راستش هنوز یه شعر سخت:21: پیدا نکردم
اگه الان من اجازه گذاشتن شعر دارم نوبتم رو رد می کنم
هر کس خواست بذاره
Printable View
راستش هنوز یه شعر سخت:21: پیدا نکردم
اگه الان من اجازه گذاشتن شعر دارم نوبتم رو رد می کنم
هر کس خواست بذاره
حالا مگه حتما باید سخت باشه علیرضا جان.
با اجازه دوستان:
بی سر و پا گدای آنجا را،
سر زملک جهان،گران بینی
هم در آن پا برهنه جمعی را
پای بر فرق فرقدان بینی
هم در آن سر برهنه قومی را
بر سر از عرش سایبان بینی
هاتف اصفهانی؟
درسته...!!
نقل قول:
نحوه و روند ارسال پست ها
1.شعری به طور کامل توسط کاربر دلخواه پست میشود.
2.کاربران به غیر از کاربر ارسال کننده،تا یک هفته فرصت دارند که نام شاعر رو بلافاصله در پست بعدی ارسال کنندو یک بیوگرافی 2-3 سطری در مورد شاعر ذکر میکنند.
3.اثر بعدی بعد از پست مربوط به نام و بیوگرافی شاعر ،ارسال میشود.
فقط اینو رعایت کنیم از این بعد
پس ایندفعه نوبت rosenegarin13 که مسابقه رو مطرح کنه!
منتظریم!!!!!!
این دفعه زندگینامه ی این هاتف رو من می ذارم
سيد احمد حسيني متخلص به هاتفاصفهانی از شعراي نامي ايران در عهد افشاريه و زنديه است. وي اصالتا از خانوادهاي آذربايجاني بود ولي در اصفهان بدنيا آمد; سيد احمد دركودكي به تحصيل علوم قديمه و از جمله ادبيات فارسي و عربي،طب، منطق و حكمت پرداخت و گذشته از علم طب كه در آن تسلط داشت، به يكي از سرآمدان زبان عربي مبدل گشت و اشعاري به زبان عربي سرود. هاتف در جواني به سرودن اشعار خود پرداخت و در طول زندگي آرام خود از مدح شاهان و روي آوردن به دربار سلاطين خود داري كرد و بيشتر به مطالعه و حكمت و عرفانمشغول بود. وي در سال 1198 درگذشت. هاتف اصفهاني شاعري توانا و مسلط به زبان و ادبيات فارسي بود; وي از سبك شعراي متقدم ايران به ويژه حافظ و سعدي پيروي مي كرد و طبع خود را در سرايش تماميقالبهاي شعري اعم از غزل ،قصيده و رباعي ، ترجيع بند و تركيب بند آزمود. شهرت عمده هاتف به سبب شاهكار بزرگ ادبي او (ترجيع بند عرفاني) است كه در آن هم از حيثحسن تركيب الفاظ و هم از حيث توصيف معاني داد سخن داده است. وي مرثيه هاي زيبايي نيز با استفاده از ماده تاريخ (حروف ابجد) در مرگ بزرگان و دوستان خود سرود كه اين اشعار از ارزش بالايي برخوردارند. ثار: مهمترين اثر باقي مانده از هاتف اصفهاني ديوان اشعار او و چند صد بيت شعر بهزبان عربي است.
نقل از ویکیپدیا
مسابقه بعدي:
برف نمي باريد
ما داشتيم كم كم رنگ سفيد را فراموش مي كرديم
رفتم
در اشپزخانه براي خودم يك چاي ريختم
براي چه منظور
كه مثلا مرگ را فراموش كنم
با قلبي كه ناتمام طپش داشت
يا براي هزاران بار ديگر اين خيابان ها را روي
كاغذهاي كاهي و مندرس پاكنويس كنم
من نام تمام اين كوچه ها را هزاران بار در
خواب و بيداري پشت پاكت هاي پستي نوشتم
احمد رضا احمدی؟
محتوای مخفی: یه سوال خصوصی