نقل قول:
واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...
موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....
به این میگن سوتی هان!!!! دمت گرم خیلی با حال بود. بعدش هم ما که جر و بحث نکردیم. من منظور اوشون رو درست نفهمیدم.
»»»»»»»»»»»»»رسما عذر خواهی میکنم«««««««««««««««