ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یارو یا یار به من
یا هر دو بمیریمو به پایان برسیم
Printable View
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یارو یا یار به من
یا هر دو بمیریمو به پایان برسیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حتا یک ستاره در شب نمی ماند
شب نخواهد ماند
.من می میرم، و با من، وزن ،
جهان بی تحمل نیز.
من پاک می کنم ، اهرام را ،
مدالهای عظیم را،
جهان و چهره ها را.
من باید گذشته ی انبار شده را پاک کنم.
باید از تاریخ غبار بسازم، غبار از غبار.
هم اکنون به آخرین غروب می نگرم.
آخرین پرنده را می شنوم.
پوچی را به کسی نمی دهم.
ترجمه از انگلیسی
مهناز بدیهیان
منبع:
کد:http://www.mahmag.org/farsi/worldpoetry.php?itemid=30
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مرگ
من شعر مرگ را برای لبانم خواستم
و همه آنها آهنگ بد نوای زندگی را نعره میزدند
کویر لبهایم
سکوت اشکهایم
زندان سینهام
پاهای لرزانم
من یک انسانم
مثل همه آنها٬ مثل تو......
منبع:
کد:http://miracle.blogsky.com/1387/05/05/post-58/
اینک موج سنگین گذرزمان است که در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چو نان دریائی از پولاد و سنگ در من می گذرد
***در گذر گاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذر گاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من
در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز کردم***من برگ را سرودی کردم
سر سبز تر ز بیشه
من موج را سرودی کردم
پرنبض تر ز انسان
من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر زمرگ
سر سبز تر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم
پرتپش تر از دل دریا
من موج را سرودی کردم
پر طبل تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم
منبع:
کد:http://www.asheghoone.com/?p=608
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فاطمه سيستاني
كينه شكست ديروز را
امروز با تو به جشن مي نشينم
خود را به تو مي سپارم
مرا به باغ خيال الوده كن
مي خواهم از تو لبريز شوم
از تكه نان خشكيده بر دست مرد تنها
خنده احساس بر نفس سنگين دل
صندليهاي شكسته
صفحات تا خورده
رويش جنگلها
مرگ شب بر قاب شكسته ديروز
زاغكي كه نشسته بر درخت برهنه امروز
تپش شوق امروز ولع خورشيد دارد
اما خورشيد بر بام خانه چرت مي رند
و دستان سرما زده كودك پشت ميزمدرسه مي نويسد
اب
نان
ازادي
باران
مادر
با با
اكنون تو با مني
با كبريت نم دارم فانوس دل روشن مي كنم
از گلويم پر مي كشد فرياد
كه من خوشبختم
از تو جان مي گيرم
و گريستن را بر فراز دلتنگي از تو مي اموزم
لبريزم كن
لبريزم كن
شاعر:
قسمت نشدببينمت خدا نگهداري كنم
فرصت نشد بمونم وازتونگهداري كنم
گفتم اگه ببينمت دل كندنم سخته برات
اگه يه وخ بگي نرو رفتن پرازرنجه برام
گفتم صداتو نشنوم نديده ازپيشت برم
پشت سرم زاري نكن چكاركنم مسافرم
من ميرم ولي بازتوبدون
هميشه
يادتو ازخاطر من فراموش نمي شه
رفتم،مراببخش ومگو او وفا نداشت
راهي بجز گريز برايم نمانده بود
اين عشق آتشين پراز دردبي اميد
در وادي گناه و جنونم كشانده بود
رفتم كه داغ بوسۀ پرحسرت ترا
با اشك هاي ديده زلب شستشودهم
رفتم كه ناتمام بمانم دراين سرود
رفتم كه بانگفته به خودآبرودهم
رفتم،مگو،مگوكه چرارفت،ننگ بود
عشق من ونيازتو وسوز وساز ما
ازپرده خموشي وظلمت،چو نور صبح
بيرون فتاده بودبه يكباره رازما
رفتم،كه گم شوم چويكي قطره اشك گرم
درلا بلاي دامن شبرنگ زندگي
رفتم كه درسياهي يك گوربي نشان
فارغ شوم زكشمكش وجنگ زندگي
من ازدوچشم روشن وگريان گريختم
ازخنده هاي وحشي و طوفان گريختم
ازبستروصال به آغوش سردهجر
آزرده ازملامت وجدان گريختم
اي سينه درحرارت سوزان خود بسوز
ديگرسراغ شعلۀ آتش زمن مگير
مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم
مرغي شدم به كنج قفس بسته واسير
روحي مشوشم كه شبي بي خبرازخويش
دردامن سكوت به تلخي گريستم
نالان زكرده ها و پشيمان زگفته ها
ديدم كه لايق تو و عشق تونيستم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بخوان ما را
منم پروردگارت
خالقت از ذ ره ای نا چیز
صدایم کن مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را، علم را، من هدیه ات کردم
بخوان ما را
منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از تو به تو
اینک صدایم کن
رها کن غیر ما را، سوی ما باز آِ
منم پرو د گار پاک بی همتا
منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل
پرورد گارت با تو می گوید
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا، من خدایی خوب می دانم
تو دعوت کن مرا بر خود
به اشکی یا صدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلو ده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما
و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم
آهسته می گویم ، خدایی عالمی دارد
قسم بر عاشقان پاک باایمان
قسم بر اسب های خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن، اما د ور
رهایت من نخواهم کرد
بخوان ما را
که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟
تو بگشا لب
تو غیر از ما، خدای دیگری داری؟
رها کن غیر ما را
آشتی کن با خدای خود
تو غیر از ما چه می جویی؟
تو با هر کس به جز با ما، چه می گویی؟
و تو بی من چه داری؟هیچ!
بگو با من چه کم داری عزیزم، هیچ!!
هزاران کهکشان و کوه و دریا را
و خورشید و گیاه و نور و هستی را
برای جلوه خود آفریدم من
ولی وقتی تو را من آفریدم
بر خودم احسنت می گفتم
تویی ز یباتر از خورشید زیبایم
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا، چیزی چون تو را، کم داشت
تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
نمی خوانی چرا ما را؟؟
مگر آیِا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم، من تو را از در گهم راندم؟
اگر در روزگار سختیت خواندی مرا
اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمیکردی
به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟
که می ترساندت از من؟
رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را
این منم پرور دگار مهربانت، خالقت
اینک صدایم کن مرا،با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکیم
آیا عزیزم، حاجتی داری؟
تو ای از ما
کنون برگشته ای، اما
کلام آشتی را تو نمیدانی؟
ببینم، چشم های خیست آیا ،گفته ای دارند؟
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوی ما
اینک وضویی کن
خجالت میکشی از من
بگو، جز من، کس دیگر نمی فهمد
به نجوایی صدایم کن
بدان آغوش من باز است
برای درک آغوشم
شروع کن
یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش، با من
منبع:
کد:http://www.shere-eshgh.persianblog.ir
دوستم داشته باش ، هـمانـگونه که من دوستـت دارم
بگذار فاصله من و تو کمتر از آنی باشد :
که می خواهـيـم و نمی توانـيـم
که می توانـيــم و نمی گـذارنــد !
بگذار ميان من و تو فاصله ای نـمـانــد
نه به خاطر خودت ،
و نه به خاطر من !
که به خاطر اين عـشـق دوسـتـم داشـتـه باش
بـيـش از آنی که من دوسـتـت دارم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تنم از خیال هوس
خودم از زمین جا مانده
برای دختری که روی مدار سوم
تاریک مانده است
عروسک بیاورید
تنهایی بدتر از تاریکی ست