يك استكان بريز از آن چاي . . واي نه . .
امروز با هميم يكي نه . . دو استكان
از آن هميشه ها كه نمي ديدمت بگو
از آن عبور تيره و تكراري زمان
Printable View
يك استكان بريز از آن چاي . . واي نه . .
امروز با هميم يكي نه . . دو استكان
از آن هميشه ها كه نمي ديدمت بگو
از آن عبور تيره و تكراري زمان
نمی دونم که تو رو نفرین کنم یا این دلم ،
نمی دونم که تو حل مشکلی یا مشکلم ،
با تو عاشقانه بودم پس چرا
حسرت یه روز عشق مونده دلم ،
با تو شاهنامه بودم نه یک غزل ،
با تو رودخونه بودم نه یک قنات ،
یه روزی من و تو بودیم و حالا ،
منو تنهایی و یک عمر خاطرات ،
توی این غربت پر گرگ و حراس ،
دارم عین ماهیها جون می کنم
خستم از تظاهر ایستادگی ،
جای دندون هزار گرگ به تنم
مادرم می گفت:
عاشقی یک روز است و
پشیمانی هزار روز
حالا
هزار روز پشیمانم
که چرا
یک روز عاشق نبودم
مرا ديوانه كن ديوانه كردن عالمي دارد
به مستي عقل را ويرانه كردن عالمي دارد
در اين غم سرا تا که سر زنده ام
من اين تار غمخوار لرزانده ام
کسي گر بر آرد ز دردي خروش
ز من بر نيايد که باشم خموش
شدستم غرق دريايي كه هرگز
غريقش را اميد ساحلي نيست
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش
شاید شبی بر زانوانت تکیه کردم
شاید شبی بر دردهایت گریه کردم
می خواهم تو را بکشم
اما
چاقو را در سینه ی خود فرو می کنم
نمی دانم
تو کشته خواهی شد
یامن ؟
نمیدونست چیزی از عشق
تیکه ابر عشق ندیده
به کسی که عاشقش کرد
مخمل دستاشو میده