شکر کند چرخ فلک ، از ملک و ملک و ملک
کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه برديم سبق
بر زبر هفت طبق ، اختر رخشنده شدم
Printable View
شکر کند چرخ فلک ، از ملک و ملک و ملک
کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه برديم سبق
بر زبر هفت طبق ، اختر رخشنده شدم
ماهی زنجیره ی آب است
باد میگذرد چلچله میخندد و نگاه من کم میشود
نگاهت خاک شدنی
لبخندت پلاسیدنیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
دریا همه صدا
شب گیج در تلاطم امواج
باد هراس پیکر
رو میکند به ساحل و در چشم های مرد
نقش خطر را پر رنگ میکند
انگار
هی میزند!که مرد کجا میروی کجا؟
از ما همه عجز و نیستی مطلوبست
هستی و توابعش زما منکوبست
این اوست پدید گشته در صورت ما
این قدرت و فعل از آن بمامنسو بست
اگر که ماهی کوچک دو چار آبی دریای بی کران باشد
و چه فکر نازک غمناکی
و غم تبسم پوشیده ی نگاه
گیاه است
وغم نشانه محوی به رد وحدت اشیاست
بابا هی ویرایش نکن ....
منو کشتی
تیری ز کمانخانه ابروی تو جست
دل پرتو وصل را خیالی بر بست
خوشخوش زدلم گذشت و میگفت بناز
ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست
:دی همینه دیگه وقتی نصفه شب بیام آخرش همین میشه:دی
==================================
تپش دریا و دل من تو را چه حاصل
که چنین در بند زلفی زنجیر وار دیوانه شدی
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما ر
ا ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را