وقتي تو نيستي
گويي شبان قطبي
ساعت را
زنجير كرده اند
و شب
بوي جنازه هاي بلاتكليف مي دهد
و چشمها
گويي تمام منظره ها را
تا حد خستگي و دلزدگي
از پيش ديده اند
وقتي تو نيستي
شادي كلام نامفهومي ست
و دوستت مي دارم رازيست
كه در ميان حنجره ام دق مي كند !…