تا دل ما با تو کرد روی ارادت
هیچ نیاید ز ما مخالف عادت
گر چه کم ما گرفتهای تو ز شوخی
عشق تو افزون شدست و مهر زیادت
Printable View
تا دل ما با تو کرد روی ارادت
هیچ نیاید ز ما مخالف عادت
گر چه کم ما گرفتهای تو ز شوخی
عشق تو افزون شدست و مهر زیادت
تو را که صورت جسم تو را هیولایی است
چو جوهر ملکی در لباس انسانی کدام پایهی تعظیم نصب شاید کرد
که در مسالک فکرت نه برتر از آنی درون خلوت کروبیان عالم قدس
صریر کلک تو باشد سماع روحانی تو را رسد شکر آویز خواجگی گه جود
که آستین به کریمان عالم افشانی صواعق سخطت را چگونه شرح دهم
نعوذ بالله از آن فتنههای طوفانی
يكي را كرم بود و قوت نبود
كفافش به قدر مروت نبود
یک زبان، یک صدا
دین و دل، جان و روح
یک فروغ، یک سحر، یک غروب
آه من، ناله ها
شور تو، باله ها
رقص و مرگ یک هوار:
های و های
های و های
مرده ها، روزه ها، یک اتم، یک فضا
سایه ها، سایه ها
پس ز پیش، پیش جدا
من ز تو، تو جدا
من اسیر، تو رها
واژه ها بی صفا
واژه ها بی دوا
دل غریب
دل نهیف
نبض ها بی صدا
قلب ها بی صدا
زندگی بی صدا...
دل میرود ز دستمصاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه بر خیز
باشد که باز بینیم دیدار اشنا را
اینجا
ابرهای خاکستری
بر آسمان دلم
هزاران نقش بسته اند
بی تو تنها
نقشی از بودن را در نبودنت
تکرار می کند
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
از خون دل نوشتم نزديك دوست نامه
اني رايت دهرا من هجرك القيامه
هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته
هر عضو من از ذوقت خم عسلی گشته
خورشید حمل رویت دریای عسل خویت
هر ذره ز خورشیدت صاحب عملی گشته
این دل ز هوای تو دل را به هوا داده
وین جان ز لقای تو برج حملی گشته
هم ز دل دزدید صبر و هم دل دیوانه را
دزد ما با خانه می دزدد متاع خانه را