يک قطره آب بود و با دريا شد
يک ذرّه خـاک و با زمين يکـتا شد
آمد شدن تو اندرين عالم چـيست
آمد مگسي پديد و ناپـيدا شد
Printable View
يک قطره آب بود و با دريا شد
يک ذرّه خـاک و با زمين يکـتا شد
آمد شدن تو اندرين عالم چـيست
آمد مگسي پديد و ناپـيدا شد
درد ما را نيست درمان الغياث
هجر ما را نيست پايان الغياث
دين و دل بردند و قصد جان کنند
الغياث از جور خوبان الغياث
در بهای بوسهای جانی طلب
میکنند اين دلستانان الغياث
خون ما خوردند اين کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغياث
همچو حافظ روز و شب بی خويشتن
گشتهام سوزان و گريان الغياث
آقا امير من كم اوردم
يه بار ديگه اين جوري بدي ديگه نمي تونم
------------------------------------
ثواب روزه و حج قبول آنكس برد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشينی
ور نه هر فتنه که بينی همه از خود بينی
به خدايی که تويی بنده بگزيده او
که بر اين چاکر ديرينه کسی نگزينی
........................................
شرمنده آخه همه اشعار به ت و دال ختم ميشه خواستم يه خورده تنوع داشته باشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يارب اين نو گل خندان كه سپردي به منش
مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش
------------------------------
من چاكرتم امير جون
آخه من تازه كارم نمي تونم خوب و سريع جواب بدم
اما اين آخري براي تنوع
شب ندارد سر خواب
شاخ مأيوس يكي پيچك خشك
پنجه برشيشهء در مي سايد
من ندارم سر يأس
زير بي حوصلگي هاي شب از دورادور
ضرب آهسته پاهاي كسي مي آيد.
...
دست تو کو....بگو دست تو کو....دو دست گمشده........دست بی آرزو
و تو انگاه خواهي دانست خون سبز من
خواهي دانست كه جاي چيزي در وجود تو خالي ست
و تو انگاه خواهي دانست پرنده قفس كوچك خالي و منتظر من
خواهي دانست كه تنها مانده اي با روح خودت
و بي كسي خود را دردناك تر خواهي چشيد زير دندان غمت
غمي كه من مي برم
غمي كه من مي كشم
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ
مترانه يا مشاعره؟
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و ديگر نمیکنم
ما تنهاييم
چرا كه هرگز كسي ما را به جانب خود نخواند
ما خاموشيم
زيرا كه ديگر هيچ گاه به سوي شما باز نخواهيم امد
و گردن افراخته
بدان جهت كه به هيچ چيز اعتماد نكرديم
بي آنكه بي اعتمادي را دوست داشته باشيم