زن روي جيبِ شوهر تصوير ِ بوسه مي دوخت
مردي سبيل ِ خود را عطر ِ زنانه مي زد
تقصير ِ رويِ زيباست، يا کوچه ها که مسجد
سيلي به گوش سُلماز يا که سَمانه مي زد
بابا ميانِ بازار، ارزان خريده مي شد
تقصير ِ مادرم بود، از بس که چانه مي زد
Printable View
زن روي جيبِ شوهر تصوير ِ بوسه مي دوخت
مردي سبيل ِ خود را عطر ِ زنانه مي زد
تقصير ِ رويِ زيباست، يا کوچه ها که مسجد
سيلي به گوش سُلماز يا که سَمانه مي زد
بابا ميانِ بازار، ارزان خريده مي شد
تقصير ِ مادرم بود، از بس که چانه مي زد
در ميان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بي چون كارها
عقل گويد شش جهت حدست و بيرون راه نيست
عشق گويد راه هست و رفته ام من بارها
این جا شگون زمین و شیدایی دل ها را
تاب آورده ام از هیچ
دقیقه ها سراشیبی را تند می روند
و
ثانیه ها سقوط را به رخم می کشند
آب ریخته را جمع می کنم
لیوانی پر از سنگ ریزه های مرطوب
بفرما!
ــ نوش
شام هاي تيره را با چشم تو
روشن همچون ماه و اختر مي کنم
با من از رفتن مگو اي مهربان
رفتنت را روز محشر مي کنم
اي بهانه هاي من در بيکسي
با تو تنهايي رو پر پر مي کنم
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینهی دارا
امیر من دلم هواتو کرده
دوستت دارم
به جون هرچی مرده
به والله کرب و بلات بهشته
خواب میدیدم رو گنبدت نوشته
اینجا حرم عشقه حسین است و بیایید
بر قبله عشاق جهان سجده نمایید
مدعی را دل ببرد از چشم مست شیرگیر
هر که باشد شیرگیر آسان بگیرد یوز را
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
در سرم عشق تو سودایی خوش است
در دلم شوقت تمنایی خوش است
ناله و فریاد من هر نیمشب
بر در وصلت تقاضایی خوش است
تا نپنداری که بیروی خوشت
در همه عالم مرا جایی خوش است
تو از پیش من ساده نباید بروی
دردمندی به تو دل داده نباید بروی
شعر و شاعر شده اند عاشق زیبایی تو
اتفاقی است که افتاده نباید بروی
زندگی راه درازی است پر از وسوسه ها
بی من از وحشت این جاده نباید بروی
زخمی ام خسته ام آشفته و بی سامانم
نیستم جان تو آماده نباید بروی
از شب بی تپش پنجره ام ای مهتاب
ای گل روشن شب زاده نباید بروی