این هم یه خاطره بانمک .
5 یا 6 سال پیش خونواده ی ما با خالم و پسر خالم و دختر خالم و شوهر دخترخاله هام و بچه هاش و ... توی خونه ی ما داشتیم یه فیلم خنده دار نگاه می کردیم .
ما این فیلم رو قبلا دیده بودیم . تکراری شده بود ولی پسر دختر خالم که اون موقع فکر کنم سوم راهنمایی بود داشت حسابی بهش خوش میگذشت و کلی میخندد .
فیلم رسید به یه صحنه ی باحال خنده دار و از اون جایی که پسر دختر خالم یه کم بد نشسته بود (چمباتمه نشسته بود) یه دفعه یه صدایی ازش متصاعد شد .
خالم اینا از اون جایی که جنبه شون خیلی بالا بود هیچ عکس العملی از خوشون نشون ندادن ولی ما که بی جنبه تا میتونستیم خندیدیم . بابام رو نگو که از خنده پهن شد رو زمین .
پسر بیچاره حسابی از خجالت آب شده بود ، میخواست گندی که زده رو یه جوری درستش کنه ، بعد از ظهر اومده بود به مادرم گفته بود که " نمی دونم چرا این قسمت شکمم درد میکنه " (مثلا صدای شکمم بود)