وقتي نگاه ميكند از پشتِ ابر، ماه
سر مينهم به بالش ِ مهتابرنگِ آه
گُل ميكند ميان لبم نام ِ پاكِ عشق
رو ميكند دوباره به من فرصتِ گناه!
يا مريم ِ مقدس! از اين تهمتِ بزرگ
امشب به چشم ِ مشرقيات ميبرم پناه
اين بار نيم شب به سراغ ِ دلم بيا
پنهان ز چشمهايِ خطابين ِ سر به راه!
تا عيد من ز بام ِ دو چشم ِ تو كي دمد
پيوسته ابروانِ تو را ميكنم نگاه
خورشيد، در حصار ِ نظرهاي تنگِ عصر
فريادِ زخم كيست، فرو ميرود به چاه؟
گفتند اشتباهِ بزرگي ست عاشقي
بگذار تا هميشه بمانم در اشتباه