تابستونه وقت بازی و خنده
بچه ها گرم بازی مثل چنتا پرنده
Printable View
تابستونه وقت بازی و خنده
بچه ها گرم بازی مثل چنتا پرنده
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست
ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست
ترکیب رخ ماه و تو ای گل
برد از دل من راهه ی صد گل
دیدنت مرا حاجت روا کرد
خوش باشد همی بازیت ای گل.
لعلی است بی نهایت در روشنی به غایت
آن لعل بی بها را کانی و چیز دیگر
رواق منظر چشم من آشانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
تورا از بین صد ها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
ما لعبتگانيم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند درین بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
زیر باران بهاری
همه چیز زیبا به نظر میرسد
در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است
به تنگ چشمی نامردم زوال پرست
تو اگر در تشپ باد خدا را دیدی
همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است