دوش می امد و رخساره برافروخته بود
تا کجا با دل غمزده ای سوخته بود
Printable View
دوش می امد و رخساره برافروخته بود
تا کجا با دل غمزده ای سوخته بود
دوست عزیز قوانین صفحه نخست رو بخونید لطفا.نقل قول:
چو ماه نورنظارکان بیچاره
زند بکوشه ابرو ودر نقاب رود
متوجه شدم.
ممنون از تذکرتون
"بام" رو فراموش کردید.نقل قول:
باید در شعرتون باشه.
:n06:
با همین قبلی ادامه بدیم:
نقل قول:
قمری بی آشيانم بر لب بام وفا
دانه و آبم ندادی مشکن آخر بال من
شهريار
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن.
من که جز لیلی نمی بینمنقل قول:
تو مجنون ملامت می کنی
من که مجنونم
تو محنونم نمی بینی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط ادمیت نیست
مرغ تسبیح خوان ومن خاموش