دلم تنگ و
خیالم تنگ
برایم تنگتر دنیا
نمیدانم چه کس امشب
چنین ازرده قلبم را
!
صدایت میکنم
اما
صدایم باز میگردد
نگاهت سنگ و
قلبت سنگ
شکستی راز چشمم را....
Printable View
دلم تنگ و
خیالم تنگ
برایم تنگتر دنیا
نمیدانم چه کس امشب
چنین ازرده قلبم را
!
صدایت میکنم
اما
صدایم باز میگردد
نگاهت سنگ و
قلبت سنگ
شکستی راز چشمم را....
رهگذر دوستداشتني
عاشقت ميشوم دست آخر
به فریب همين حرفهايي كه نميزني با من
جادو شدهام
به طلسم ِ آبي سكوتِ تو
وقتي از بينشانترين دوردست آمدي،
بدون زين و اسب و سبد،
مهربان بودی
و من،
از ميان تمام خدايان زمين
به آفريدگار ِ تو
و آيههاي مقدّس چشمانت
مؤمن شدم!
اما، تنها گمانِ اشتباه تو اين است؛
باور نميكني عاشقت شدهام آخر ....
من با عشق
پودر میشوم ،زنگ می زنم.
تو با عشق
طلای خالص می شوی!
عشق از من دیه می گیرد
اما تو...
بیمه شخص ثالث می شوی!!!
برایت دعا می کنم
هر بار که پرنده ای می بینم،
هر بار که مردم بی تفاوت از کنارم می گذرند
و هر بار که نفس می کشم
برایت دعا می کنم،
تا به آن چه می خواهی برسی.
شبيه عشق مي شوم!
شبيه دانه هاي برف! شبيه مجنون!
شبيه حافظه روياها!
برف مي بارد! مثل همه روزهايي كه گذشت!
خداست كه بر زمين جاريست! در اين روزهاي سياه!! برف مي بارد!
براي فراموش كردن سياهي! برف مي بارد!
براي ديدن دوباره قهقهه هاي كودكان! براي ما!
من نگاه مي كنم!
برف زيباست! شبيه قلب مهربان توست!
اين سياهی ست در انتظار برف !
باد مي آيد! گيسوانم را به باد داده ام!
از سمت روشني به سوي من ، باد مي آيد!
عطر تو را براي من مي آورد! همزاد نور! سالار سپيدي ها!
تو كه باشي از زيباترين زيباييهاي جهان زيبا ترم!
تو حرف مي زني و من ، به زيبايي زيباترين رويا ها مي شوم!
تو بايد باشي!
براي اينكه رنگ عشق باشم! شبيه رويا!
آينه حتي پاك تر از تو نيست! زلال ترين باران!
زلال تر از اشك اين روزهاي چشمانم!
شبيه حرفهاي تو ، شبيه شعرهاي تو ،
زندگي شبيه واژه هاي توست!
سكوتم را تنها تو مي شناسي نازنين!
سکوت راه چاره است!! تنها راه!
سكوتم كه سرشار از گفتني ها و بوده و هست!
مرا تنها تو مي شناسي!
لبريزم از تشنگي گفتن! سيرابم كن از اين واژه ها!
حرف بزن! به جاي من! براي من! تنها تو حرف بزن!
از همه چيز، من ، تو ، روشني!! ماه ، باران ، خدا ، عشق . برف!
لبريزم از گفتن ، اما به سكوت خو كرده ام!
آنچه تحمل سوز است ، من ، تحمل كرده ام! تحمل مي كنم!
تو باش! همين ! براي تمام بي زبانيهايم صدا شو!
حرف بزن! براي من! تنها براي من!
از هرچه گفتني ست!
از تنهايي هاي من!
به جاي من بخند ، براي من بخند!
كاش مي دانستي وقتي كه مي خندي از هميشه شادترم!
از هميشه زيباتري!
تو كه باشي ، تو كه مي خندي ، هيچ چيز اين جهان نمي تواند غمگينم كند!
دوستت دارم! همين!
دلتنگ خاطراتم!:
بدرود رود من! بود و نبود من!
دستامُ جا نذاري! مي ترسم از عبورت !
اينجا حروم ِ ديدن ! نا محرم ِحضورت!
بي من هميشه رفتي!با من هميشه درخواب!
يك عشق بي سرانجام! دائم درون مرداب!
هر شب كمه نگاهت! چشماتُ جا مي ذارم!
با تو هميشه لالم! حرفامُ هي مي بارم!
حالا رسيده عشقم ! اما تو كال كالي!
يك عمر با تو بودم ، با من ولي محالي!
اینجا حرومه دستات! اينجا حلال ِ حسرت !
اينجا حرومه چشمات! اینجا کمه محبت!
هر شب كمه نگاهت! چشماتُ جا مي ذارم!
با تو هميشه لالم! حرفامُ هي مي بارم!
دستامُ جا نذاري! مي ترسم از نبودت!
اينجا حرومه بوسه ! نامحرم ِ وجودت!
مي ترسم از نبودت! بي وقفه مال من باش!
نامحرم حضورت! يك شب حلال من باش!
پس باز کن پنجره ها را
بگذار باران را بهتر ببینم
می خواستم
روی این شیشه باران خورده
با دستم
نقش تو را رقم بزنم
اسم تو را بنویسم
اما...
دلم دوست دارد که ماهم شوی
در این خود شکستن پناهم شوی
خودم دوست دارم نگاهت کنم
تو هم ، همنشین نگاهم شوی
غزل میشوم پیش پایت گلم
اگر دختر سر به راهم شوی !
از این بیشتر گریه ات میکنم
صمیمی تر از بغض و آهم شوی
به حال خودم گرچه حالم بد است
از این کمترم تکیه گاهم شوی
دلم دوست دارد نگاهت کند
بیا پس که دل بخواهم شوی
کاش ای تنها امید زندگی
می توانستم فراموشت کنم
یا شبی در آتش سوزان دل
چون مهیب سینه خاموشت کنم
کاش احساس نیازدیدنت
چون وجودت از وجودم دور بود
کاش هرگز نمی دیدم تورا
کاش آن شب هر دوچشمم کور بود!
خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای توحیف که مانده پیش من خاطره ات به جای تورفتی و آشنای تو بی تو غریب ماند و بسقلب شکسته اش ولی، پاک و نجیب ماند وبسطعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزنقلب مرا ستاره کن، دل به ستاره ها بزنتکیه به شانه ام بده، دل به ترانه ام بدهراوی آوارگی ام، راه به خانه ام بدهیکسره فتح می شوم، با تو اگر خطر کنمسایه ی عشق می شوم، با تو اگر سفر کنمشب شکن صد آینه، با شب من چه می کنیاین همه نور داری و صحبت سایه می کنیوقت غروب آرزو، بهت مرا نظاره کنبا تو طلوع می کنم، ولوله ای دوباره کنبا تو چه فرق می کند، زنده و مرده بودنمکاش خجل نباشم، از زخم نخورده بودنم