لگام جان ودل گر او بگيرد
دلم با درد و رنجش خو بگيرد
اگر در نيم روز عمر دنيا
نشيني در برش ، دل بو بگيرد
Printable View
لگام جان ودل گر او بگيرد
دلم با درد و رنجش خو بگيرد
اگر در نيم روز عمر دنيا
نشيني در برش ، دل بو بگيرد
در عشق تو هر که نیست قلاش
دور است به صد هزار فرسنگ
قلاشان را درین ولایت
از دار همی کنند آونگ
عشقت به ترازوی قیامت
دو کون نسخت نیم جو سنگ
گل علم وتعهّد را بجوئيم
همان گل را چو « جابر » ها ببوئيم
که عجز و ناتواني را ز الباب
به آبِ اتّکا بر خود بشوئيم
بچه ها توی بعضی از پستا اشتباه دارید مثلا دل تنگم در جواب شعر من اشتباهی با یه حرف دیگه شعرو گفت و همچنین این اشتباهو بیداستار هم مرتکب شد.لطفا دقت کنید
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
دلا در سر عشق از سر میندیش
بده جان و ز جان دیگر میندیش
چو سر در کار و جان در یار بازی
خوشی خویش ازین خوشتر میندیش
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
ای بیابانگرد بی کس ! گر زغربت، روزها
دربدر در کوه و در صحرا شدی، من با توام
در شب سرد زمستان، روح من در کومه هاست
چون اسیر لشکر سرما شدی، من با توام
مرا آوای غمها زیر کرده
زمین گیر غم بی پیر کرده
هما وای دلم آیا کسی هست
که یاد قلۀ پامیر کرده؟
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ما را عطشی دست داد
دلم به حس صميمانه ي دعا خوش بود
به لحظه هاي قشنگ خدا خدا خوش بود
كسي كه ماند براي هميشه كنج خودش
به درك مبهم مفهوم انزوا خوش بود