ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد؟
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد؟
Printable View
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد؟
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد؟
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
تو همنفس صبحی زیرا که خدا داند
تا حقهی پر درت هرگز به دهن خندد
من همنفس شمعم زیرا که لب و چشمم
بر فرقت جان گرید بر گریهی تن خندد
عطار چو در چیند از حقهی پر دُرّت
در جنب چنان دری بر در سخن خندد
کوله پشتی Lyrics
دوباره روی شونه ام
دستهای تو دمیده
خورشید با تو بودن
بیداره تا سپیده
ستاره رو نشون کن
عقل رو بگیر تو دستهات
رنگین کمونو بردار
وصله بزن به رویا
من با تو ام تو با من
کاری نداره پرواز
این کوله پشتی ماست
فصلی برای آغاز
یه دشت انتظاره
اوج غریب فردا
دل دل نکن عزیزم
دل رو بزن به دریا
پرواز رسم مابود
در بارش گلوله
وقتی که لاله روئید
در سینه یه کوله
من با تو ام تو با من
کاری نداره پرواز
این کوله پشتی ماست
فصلی برای آغاز
خواننده:
رضا صادقی ....
ز بي سيم دعا ما در تماسيم
هميشه هر کجا ما در تماسيم
زپشت خارهاي راه دلدار
به شوق دلربا ما در تماسيم
بهتر بود میگفتی :نقل قول:
خواننده:
رضا صادقی ....
شاعر: مهرداد نصرتی
آخه نمیشناختمش ....:31:نقل قول:
هتر بود میگفتی :
شاعر: مهرداد نصرتی
ما آب دریم ما چه دانیم
چه شور و شریم ما چه دانیم
هر دم ز شراب بینشانی
خود مستتریم ما چه دانیم
تا گوهر حسن تو بدیدیم
رخ همچو زریم ما چه دانیم
تا عشق تو پای ما گرفتهست
بیپا و سریم ما چه دانیم
میان شاخه های جنگل عشق
گذر کردی وگشتی مشعل عشق
چه خوش بر قد نازت مینشیند
لباس دلفروزی مخمل عشق
قربان سرت بگذر وبگذار بمیرم
گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری
دیوار ودر کوی تو باشد بنظر کاش
بی روی تو چون روی به دیوار بمیرم
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل
مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
فاش مي گويم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
طاير گلشن قدسم ، چه دهم شرح فراغ
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
سايه طوبي و دلجويي حورا لب حوض
به هواي سر كوي تو برفت از يادم
نيست بر لوح دلم جزء الف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم