سلام ، می دونی چیه ؟؟؟ ارزشش رو نداره که بشینی نقدش کنی ( حداقل برای این تایپیک ) چون هیچکی پا نیست.
ولی من یه نقد از تو یه وبلاگ پیدا کردم . البته از جمله اولش گله دارم چون هر چی باشه نباید با یه اثر ( چه هنری چه غیر هنری ) اینجوری برخورد کرد :
تقریبا می توان گفت این فیلم هیچ حرفی برای گفتن ندارد.منتقدین سینما ۴ به زور می کوشیدند از فیلم کلیشه ای و ساده لوحانه ی هارلین مفهوم استخراج کنند. مفهومی که یکی از منتقدین برنامه بر آن تاکید داشتند این بود که فیلم به بررسی خشونت می پردازد. به راستی عجب حرف مضحکی . این حرف مرا به یاد حرفی از جوزف مک براید می اندازد که درباره ی هوارد هاکس می گوید .او می گوید: او(هاکس) نسبت به چیزهایی که اشخاص در کارهایش کشف می کردند و سطوح عمیق مفاهیم و سمبولیزمی که منتقدان از آثار او (آثاری که وی صرفا قصه های خوب می خواند) استخراج می کردند غالبا حیرتی توام با تفریح از خود نشان می داد.
منتقد سینما ۴ (که در کار خود نسبتا مشهور می باشد و چندین کتاب هم در زمینه های سینما وادبیات ترجمه کرده است.) اذعان داشت که پس از دیدن فیلم پنداشته که بهتر است قشر آشنا با سینما و فرهیخته ی جامعه فیلم را ببینند حال آنکه از دیدگاه من این فیلم وقت ارزشمند این بیننده را کاملا تلف می کند. شکارچیان ذهن پر از کلیشه های مختلف یک داستان معمایی است. دیالوگ ها و فیلمنامه آن ضعیف است. یکی از مسخره ترین کارهایی که در پخش فیلم از طرف تلوزیون انجام شد استفاده از موسیقی متن فیلم هملت(به کارگردانی فرانکو زفیرلی ) از انیو موریکونه در برخی صحنه ها به جای موسیقی متن خود فیلم بود. اما فیلم محاسنی هم داشت.جلوه های تصویری آن فوق العاده بود. فیلمبرداری رابرت گنتز هم قابل تحسین بود. در مجموع از شکارچیان ذهن می توان به عنوان یک فیلم مردود نام برد.