-
با این همه هجاهای تو خالی
به جای آن همه کلمات بی معنی
استاد سگرمه رفتن ابروها و نازک کردن پشت چشم ها هستی
انگشت اشاره را هم که به تهدید می تکانی
دستت را از کمر بیانداز
می دانی که خیلی وقت است
خونخوارترین پادشاهان نیز با شمشیر عکس نمی اندازند
لبخند تو برنده است
وآرامشی که تظاهر می کنی دلهره آور
کاملا درست است
قاتل من این عکس مهربان است
-
بر دکه ی روزنامه فروشی
باران
به شکل الفبا می بارد
دوست دارم
چند حرف و شاخه گلی در منقار بگیرم
و منتظرت بمانم
باران عصر
موزون و مقفا
می بارد
می بارد
می بارد
و تو
دیر کرده یی
گل ها
مثل پرندگان به دام افتاده در کف من می لرزند
تو نخواهی آمد
و شعر
داستان پرنده یی است
که پرواز را دوست دارد و
بالی ندارد
-
ما می میریم تا شاعران بیمار شعر بگویند
ما می میریم بازی قشنگی است
وقتی مادر پوتین افسر جوان را لیس می زند
و روزنامه ها هی عکس پدر را می نویسند
کنار آدم های مهم
هر شب هزار بار عروس می شود
و خواهرم هزار بار جیغ می زند
هزار بار بازی قشنگی است
کارگران ساعت یازده احساساتی می شوند
فردا همه به خیابان می
ریز
ریز
می کنند پارچه های رنگی را
آواز می خوانند می رقصند و البته شعار می دهند
ما می میریم تا عکاس تایمز جایزه بگیرد !
-
برای دیدن من دلت را دیده کن
دیدی که تنهایم؟!
-
خیلی وقته که مرتب واسه تو من میمیرم
زندگیمو مث قلبم پیش چشمات می گیرم
اما این فایده نداره ، انگاری این چیزا ارزش نداره
واسه تو فرقی نداره که یکی زندگیشو هم بزاره
تو شاید خسته بشی از آزار و اذیتی که می کنی
اما من ...
-
طبیبان بر سر بالین من
آهسته می گویند :
که امشب تا سحر
این عاشق دیوانه می میرد
دلم در سینه می سوزد
تو را نادیده می میرم
-
روزهای زیادی است که تنهایم
میترسم آنقدر غمگین باشم
که دنیا فراموشم کند
-
اندوه تازهای نیست
دلتنگی من و
بیتفاوتی آدمها
-
دوستان زیادی دارم
شعرها و کتابهایم
و تنهایی
تنهایی
-
نه باران میآمد
نه رنگینکمانی بود
آفتاب عمود میتابید
عشق ما و گلهای حاشیهی میدان
آهسته رنگ میباختند