ترسم به کعبه نرسی ای اعرابی
این ره که میروی به ترکستان است
Printable View
ترسم به کعبه نرسی ای اعرابی
این ره که میروی به ترکستان است
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
در دلم بود که آدم شوم اما نشدم
بی خبر از همه عالم شوم اما نشدم
مي آيم اما نيستي امشب صداي تو
من را كشانده زير باران در هواي تو
من دستهايم لحظه لحظه سرد خواهد شد
مي خواهم امشب دستها انگشتهاي تو...
با چتر يادت با قدمهايي كه از من نيست
امشب تماما شعر مي خوانم براي تو
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنمنقل قول:
در دلم بود که آدم شوم اما نشدم
بی خبر از همه عالم شوم اما نشدم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
وعده دیدار ما باشد جنت الحسیننقل قول:
مي آيم اما نيستي امشب صداي تو
من را كشانده زير باران در هواي تو
من دستهايم لحظه لحظه سرد خواهد شد
مي خواهم امشب دستها انگشتهاي تو...
با چتر يادت با قدمهايي كه از من نيست
امشب تماما شعر مي خوانم براي تو
دنیا برای سینه زدن جایمان کم است
تا حرف من پذيرد آخر كه: زندگي
رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!
ما را چشم زده بودند
دستی برایمان اسپندی دود نکرد
قانون اول نیوتن سیب را ترکاند در من
پاهایم را روی خاطرات مانده دراز می کنم
این جاده ی بی سر و ته از بازوی کدام آفتاب بیرون پرید؟
که سنت ها در دست های من افتاد
در ورای شب بی پروا ، روز خوش دیروز را به فردا یاد می دهم... (این شعر حساب می شه؟! )