تهران شب از تو دور است
تهران همیشه نور است
تهران و کوچخ هایش
یاداور غرور است ....
Printable View
تهران شب از تو دور است
تهران همیشه نور است
تهران و کوچخ هایش
یاداور غرور است ....
تا تو را جاي شد اي سرو روان در دل من
هيچ كس مي نپسندم كه به جاي تو بود
در خَمر و خماری خُم بودم، از فرطِ تعیّن گم بودم
در انجمنت انجم بودم ، تو هیئتِ انسانم کردی
تخریبم کن، اخراجم کن! ازعشق پشیمانم کردی
سجّیل ِ ابابیلت بودم، حمله به کعبه ی جانم کردی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
....................
رستم از خوانش هفت آمده سهراب شده
رخش، اين شيههكش مسلخ بيشيون، رقص
خنجري كو كه به زخمت جگري تازه كنم؟
خنجر و خون، طرب و زخم پياپي زن... رقص
صبر که ساکنترین عالم عشق است
زلف تو هر ساعتش به رقص درآرد
با توبه بیشی صبر درنتوان بست
زانکه به یک روزه غم شکم ز بر آرد
در دهانم شراب ميجوشد
در دهانم چه ميكند فوران؟
جوششي جاري است در جانم
جذبهاي ساري است در جريان
نسیم زلف تو از نوبهار میشنوم
نشان روی تو از لالهزار میشنوم
ز چین زلف تو تاری مگر بدست صباست
کزو شامه مشک تتار میشنوم
بهر دیار که دور از تو میکنم منزل
ندای عشق تو از آن دیار میشنوم
مي زند نبض دلم مي رود پاي تو دور
بغض دارد به تنم مي پيچد
جنس دريا شده ام
غرق اشکي که فرو مي ريزد
از دو چشمان ترم
کاش لرزش دستان مرا مي ديدي
کاش عشق مرا از نفسم مي خواندي
لحظه رفتن تو
لحظه مردن احساس من است
عشق هر لحظه مرا مي خواند
بايد از شهر دلم کوچ کنم
از تو خالي شده ام
مي وزد در سر من فکر عبور
مي روم
خاک دلم را به شما خواهم داد
شايد از خاک تنم سود به مردم برسد
مي روم گل بشوم
تا که يک روز مرا دست تو همراه شود ...
دوباره بارش باران به روي دفتر من
دوباره خواهر كاغذ ، قلم برادر من !
سرود سبز ملائك ، بهار لالايي
دوباره دست خدا و نوازش سر من !
خودش به داد دلم مي رسد ! اجابت شد
دعاي قلب شكسته : دعاي مضطر من !
چه مهربان به دلم امر مي كند : بنويس!
و عشق مي چكد آهسته توي جوهر من!