Printable View
این راهنمایی کردن نیست دوست من معرفت در گرانیست ...نقل قول:
هیچی عزیز شما یکم همون دورو برا راه می ری خسته میشه (چون قرار نیست اتفاق دیگه ای بیفته) بعدش هم بازی رو می بندیو خلاص
برو بالای تخت رو با چشم عقابی E نگاه کن ...نقل قول:
من همه مراحل را تمام کردم.حالا اومدم آزمایشگاه.اون دو تا دکتر هم رفتن.حالا جیکار کنم؟؟؟؟؟
دوست عزیز کلکی دعوا نکنید حق با علیرضای عزیزه پس ادامه نده.
اگه هم مطلب (با حال)دیدی از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] استفاده کن و کلکی پست اسپم نده.
سلام من مرحله هستم که memory 6 save میشه یه دفعه میریزن سره ادم نا مردا از پشتم هم حمله می کنن می خواستم راهنمایم کنید چطوری بجنگم که از پس اونها بر میام عصابم ریخته به هم نمی تونم رد شم از راهنمایتون هم ممنون
اگه دورو برت فضای بازه !! یکم بجنگ یکم فرار ...نقل قول:
اگه تو یه فضای بسته ای سعی کن بری یه جای باز !!!
کشتنشون خیلی راحته مخصوصا اگه مموری 6 هستی با اون خنجر بزن اگه میخوای حمله کنی و زود بکشی واگر نه که با هموننقل قول:
سلام من مرحله هستم که memory 6 save میشه یه دفعه میریزن سره ادم نا مردا از پشتم هم حمله می کنن می خواستم راهنمایم کنید چطوری بجنگم که از پس اونها بر میام عصابم ریخته به هم نمی تونم رد شم از راهنمایتون هم ممنون
شمشیرش دفاع و بدل کن سعی کن اصلا حمله نکنی مگر اینکه فضا باز باشه
موفق باشی
با سلام
بعد از اینکه با چشم عقابی بالای تخت رو دیدیم و نوشته ها ظاهر شد بعدش تیتراژ میاد. ولی از بازی بیرون نمیاد و میشه ادامه داد. جریان چیه؟
بازی درسته که پایان رسیده, ولی شما این امکان رو دارید که به روی دستگاه Animus برید و Memory ها رو از نو (به منظور انجام دادن تمامی اهداف اصلی و تمامی اهداف فرعی) شروع کنید. همچنین در محیط آزمایشگاه چرخ بزنید...نقل قول:
رسیدم پیشه ریسه شون نه راه پیش دارم نه راه پس چطور میتونم خونم که کم میشه و دارم می بازم دوباره خونم زیا شه تو مراحل قبل اگه چند نفرو میکشتی بهت خون میداد ولی الان این طور نیست چیکار کنم؟
قبول دارم سخته ولی شدنیه سعی نکن بزنی این یه توصیه هست که همه جا موثره ولی سعی کن
بکشونیشون طرف دروازه فرار هم گزینه خوبیه دیدی داری میمیری یکم بدو خونت پر بشه
موفق باشی
دوستان من همون اول بازی گیر کردم. میشه راهنماییم کنین.
اونجا که مرده با اون زنه صحبت میکنه و بعد به زنه میگه من فعلا سرم شلوغه لطفا منو تنها بزار و بعد یواش و با احتیاط به راهش ادامه میده باید چه کار کنم.
اگه خیلی بهش نزدیک بشم میفهمه و سرباز ها رو خبر میکنه.
مرده هم یه مسیر رو دور میزنه که یه جا هم از پشت یه گاری رد میشه.
ممنون میشم راهنماییم کنین.