در شب اكنون چيزي مي گذرد
ماه سرخ است و مشوش
و بر اين بام كه هر لحظه درو بيم فروريختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه ي باريدن را گويي منتظرند...
Printable View
در شب اكنون چيزي مي گذرد
ماه سرخ است و مشوش
و بر اين بام كه هر لحظه درو بيم فروريختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه ي باريدن را گويي منتظرند...
دیگر پیامی از تو مرا نارد
این ابرهای تیره طوفنزا
زین پس به زخم کهنه نمک پاشد
مهتاب سرد و زمزمه دریا
اگر کردی بهارا یاد ما را
هوای کوی غم آباد مارا
بگیر از کوچۀ دلگیر پائیز
سراغ منزل فریاد ما را
آنقدر تنها ماندم
که سخن بر گوشه لبانم خشکيد
و آنقدر غم را به سکوت گفتم
که در گوشه دلم لختيد
و تنها خونابه اش
چکه چکه
گونه هايم را به نم کشيد
به غربتم و آشنايم نيست
غروبي سرد و سکوتي سياه
چونان سايه اي سنگين
سراسر سرنوشتم را فرا گرفته
سرخ سيمايم
نه از سرخاب
که از سوز سرماي سخت سرزمين سالوسيان
و تو اي عزيز
تو که مي داني چنينم
چرا مهر سکوت بر لبانت زده اي
یقین دارم ز قرآن سر بریدند
هم از دین هم ز ایمان سر بریدند
اگر چه آب مهر مادرت بود
تورا با کام عطشان سر بریدند
دلبر اگر هزار بود
دل بر آن یکی بند ............
در کنار رودخانه مي پلکد سنگ پشت پير
روز، روز آفتابي ست
صحنه ي آييش گرم است .
سنگ پشت پير در دامان گرم آفتابش مي لمد، آسوده مي خوابد
در کنار رودخانه .
در کنار رودخانه من فقط هستم
خسته ي درد تمنا ،
چشم در راه آفتابم را .
چشم من اما
لحظه اي او را نمي يابد .
آفتاب من
روي پوشيده است از من در ميان آبهاي دور
آفتابي گشته بر من هر چه از هر جا
از درنگ من ،
يا شتاب من ،
آفتابي نيست تنها آفتاب من
در کنار رودخانه ...
هیشه مانده ام خیره به راهت
شد این دل تشنه ی شط نگاهت
تمام جسم و روح مرد عاشق
فدای چشمهای مثل ماهت
=======================
برای آخرین بار از دوستان میخوام که از اشعار مناسب برای تاپیک مشاعره استفاده کنند
با شعرهای سپید و بی وزنشون نظم و عنوان این تاپیک رو به هم زدند
هر چند بی فایده هست
!!!!!!!!!!
نقل قول:
دلبر اگر هزار بود
دل بر آن یکیست ............
پیش از آنی که به هر بی سروپا دل بندمنقل قول:
امشب که ماه انجمن دلبران یکیست
دلبر اگر هزار بود دل بر آن یکیست
کمکم کن که به مردان خدا دل بندم
من که باید به بقای عبدی ره یابم
آخر از چیست که بر اهل فنا دل بندم
هیچکس از من غفلت زده پرسش نکند
که چرا بر سخن اهل خطا دل بندم
من که باید به عنایات تو دل خوش دارم
به چنین نفس بد اندیش چرا دل بندم
جسم و جانم شده بازیچه شیطانکها
مگذارید به فرمان هوا دل بندم ....
نه به قدرت طلبان،نه به سیاست زدگان ،
جای آن است کمی بر صلحا دل بندم
درد عصیان سرطان دل بیمارم شد
کو طبیبی که ز لطفش به شفا دل بندم
دل نا اهل مرا خود به طبیبی بفرست
من نه آنم که به درمان و دوا دل بندم
من که در راه خودت تربت دلبر جویم
به کجا جز حرم کرب و بلا دل بندم
شهدا کرب بلایی شدهی واقعیند
بگذارید به یاد شهدا دل بندم
مرغ عشق سحری گشته دلم میخواند
ای گل فاطمیان آه بیا دلبندم
من اين جا بس دلم تنگ است
و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ است
بيا ره توشه بر داريم
قدم در راه بي برگشت بگذاريم
ببينيم آسمان در هر كجا
آيا همين رنگ است؟