داد زدم که زلزله آمده
مواظب باش ای عزیزم :27:
مناسبتی بود
Printable View
داد زدم که زلزله آمده
مواظب باش ای عزیزم :27:
مناسبتی بود
دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمیرسد که بگیرد عنان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس بدر
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
تمام زندگی تکرار يک کوچ است يک پرواز
تمام زندگی تکرار يک گل يک گل پرپر
تو وچون گل شکفتن ها تو وتا اوج رفتن ها
من وخارجنون دردل من وتيرخطر درپر
اا مژگان جون شما که می یومدی تازگی ها نیستی
بقیه هم خودشون می یان من چی کارم اخه:31:
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما
رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
ترك منِ خراب شبگرد مبتلا كن
نه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ئی
دل بسته بودم ...
می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان
مانده ام در این حکایت شب بیم
بارک ا.. احسن التقویم
میان خورشید های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
خورشیدی که
از سپیده دم همه ستارگان
بی نیازم می کند
در بلور اشک من یاد تو بود
در سکوت سینه فریاد تو بود
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبح رویی میرود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
آرامش روح من در اين دير خراب
هرگز نشود فراهم الا به شراب
هر روز كه نوشم آنچه بايد نوشيد
آن روز ز عمر خود نيارم به حساب
آرزو دارم مرگت را ببينم
بر مزارت دسته هاي گل بچينم
آرزو دارم ببينم
پر گناهي در دوزخي و رو سياهي
بگذار تا مقابل روی تو بگذریمنقل قول:
آرامش روح من در اين دير خراب
هرگز نشود فراهم الا به شراب
هر روز كه نوشم آنچه بايد نوشيد
آن روز ز عمر خود نيارم به حساب
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوقست در جدایی و جورست در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
من از روييدن خار بر ديوار دانستم
كه ناكس كس نمي گردد بدين بالا نشيني ها
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکرا بودست آه سرد، میداندکه چیست
بازی عشقست کاینجا عاقلان در شش درند
عقل کی منصوبهی این نرد میداند که چیست
قطرهای از بادهی عشقست سد دریای زهر
هر که یک پیمانهی زین میخورد، میداند که چیست
ترسیدمو پشت بر وطن کردم، گفتم منو طالع نگونسارمنقل قول:
:)
تو را در دل درخت مهرباني
به چه ماند؟به بوستان خزاني
مرا در دل درخت مهرباني
به چه ماند؟ به سرو بوستاني
یار من آن که لطف خداوند یار اوست
بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست
دریای عشق را به حقیقت کنار نیست
ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست
در این سرا بچه
ایا
زورق تشنگی است
آنچه مرا به سوی شما می راند.
یا خود
زمزمه شماست
ومن نه به خود می روم
که زمزمه شما
به جانب خویشم می خواند؟
نخل من ای واحه من!
در پناه شما چشمه سار خنکی هست
که خاطره اش عریانم می کند
دعوي چه كني؟ داعيهداران همه رفتند
شو بار سفر بند كه ياران همه رفتند
آن گرد شتابنده كه در دامن صحراست
گويد : «چه نشيني؟ كه سواران همه رفتند»
دلش گرفت ...و جام شراب را برداشتو مست شد ، عاشق شد ، طناب را برداشت؟و قرص ماه تو و قرصهاي زردي كه ...فقط گريست ... و ليوان آب را برداشتهمينكه خواست كه شك بين ِ... خواست شك بين ِ...خدا همان لحظه ، انتخاب را برداشت
تا نگاه ميکنم وقت رفتن است
باز هم همون حکايت هميشگي
پيش از ان که باخبر بشم لحظه عزيمت ناگزير ميشود
انگار خیلی شلوغه
هی قاطی می شه
تا بعد
امضای من :31:
خوبی اقا محمد ؟
تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا کی بود بیکاری آن مردم شکاران ترا
ای طبیب از ما گذر درمان درد مام جوی تاکند جانان ما از لطف خود درمان ما
دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما
ببخشید رفقا
یادم رفت فاصله هارو درست کنم
ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی
چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی
چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی
در روح نظر کردی چون روح سفر کردی
از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی
رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی
ماننده بوی گل با باد صبا رفتی
دارم آن سر که سرم در سر کار توشود/ با من دلشده هر چند سری نیست ترا
دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند / به وفای تو که چون من دگری نیست ترا
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
اي بي خبر از سوخته و سوختنينقل قول:
عشق آمدنيست نه آموختني
چه قدر شعر قشنگیه:10: واقعا شاعرش نابغسنقل قول:
يا پاي شقاوت را بر تارک شيطان نهنقل قول:
يا کوس سعادت را بر عرش مکرم زن
يا کحل ثوابت را در چشم ملائک کش
يا برق گناهت را بر خرمن آدم زن
يا خازن جنت شو، گلهاي بهشتي چين
يا مالک دوزخ شو، درهاي جهنم زن
يا بندهي عقبا شو، يا خواجهي دنيا شو
يا ساز عروسي کن، يا حلقهي ماتم زن
از امضای تمام شما بدون اجازه استفاده میکنیم:46:
نازک مگوی ساعد خوبان که خرد کرد / چندین هزار بازروی زور آزمای را
ای دوست عشق چون همه چشم است گوش نیست / چه جای پند خسرو شوریده رای را
آدم يا اين شعر ميفته (بخشي از اون نيست؟)نقل قول:
گر دردي از او بردي صد طعنه به درمان كن
ور رنجي از او خوردي صد خنده به مرهم زن
گر تكيه كني تختي(شايدم وقتي) بر تخت سليمان زن
ور پنجه زني روزي در پنجه رستم زن
يعني چي؟نقل قول:
از امضای تمام شما بدون اجازه استفاده میکنیم:46:
اي كه از كوچه ي معشوقه ي ما مي گذرينقل قول:
برحذر باش كه سر مي شكند ديوارش
[]]
شب تا سحر مينغنوم و اندرز کس مينشنوم
وين ره نه قاصد ميروم کز کف عنانم ميرود
دوست من قرار نیست کل شعر رو بزاریم که
اون جمله اخر جوابش تو صفحه قبله
دل و دينم دل و دينم ببردستنقل قول:
برو دوشش برو دوشش برو دوش
(باورتون ميشه اين شعر حافظ باشه؟)
شبی خورشید را در خواب دیدم
توئی تعبیر و این خوابیست روشن
شکنج زلف و روی دلفروزت
شبی تاریک و مهتابیست و روشن
خطت از روشنائی نامهی حسن
بگرد عارضت بابیست روشن
سلام همگی
اگه شعری جا بجا نوشته شد بهتره صبر کنیم تا پستها اصلاح بشن
نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من
نخستین سفرم باز آمدن بود ازچشم اندازهای امید فرسای ماسه و خار،
بی آن که با نخستین قدم های نا آزموده نوپائی خویش
به راهی دور رفته باشم
سلامنقل قول:
خيلي سريع داريم پست مي ديم البته ببخشيد كه تو كار شما بزرگترا(آخه من تازه وارد اين تاپيكم) دخالت مي كنم اما به نظرم اگه درباره خود شعرا نظر بديم يكم صحبت كنيم بد نيست يا اگه بشه شاعر شعر رو معرفي كنيم و...
اين طوري كه ما داريم پست مي ديم خيلي از شعراي زيبا ديده نمي شن و ازشون سريع رد مي شيم