنین غفلتی در سایر مجموعهها هم غالباً به چشم میآید، امری که در سینما و به نحو تأمل برانگیزی در عرصه تئاتر رنگ و بوی سکولار هم به خود گرفته است.
در بسیاری از مجموعههای تلویزیونی میبینیم که لباس زن در منزل با زمانی که به کوچه میرود و از در منزل برای بدرقه فرزند یا همسرش بیرون میرود تفاوتی نمیکند .
و اما نکته دوم درباره رد و بدل شدن هدایا بین حاضرین در جلسه به نازنین است. اگر بپذیریم که بر اساس اصول مسلم روانشناسی و به نحو اولی بر طبق توصیه ائمه معصومین علیهم السلام به ویژه حضرت علی علیه السلام، هدیه دادن سبب ایجاد محبت است آن وقت چگونه باید این نکته را توجیه نماییم که رسانه دینمدارمان جلسهای را به تصویر بکشد که مردان نامحرم برای همسر یک فرد هدایایی میآورند و در حالی که مردی با همسرش در این جلسه حاضر شده، هدیه را مرد به همسر دکتر افشار تقدیم میکند؟!
آیا عرف جامعه ما میپذیرد که مردی نامحرم برای همسر فردی، یک شال یا روسری هدیه ببرد و بگوید من این شال را برای شما به عنوان هدیه گرفتهام و آن زن هم این شال یا روسری را به راحتی استفاده کند؟ چند درصد مردان در جامعه اسلامی چنین رفتاری را در قبال همسرشان میپسندند؟
نکته عجیبتر آنکه به بهانه طنز ـ و البته نه طنز بلکه تنها خنداندن! ـ به راحتی مردان نامحرم در این جلسه همسر یک فرد را دیوانه خطاب میکنند و مرد ـ دکتر افشار ـ این توهینها را که با خریدن کتاب به عنوان هدیه با عنوان «یادداشتهای یک دیوانه» تکمیل میشود تنها مینگرد و انگار نه انگار که به همسرش توهین شده است! آیا عرف جامعه ما چنین است؟!
ممکن است برخی با مطالعه چند سطر فوق با خود بگویند این مسائل در برابر مشکلات عدیده جامعه ما از حیث اقتصادی، اجتماعی و غیره ارزش پرداختن ندارد یا پرداختن به این گونه مسائل در دنیای امروز که زوایای مدرنیته در اسرع وقت رنگ میبازد و پستمدرنیسم جای آن را میگیرد و بلافاصله خود نیز کهنه میشود تا جای خود را به شیوه مدرن دیگری دهد نشانه پسرفت و با پیشرفت در تضاد است.
این فکر همانی است که مبنای اباحهگری و تسامح و تساهل میشود و خروجی آن ساخت مجموعهای است که در آن مجازیم به نام طنز و به کام خنده هر کاری بکنیم و بعد در همان رسانه ساعتی بعد در شبکه یک، یک کارشناس مذهبی نظیر حجت الاسلام شهاب مرادی یا سرکار خانم دکتر فرهمندپور بیاوریم و دور یک میز بنشانیم و در برنامهای با عنوان «پارک ملت» از تغییر سبک زندگی در ایران به سوی سبک زندگی غربی و سکولار ابراز نگرانی کنیم، غافل از آنکه ساعتی قبل از شبکه دیگری ـ شبکه سه ـ با دست خودمان راه ترویج سبک زندگی غربی و غیردینی را ترویج کردهایم!
امید که از ابزارهایمان برای ساخت مجموعه فاخر طنز یا حداقل در سطح استاندارد که صدالبته نیل به آن بسیار سخت است به درستی استفاده کنیم.
اين ديالوگهاي خانوم شيرزاد ديگه بيمزه و بي معني شدن قبلا بهتر بودن
نقل قول:
شاید هم به خاطر اینه که این سریال و چند تا نویسنده داره و نویسنده این دو قسمت با هم تقاوت داشته.!!!!:18:
نقل قول:
:31::31:سلام نارنیا جان تو هم به چیزایی گیر میدی ها خب اون لباسی که پیش نامحرم می پوشه مگه چشه؟:20: تازه معمولا سکانس های نازنین تو خونه اتفاق می افته حالا چه فقط شوهرش باشه یا مهمونم داشته باشن چرا باید فرق کنه نحوه لباس پوشیدنش :46:انتظار داری پیش شوهرش یه جور دیگه لباس بپوشه:21:
من نمی دونم چرا همه به نازنین گیر میدن تو سریال چون قیافش خوبه واسه همین:13:
خب مگه دست خودشه:34:
این نویسنده خبرگذاری فارس نیست احیاناً ؟نقل قول:
آیا عرف جامعه ما میپذیرد که مردی نامحرم برای همسر فردی، یک شال یا روسری هدیه ببرد و بگوید من این شال را برای شما به عنوان هدیه گرفتهام و آن زن هم این شال یا روسری را به راحتی استفاده کند؟ چند درصد مردان در جامعه اسلامی چنین رفتاری را در قبال همسرشان میپسندند؟
قبلاً گفتم الان هم میگم :
آیــنـه چو نقـــش تو بنمــود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
:20:
رامبد جوان تو این سریال چی کار میکنه؟نقل قول:
---------- Post added at 06:44 PM ---------- Previous post was at 06:43 PM ----------
قسمت جالبی بود. در باره موضوعش دیگران به قدر کافی توضیح دادند.
خارج از اون بحث مارد نیما این قسمت خیلی باحال بود.
برخلاف قسمتهای قبلی که از متلکهاش به نازنین حرصمون میگرفت
این سری از این سبزیجات نازنین حرص آدم درمیومد!
---------- Post added at 06:47 PM ---------- Previous post was at 06:44 PM ----------
خب راست میگن دیگه این اصلا منطقی نیست :27: (گرفتین؟ :21:)نقل قول:
گذشته از شوخی اینا همش مربوط به همون هدفیست که عرض کرده بودم :5:
حتماً نویسنده ی این مطلب وقتی به یه جشن تولد دعوت میشه که تولد نامحرمه ، مثل ... سرشو میندازه پایین میره جشن.
این توهم "تاثیر صدا و سیما در جامعه" یا "ترویج اخلاق در جامعه توسط صدا و سیما" خیلیها رو گرفته مثکه
صدا و سیما اون موقع در اخلاق عمومی تاثیر داشت که تنها رسانه های موجود جامعه ،سه کانال بود و یه ویدئوی قاچاق با فیلمهای صمد یا بروس لی !
بعدش ، مگه همه ی فیلمهای دیگه اسلامیه ؟ اون فیلم ستایش ، وقتی صدای اون مرتیکه که نقششو ارجمند بازی می کنه میشنوم ، انگار چاقو می کنن تو شکمم
فقط جنگ اعصاب ! فقط چرت و پرتهای بی هدف !
اگه اون ... اصلاً ولش.
منظورشون اينه خوشچيلي مشچيلياش !!! بايد برا شوورش باشه !! :27::31:نقل قول:
حرف درستی هستش.نقل قول:
آیا عرف جامعه ما میپذیرد که مردی نامحرم برای همسر فردی، یک شال یا روسری هدیه ببرد و بگوید من این شال را برای شما به عنوان هدیه گرفتهام و آن زن هم این شال یا روسری را به راحتی استفاده کند؟ چند درصد مردان در جامعه اسلامی چنین رفتاری را در قبال همسرشان میپسندند؟
من ۱۰۰٪ موافقم.
کلا نباید در صدا و سیما بعضی از تابوها شکسته بشه.
:41:
اگه اینطوریه که تو مختار مادر مختار دستشو گذاشت رو گردن ( فک کنم ) حالا از رو لباس فرض کنید !
میدونید این سریال واسه اینکه این انتقادات بهش وارد نشه باید چیکار میکرد؟!
باید وقتی نیما به مشکل برمیخورد میرفت سر سجاده و دعا میکرد ! و سجده میرفت و میگفت الهی العفو !:27:
نازنین تو خونه تسبیح میگرفت تو دستش!
وقتی مهمون میومد چادرچاخچون میکرد خودشو !:27:
(بعضی سریالا مگه اینطوری نبودند؟ حالا ، نمیدونم اگه اشتباه میگم بگین اشتباهمو )
ولی بعضی چیزاش هم درسته و هم غلط!
مثلا اینکه چرا نیما به بی احترامی ای که مهمون ها ( واسه کتاب های هدیه) به نازنین کردن ، هیچی نگفت مسخره هست !
چون این برمیگرده به بی عرضگی و پخمگیه نیما !
بقیه چیزارو اگه بخوایید شاید بشه با فکر کردن دلیلشو فهمید !( چه درست و چه غلط)
با سلام
اینجوری که تو اینجا خوندم دیشب خیلی جنجالی بوده
بنده ندیده ام
از کجا میتونم بخرمش؟
یا اگه میشه لینک دانلود بدین بهم (کم حجم و کیفیت پایین)
دست شما درد نکنه :10:
سلامنقل قول:
برای خریدش با سروش سیما تماس بگیرید.
قسمت امشب مثل همیشه خیلی جذاب بود.
اون صحنه ای که نیما فیروز و کسری را با کله زد خیلی جالب بود.
نیما چقدر حس مدیریت گرفته بود :31:
موفق باشید.
نقل قول:
آیا عرف جامعه ما میپذیرد که مردی نامحرم برای همسر فردی، یک شال یا روسری هدیه ببرد و بگوید من این شال را برای شما به عنوان هدیه گرفتهام و آن زن هم این شال یا روسری را به راحتی استفاده کند؟ چند درصد مردان در جامعه اسلامی چنین رفتاری را در قبال همسرشان میپسندند؟
این نامحرم نامحرم(هومن) که میگید رو که از کوچه نیاوورده تو مهمونی دوست خانوادگی نیماستنقل قول:
حرف درستی هستش.
من ۱۰۰٪ موافقم.
کلا نباید در صدا و سیما بعضی از تابوها شکسته بشه.
و تا جای که ما میدونیم تو تولد و مراسم آشناها و دوست های خانوادگی رو دعوت میکنند و هدیه هم میدن و این رو نمیدونم که چطور شما این مسئله رو تابو میدونید....
خوبه حاله نازنین اون شال رو روی شال خودش سر کرد
شاید انتظار داشتید خانم ها میرفتن خونه فریدینا و آقایون میرفتن خونه نیماینا اون موقع میشد مراسم تولد شرعی!!!!!!:13:
اتفاقا یکی از ایرادهای سریال مختار همینه! حالا کاری به مادرش ندارم ولی اون یکی ها... اسمشون رو نمیدونم... بر وزن جاریه بود!... دوتاشون بودن خیلی پررو بودن!...نقل قول:
کلا از این سریال مختار خوشم نمیاد. اینم که گفتم گذری دیده بودم با هم دیگه دعوا میکردن زنا!
اتفاقا این خودش واسه من همیشه سوال بوده که چرا تو کارهای طنز معنویت وجود نداره. (نمیگم باید باشه ولی واسم سواله که چرا نبوده هیچوقت..)نقل قول:
میدونید این سریال واسه اینکه این انتقادات بهش وارد نشه باید چیکار میکرد؟!
باید وقتی نیما به مشکل برمیخورد میرفت سر سجاده و دعا میکرد ! و سجده میرفت و میگفت الهی العفو !:27:
نازنین تو خونه تسبیح میگرفت تو دستش!
وقتی مهمون میومد چادرچاخچون میکرد خودشو !:27:
(بعضی سریالا مگه اینطوری نبودند؟ حالا ، نمیدونم اگه اشتباه میگم بگین اشتباهمو )
ولی بعضی چیزاش هم درسته و هم غلط!
مثلا اینکه چرا نیما به بی احترامی ای که مهمون ها ( واسه کتاب های هدیه) به نازنین کردن ، هیچی نگفت مسخره هست !
چون این برمیگرده به بی عرضگی و پخمگیه نیما !
بقیه چیزارو اگه بخوایید شاید بشه با فکر کردن دلیلشو فهمید !( چه درست و چه غلط)
چون طنزها حالت تمسخر داره اگه معنویات قاتی بشه معنویاتم به مسخره بازی گرفته میشه.
هیچوقت نتونستن طنزی بسازن که اینطوری نباشه.
با سلام
مگه سروش سیما یک قسمت رو هم میفروشه؟قیمتش چنده؟نقل قول:
برای خریدش با سروش سیما تماس بگیرید.
/////
در مورد نازنین من موافقم مثلا اون قسمتها اول یک شب نیما رو از خونه بیرون کرد بعدش ناصر اومد خونشون برای خواب و ...
خوب یعنی چی؟منظور داره دیگه:31:
تازه نازنین خشگل هم هست
من قسمت دیشب رو حتما باید ببینم خوهشا کمکم کنید
این داستان شال نازنین هم دیشب بود؟
ساختنش که ساختن مثال همین سریال چهار چرخ ! که مریم امیر جلالی فک کنم جلوی نامحرم چادر سرش میکرد .نقل قول:
اتفاقا این خودش واسه من همیشه سوال بوده که چرا تو کارهای طنز معنویت وجود نداره. (نمیگم باید باشه ولی واسم سواله که چرا نبوده هیچوقت..)
اینم حرفیه!نقل قول:
چون طنزها حالت تمسخر داره اگه معنویات قاتی بشه معنویاتم به مسخره بازی گرفته میشه.
مطمئنی؟!!! کی ؟ کدوم قسمت؟نقل قول:
در مورد نازنین من موافقم مثلا اون قسمتها اول یک شب نیما رو از خونه بیرون کرد بعدش ناصر اومد خونشون برای خواب و ...
نه باو :دی ماله قسمتی که نیما ( چش وزغی:دی) واسه هدیه تولد نازنین یه گردنبند کرایه کرد و گم شد و ......نقل قول:
ین داستان شال نازنین هم دیشب بود؟
ديالوگ هاي امشب خيلي زيبا و كار شده بودش ...
سكانسي كه كسري و فيروز رفتند دفتر نيما ...
كسري : ما از طرف رئيس ساختمان دكتر سهرابي برات پيغامي دارم ...
نميا : خب چي هست ؟!
كسري : ايشون گفتند كه مواظب خودت باش دكتر افشار ! جنس شما با اين دكتر ها و معترضين ساختمان فرق داره ! : دي
واقعا دستشون درد نكنه . عالي بود اين قسمت هم.
شال رو که هومن نخریده بود نیما خریده بود
قسمتهای اولش ...
تازه غیر از ین موردد یک چیزای دیگه ای هم بوده بارها . دقت ندارین تو این کارا .
سلامنقل قول:
راستش من قبلاً می خواستم یک قسمت از یک برنامه دیگه رو بگیرم گفت چند روز بعد از اینکه از تلویریون پخش شد سروش سیما هم عرضه می کنه.
اون تولد هم چندین قسمت قبل بود سه قسمت مربوط به تولد بود اسم قسمت اول تولد هم فکر می کنم " دکتر نیما و تولد همسرش " بود.
موفق باشید.
تو سایت iransima.ir هستش ولی فکر نکنم صرف کنه چون من خودم یه قسمت رو ندیدم و وقتی خواستم از اونجا بگیرم دیدم حجم اون یه قسمت 500 مگابایت هستش که حداقل برای من ایرانسلی صرف نمی کنهنقل قول:
با سلام
اینجوری که تو اینجا خوندم دیشب خیلی جنجالی بوده
بنده ندیده ام
از کجا میتونم بخرمش؟
یا اگه میشه لینک دانلود بدین بهم (کم حجم و کیفیت پایین)
دست شما درد نکنه
شما اسم اینو میذارید معنویت در طنز؟!نقل قول:
---
راستی من امشبو که دیدم فکر میکنم دوستان در مورد دیشب اشتباه میکردند
شاید دیشب اشلی از حکومت قبلی بود و بعد از ریاست نیما میشه حکومت فعلی.
مخصوصا که نامه استعفای سهرابی هم کپی نامه محمدرضا شاه بود!
پ.ن: تو این قسمتم یه مورد زوم بود. تو یه صحنه ای انگار میخواستن کتابی که دست نازنین بود نیفته.
بله این آدمهایی که من میشناسم همه چی رو به نفع خودشون تموم میککنندنقل قول:
میگن اون بد بوده من خوبم
وای خاک تو سرمنقل قول:
ینی میگی میخاسته چادر سرش نکنه
قسمت 51 با حجم 113 مگابایت:نقل قول:
کد:http://dl3.boog.ir/serial/sakhtemanpezeshkan/Sakhteman_Pezeshkan_51.wmv
این قسمت هم خیلی خوب بود
مخصوصا شایعاتی که خانم شیرزاد در مورد نیما درست میکرد
کشتن خرس تو جنگل با دست خالی :27:
کشیدن کامیون آجر با دندون :27:
قهرمان سقوط آزاد جهان :27:
و ...