آقا میگم این پویا هم تقی به توقی میخوره زود قهر می کنه :weird:
مادرشم که توقی به تقّی میخوره زود غش میکنه :24:
به قول یکی از دوستان داستان شده این: ( البته به روایت بنده)
پویا: سلام خانوم ادیب چه خبر ؟
نغمه: خوبم مرسی
پویا: اینو برای شما گرفتم
نغمه:( با عصبانیت) این بار چندمه که دارین اینکارا رو می کنین. ( با ناراحتی می رود )
بهرام هم از دور و یواشکی مراقب اوضاع هستش و زود آمار رو به فرخ می رسونه.
فرخ ( تو خونه باغ): فرخنده شنیدم پویا واسه دختره بازم هدیه گرفته
فرخنده نقش بر زمین می شود و پس از به هوش آمدن به خدمت پویا خان که دچار ضربه روحی شده می رسد.
پویا به طبقه بالا رفته و با بهرام گلاویز شده و ضربه مشتی بر او وارد می سازد و او نقش بر زمین می شود.
بعد پویا هم که ضربه روحی شده بود دویاره ضربه دیگری از طرف دایی و مادرش خورده و با اردنگی از خونه بیرون می افتد.
سکانس بعدی:
سمیرا در حال بیل زدن و یاد دادن طرز صحیح ملات قاطی کردن به کارگران است.
-آره خوب که شن و ماسه رو بهم زدی سیمان رو بهش اضافه می کنی بعد آب به مقدار لازم ...و کمی نصیحت می کند در این حین فرخنده زنگ می زند :
-پویا گم شده
-گم شده
-آره گم شده (به دلیل گرما و خشک بودن هوا توسط تکرار مکرر چند کلمه به سناریوی سریال آب بسته می شود)
- کی گم شده
- از صبح رفته نیومده
سکانس بعدی:( در خونه)
سمیرا: چی شده
- گم شده
- چرا ؟ تو حرفی بهش زدی
- نه فقط گفتم دیگه نمی خوام ببینمت، بازم رفته واسه دختره هدیه خریده
درس اخلاق سمیرا شروع می شود:
................
تو چرا باهاش اینطوری برخورد کردی ، پویا خوب تربیت نشده همونجوری که بهرام نشده و از این حرفا .... .
بهرام کجاست؟
بهرام فرا خوانده می شود و ابتدا مخالف می کند ولی پس از استماع سخنان گهربار و نصایح دُرگونه سمیرا به اصرار او دنبال پویا گشته و از زیر سنگ!!! یکی از پارکها پیدایش می کند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود.
پویا که باز کیفش کوک شده دوباره هوای نغمه به سرش می زند و باز با او ( در حضور پدر نغمه )حرف ازدواج را پیش کشیده و اینبار با جواب دندان شکن پدرش مواجه می شود. پویا دندانش را از زمین برداشته و بهرام هم که بطور کاملاً!!! اتفاقی از آنجا رد می شده این صحنه را می بیند و ........... برای ادامه به سطر ششم سناریو مراجعه شود.
این حلقه تا کامل شدن تمام روزهایی که قرار است سریال به پخش برود برای تمامی گروه لازم الاجراست.
قسمت آخر:
سمیرا بهرام و پویا را فراخوانده و تمام ماجرا را از سیر تا پياز به تعداد لازم بازگو می کند. ( کاری که از اول سریال می خواست بکند ولی برای جذاب!!!! شدن داستان و با توجه به استقبال کم نظیر و نتایج مثبت نظرسنجی و از همه مهمتر خالی نبودن عریضه(بخوانید آنتن شبکه 3) به 20 قسمت بعد منتقل شد)
بهرام، پویا را به آغوش کشیده و از اون گریه ها و لبخندهای مونالیزایی که در آن - تبحر خاصی دارد - تحویل پویا می دهد.
فرخنده که روی تخت شاهد این ماجراست آهی از ته دل کشیده و به کما رفته و به ICU منتقل می شود.
ادامشم عروسی و ادامه سخنرانیهای سمیرا و در نهایت آشتی فرخ با جلال و فرخنده و خانوم بچه ها و خوشحال بودن روح مادرجون بنابه فرموده سمیرا خانم. تمام