ویرایش...................................... ....
Printable View
ویرایش...................................... ....
آخه من هر وقت برم مدرسه باید سوتی بدم؟؟؟
امروز صبح رفتم خیر سرم امتحان چبرانی درسایی که افتادم رو بدم دیدم روی صندلی جای پا مونده حالا کلاس شلوغ منم تو حال خودم گفتم این پای کج قشنگ کی بود واسمون یادگاری گذاشته ؟؟؟؟
مدیر گفت من بودم رفتم پنجره رو باز کنم
یک ساعت بعدش هم که طبق معمول بوی غذا تو مدرسه بود مثلا اومدم غر بزنم گفتم خانوم این معلم ها خودشون و گیر آوردن یا ما رو غذا رو میان مدرسه درست میکنن؟؟؟
مدیر گفت غذای منه منم یهو از دهنم پرید گفتم شما هم خودتون و گیر آوردینا دیدم بد نگاه میکنه اومدم درست کنم گفتم معلما رو گیر آوردین دوباره فکر کردم گفتم نه ما رو گیر آورردین
خانوم هر جور فکر میکنم خودتونو گیر آوردین مدیر هم طبق معمول لپم کشید گفت برو خونه ( این مدیر و ناظم شدیدا به من علاقه دارن)
نقل قول:
آخی نازی این عکسه کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:27::27::27::27::27:نقل قول:
خیلی از این جور موقعیت ها ( سوتی ها ) خوشم میاد !!:31::27::31::27:
خیلی باحال بود winter+girl عزیز !
عکس شخص خاصی نیس همینجوری یه عکسه:46::10:نقل قول:
خیلی طبیعی. از پشت گرفته بودن و کشیدن و بلند خندیدن.نقل قول:
ممنون جالب بود ولی چطوری میکشیدن مارک شلوارتو نگرفتم اون قسمتو یه بار دیگه توضیح بده
آخه میگم که مارکش خیلی بلند بود و تقریبا 10 سانت طولش بود و با یک روبان 10 سانتی هم آویزون بود به جای کمربندش. یعنی همون گیره های کمربند که دور شلواره. این مارکه هم از پشت آویزون بود.
از اون لحظه به بعد احساس تو سری خور بودن میکنم. خیلی ضایع شدم
تا الان 15 تا صفحه این تاپیک رو خوندم.تا اینجا قشنگترین سوتی به نظرم این بود.واقعا مردم از خنده
نقل قول:
حالا سوتی خودم
یه شب پیش یکی از دوستام بودم موبایلش و برداشتم که چند تا کلیپ ببینم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد چون وقت نداشتم کامل نگاشون نمیکردم و فقط واسه موبایل خودم میفرستادم که بعدا نگاش کنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد یه کلیپ بود که یه پیرمرده داشت یه کم بد آخوندا رو میگفت و از این حرفا.ولی حرف زشت نمیزد
اون و هم واسه موبایل خودم فرستادم
خلاصه فردا صبحش میخواستم کلیپا رو نگاه کنم.بابام هم پیشم نشسته بود.گفتم بابا بیا این و ببین خیلی باحاله.خونه عموم اینا بودیم عموم هم نشسته بود
بعد با بابام داشتیم نگاه میکردیم.بعد 1 دقیقه یهو دیدم پیرمرده شروع کرد به زمین و زمان فحش دادن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
منم جلو بابام آب شدم.نمی دونستم چی بگم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من تا چند سال پیش خیلی بچه مثبت بودم و اصلا حرف زشت از تو دهنم بیرون نمیومد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سال دوم دبیرستان یه چند ماهی با 2,3 تا پسر میگشتم که خیلی بی ادب بودن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و خب.حرف زدن اونا رو من هم تاثیر گزاشته بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه روز سر کلاس شیمی بودیم.معلممون داشت میگفت که من اصلا از اینجور زندگی هایی خوشم نمیاد که طرف میاد واسه بچش خونه میخره.ماشین میگیره.همه چیز اماده.آخر هم یه زن واسش میگیره میگه بیا... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد تا اینجای کار کلاس شلوغ بود و همه داشتن حرف میزدن.از شانس من همون لحظه همه ساکت شدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد این معلممون که گفت بیا.بقیش و نگفت
منم از دهنم در رفت گفتم بک...ش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .(شرمنده بیشتر از این نشد سانسورش کنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
یواش گفتما.ولی چون کلاس ساکت بود همه شنیدن.خلاصه من و احظار کرد.اصلا هم دل خوشی از من نداشت.3 هفته پیش از اون من و از کلاس انداخته بود بیرون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد بسم الله گفت و شروع کرد.یکی زد زیر این گوشم.یکی زیر اون گوشم.انقده زد که نمیفهمیدم چه خبره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حق اعتراز هم نداشتم آخه میرفتم به مدیر یا کس دیگه چی میگفتم.اگه میگفتم اینجور حرفی زدم که اونا هم ...:دی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راستی یه مدت بعد آمار همون دبیر شیمیمون (آقای اکبری) رو در آوردم.خالم معلم بود.بهش گفته بودم که این اکبری از من خوشش نمیاد.خالم هم میشناختتش.یه بار بهم گفت که همین آقای اکبری از یه زنی که شوهر داشته خوشش اومده و میخواسته ازش خواستگاری کنه:27:.:دی.اینم سوتی معلممون:31:
سوتی هات با حال بود عین خودت ..
یه سوتی مال داداشمه
هنوزم هر وقت یادش میاد این سوتی رو از خجالت سرخ و سفید میشه
اول بگم این داداش ما یکم شلخته هست!!
داداشم تازه یکی دو هفته بود ازدواج کرده بود و بابام اتاقای بالاخونمون را بهش داده بود . یه شب عموم اینا دعوت بودن خونمون ما هم اونجا بودیم و خونه حسابی شلوغ بود اینم بگم که عموی من آدم ساده ولی خیلی فضول و رک و راستیه و حرفشو میزنه !! خلاصه ما نشسته بودیم برادرم هم با زنش داشتن صحبت میکردن بعد من یه لحظه نگام افتاد به عموم که داره روی دیوار رد یه چیزی رو دنبال میکنه یه مرتبه دیدم همین طور که روی مبل نشسته بود و توی یه دستش بشقاب میوه بود، با اون دستش گوشه قالی رو یکم بلند کرد و انگار چیزی کشف کرده باشه رو کرد به داداشم و زنش و بلند گفت : حمید عمو جان اگه شما کاری هم میخواید بـکنیـــــــــن ، بکنین هیچ اشکالی نداره!! حلاله !! ولی بعدش کا..م را نندازید زیر قالی که مورچه بشه!!!