خيلي باحال بودنقل قول:
كلا انسان در مواقع خطر كارايي ميكنه كه حتي وقتي بهش فكر ميكنه متعجب ميشه:20:
Printable View
خيلي باحال بودنقل قول:
كلا انسان در مواقع خطر كارايي ميكنه كه حتي وقتي بهش فكر ميكنه متعجب ميشه:20:
تابستون با بچه های مدرسه و معلما رفتیم جنگل های حیران طرفای استارا منو 3 تا از دوستام از همه اخر تر بودیمو منظره هارو سیر میکردیم
یه دفه 2تا سگ که چه ارز کنم از اون شکاریاش جلومون سبز شدن و دندوناشونو بهمون نشون میدادن هممون که نزدیک بود از ترس تو جنگل سیل راه بندازیم یه چند تا سنگ و چوب اینا پرت کردیم طرفشون اما ککشونم نگزید دوستمم یه ضبط با خودش اورده بود هر کار میکرد روشن نمیشد یه دفه من یاد اون برنامه رنگارنگ افتادم که یه اردک میدوهه دنبال سگ و اونم فرار میکنه نمیدونم چی شد ولی کوله پشتیمو در اوردموهمونطور که میچرخوندمش یه صدایی هم از خودمم در اوردمو رفتم دنباله سگا هر جفتشون یه واق واق مظلومانه ای کردنو فرار... همه تو کف مونده بودن خودمم نفهمیدم چطوری اون کارو کردم .
-_____________________
از اردو که برگشتیم اتوبوس جلوی یه اژانس وایستاد منم کنار بودمو پامو گذاشته بودم بین پله و در اتوبوس از قضا راننده ی اتوبوس برادر معلممون بود درو که بازکرد پام موند لای در و پله خیلیم محکم فشار میداد اقا من همچین دادی زدم که نمونش فقط تو جنگل از تارزان شنیده شده گفتم که بابا پام لای دره باز کنید راننده اصلا حواسش نبود منم که پام گیر کرده بود گفتم لامصب درو باز کن چند تا هم فوش ابدار بهش دادم صدام اونقد بلند بود که ضبطی که اورده بودیم و تو جنگل روشن نشده بود خود به خود روشن شد و خوند راننده تازه 2زاریش افتاده بود که باید درو ببنده اقا پام داشت له میشد اصلا حواسم نبود که به برادر معلمم دارم فحش میدم . وقتی درو بست فهمیدم که چه گندی زدم دوستام که فقط میخندیدن از شانسم معلممون پیاده شده بود ولی یکی از معلما نامردی نکردو همه چیزو بهش گفت ولی رانندهه هیچی نگفت منم سریع پیاده شدم سرمو انداختم پایینوو رفتم.
این آخری خیلی با حال بود !!!
هه هه هه
همینطوری!!!
نه بابا من شوخی کردم ولی اصل سوتی از متالیکا بود که به جای 33-34 نوشته بود 3334:31:نقل قول:
تو کتاب علوم تجربیمون ننوشته ولی از اونجا که هیچ موجود دیگه ای رو نمیشناسم که انقد عمر کنه گفتم ماموت.بد جوری سوتی دادیااااا.نقل قول:
اینم از سوتی من که در باره ی متالیکا بود.:27:
سلام به قول بچه ها مهسا خانم...نقل قول:
اول اینکه اسم من محمد... بعد اینکه میدونی من از سوتی دادن بدم نمیاد واسه همین میام سوتی هامو اینجا تعریف میکنم. ولی این سوای نبود چون من نوشتم 33 34 بینشون یه اسپیس گذاشتم. البته درسته کمه ولی خوب دیگه یک سره هم نیست :دی
وااااای انگار امروز روز من نبودم افتضاح شد تو مدرسه هم معلم فیزیک بیرونم کرد هم معلم دیفرانسیل تازه ناظم مدرسه هم کلی واسم غر زد آخه اومدم بیام تو کلاس با پا زدم تو در
در هم از جا کنده شد نزدیک بود بخوره تو سر ناظم شانس آوردما
هه... من که از اول ترم 2 کلاسای زبانو رفتم ولی فقط یدونه حاضر دارم... خودتون دیگه تا تهش برید....نقل قول:
====
بچه ها سوتی هم طلبتون... الان حالشو ندارم....
این سوتی خودم نیست اما ماله رفیقمه:
امروز رفته بودم مغازه دوستم ؛ یه یارو مرده اومد خرید کنه خارجی بود. خلاصه به هر زور و زحمتی بود فهمیدیم یارو چی میگه و کارش رو راه انداختیم. وقتی داشت میرفت گفتم Where Are You From؟ آخه انگلیسی هم درست بلد نبود. گفت مسکو. به همکار دوستم گفتم مسکو کجاست؟ گفت روسیه.
بعدش به اون خارجیه گفت "گرباچف" اونم گفت نه "پوتین"
آقا این رو گفت، دوست من فکر کرد یارو پوتین میخواد!!!!! بهش گفت Six shop down . یعنی خیر سرش میخواست بگه 6 تا مغازه پایینتر. مرده نفهمید چی میگه. هی گفت What؟ این دوست منم که ولکن نبود هی میگفت!!!! بعد یه چند پانیه بعد یارو اون حرف I رو با E عوض کرد و به صورت سوالی از ما پرسید (بگیرین چی میگم +18 هست نمیشه بنویسم) آقا ما رو میگی دیگه داشتیم کف مغازه ریسه میرفتیم.
خلاصه به هر 2 تاشون حالی کردیم که قضیه چیه. اما خیلی خندیدیم.
امروز داشتم با يكي از بچه ها دعوا مي كردم منو حول داد عقب منم زدمش حولش دادم رفت رو صندلي يو كله ملاق زد به سر خورد زمين من گفتم چه شود بعد با حالته مسخره كردنه من بلند شد و به من خنديد و گفت يه نگاه پشته سرت كن من گفتم لابد سرش شكسته .پشته سرم و نگاه كردم ديدم مديرم پشته سرمه گفت بفرما بيرون ............................................