مقایسه فرد با غذا گمراه کننده هست. با توجه به اینکه تنوع در مسائل جنسی میتونه با یک فرد وجود داشته باشه و تکراری نباشه و این جزئی از هنر این کار هست که اگر کسی نداشته باشه نمیتونه تنوع طلبی رو توجیه کنه.
اما چرا خیانت بد شمرده میشه؟... ساده ترین توضیح طبیعی که براش وجود داره اینه که در ازدواج دو جنس منافع متفاوتی رو دارند و سعی میکنند کنار هم در مورد اون منافع به توافقی برسند. جنس ماده بخاطر اینکه باردار میشه تمایل نداره جنس نر برای مدتی باهاش آمیزش کنه و بعد رهاش کنه. بخاطر اینکه تمام هزینه و فشار بزرگ کردن بچه به دوش اون می افته. به همین خاطر جنس ماده تمام تلاششو میکنه که از خیانت کار نبودن همسرش مطمئن بشه. برای همین سعی میکنه جذاب باشه همیشه و جنس نر رو همیشه به خودش وابسته کنه. از طرفی برای جنس نر منفعت بحساب میاد که بعد از مدتی بودن با یک ماده، بره سراغ یکی دیگه و حداکثر نیازهای جنسی خودش رو برآورده کنه بدون زیر بار رفتن هزینه بزرگ کردن بچه. بخاطر همین تنوع طلب تر هست.
این دو تمایل در کنار هم تعادلی رو ایجاد کردن که شده سبک امروزی ازدواج. درسته که مردها تمایل دارن همیشه تنوع طلب باشن ولی از طرفی میدونن که زن ها به مردهای خیانت کار اعتماد نمیکنن بخاطر همین تنوع طلبی افراطی در نهایت شکست میخوره و به استثنا تبدیل میشه و مردها حاضر میشن به یک همسر وفادار بمونن در مقابل از زن ها میخوان که تا جای ممکن نیازهای جنسی اونارو تامین کنن.
جدای از بحث اخلاقی که خیانت بد هست یا نه، به نظر من خیانت یا رابطه ی جنسی ازاد و خارج از ازدواج نمیتونه تبدیل به یک نرمال بشه و همیشه استثنا می مونه (جدای از مسئله ی دروغ). از نظر من این تعادل طبیعی هست و نمیشه گفت انسان خلاف طبیعت داره عمل میکنه.