-
دیشب برای اخرین بار
دیشب برای اخرین دیدار
چشمانم را روبه تو باز کردم
و به چشمان تو خیره شدم
و از ته دل برایت حرف زدم
و تو با ارامش تمام به حرف هایم گوش دادی
کاش میشد دستانت را در دستانم بگیرم
کاش میشد تو را در باغچهء کوچک دلم می کاشتم
تا تمامه تاریکی های دلم را روشن کنی
کاش میشد که مال من باشی
.....کاش
میدانم , میدانم
باز زمان رفتن است
منتظرت میمانم ای پرستوی تنهایی من
-
نقش دراماتيك من شايد عوض مي شد
تو مي شدي در نقش من، من هم به جاي تو
(تا مي دويدم تو به دنبال من، اما من
گم مي شدم در كوچه هاي چشم هاي تو)
مي آيم اما چادرت در باد مي رقصد
مانده است بر سطح خيابان رد پاي تو
-
صل تو کجا و من مهجور کجا
دردانه کجا حوصله مور کجا
هر چند ز سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور کجا
-
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوييم که ني ني شکنم شکر برم
آمده ام چو عقل و جان کز همه ديده ها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
آنکه ز زخم تير او کوه شکاف مي کند
پيش گشاد تي ر او واي اگر سپر برم
در هوس خيال او همچو خيال گشته ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
-
مرا هر چند می خواهی ولی در بند می خواهی
رها كن گیسوانت را، بگیر آزادی ما را
تو از لیلی نسب داری من از نسل جنون هستم
از این بهتر چه خواهی نسبت اجدادی ما را
اگر با قیس می سنجی،جنونم را تماشا كن
هوای بیستون داری، ببین فرهادی ما را
هوای مشك گیسویی، خیال چشم آهویی
ببین بر باد داد آخر سر صیادی ما را
-
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه كار به نام من ديوانه زدند
-
دلتنگ بودمت
دل ،
تنگ بودنت
زمان ميان ما مي ايستد
تا واژه ها نفس بكشند
-
دوست دارم و دانم كه نداري دوستم
تو بگو من چكنم تا تو بداري دوستم
-
من بودم وقتی که دیدم آن کودک را
و هیچ نگفتم و نکردم در آن شب که تنها بود
و به ناحق گرفته شد حقش؛
اصلا شاید تو اینگونه باشی!
از کجا معلوم؟!
شاید تو آن قناری که من فروختم،
سالها پیش رنگ کرده باشی...
شاید صدای آن شب که من هیچ نکردم
و نگفتم و کودک به ناحق گرفته شد حقش،
صدای سکوت تو بود!...
-
در نا امیدی بسی امید است / پایان شب سیه سپید است...