اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
Printable View
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
ای عجب دردی است دل را بس عجب
مانده در اندیشهی آن روز و شب
اوفتاده در رهی بی پای و سر
همچو مرغی نیم بسمل زین سبب
چند باشم آخر اندر راه عشق
در میان خاک و خون در تاب و تب
پرده برگیرند از پیشان کار
هر که دارند از نسیم او نسب
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
اي خــــــدا! از آدمـــــــيزاد زميـــــــــني در گــــــذر
آن كه از باغ بهشتت سيــب سرخــــي چـــيد و رفت
غـــرق در رويــــــاي تو بــــودم كه پــــلكم بسته شد
يـــك فرشــــته آمــــد و روي مــرا بــــوسيد و رفت
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی كن و جان بین كه چون همی سپرم
چنین كه بر دل من داغ ذلف سركش توست
بنفشه زار شود تربتم چودر گذرم
ماهــــي در تنــگ زنــــداني شده، حــــــرفي بــــزن
از همــان تـــوري كه از دريــــا تو را دزديد و رفت
"شـــعله ي ايـــن شمــــع آتش مــي زنـد بر جان تو"
عاقبــــت پــــروانه اي ايـــــن جمله را نشنيد و رفت
تو پیاده رو نشستن دلای ساده و یکرنگ
غصه ها رو خالی کردن با یه خنده از دل تنگ
چه شکوهی تو شب ماس گرچه تاریکی نمرده
آدما رو تلخ و خسته سر شب خونه نبرده
میشه زیر نور مهتاب بشینیم شونه به شونه
تا لب غزلخون شهر واسمون آواز بخونه .
هلا شرزه پلنگان ! وقت جنگ است
در اين برهه ، نشستن ، ننگ ننگ است
اگر خواهي کنون تاج کرامت
کرامت زير رگبار تفنگ است
تيتر همه دروس ما يك جمله است
در عشق , فقط نگاه مهدي ( عج ) درس است
غم باز كار قلب مرا شاق مي كند
قليان خاطرات تو را چاق مي كند !
پك مي زنم…و حلقه دودي شبيه قلب
دارد دوباره طاقت من طاق مي كند!
تنديس پر غبار تو را با نوازشي
دستان سبز عاطفه براق مي كند
اين گونه دل دوباره به درياي يادها
غواص خويش راهي اعماق مي كند…
پرونده هاي عشق تو را مي زند ورق
يك بوسه روي عكس تو الصاق مي كند!
از برف گير گونه تو ، بوسه هاي من
بر سرخي لبان تو قشلاق مي كند!
حاتم كه بود پيش نگاهت كه مي دهد
هم خمس و هم زكات و هم انفاق مي كند!