ای آقا بابک!
نیومده تارو مار مون کردی که!
حالا سپهر هم گیر داده ها!
هرکی عکس ها رو میخوام(بچه هایی که اومدن )بگه عکس رو بفرستم
Printable View
ای آقا بابک!
نیومده تارو مار مون کردی که!
حالا سپهر هم گیر داده ها!
هرکی عکس ها رو میخوام(بچه هایی که اومدن )بگه عکس رو بفرستم
سلام
نـت : من اصلا اهل نوشتن و نویسندگی نیستم ولی خب چون این دفعه اولم بود که قرار ملاقات میام یه گزارش اجمالی از دیروز مینویسم
( اگر اسمی از دوستان حاضر در قرار پس و پیش شده پیشاپیش شرمندم:40:)
من ساعت بيست دقيقه به شش رسيدم پارک از اين بپرس از اون بپرس بالاخره بعد از اينکه پارک رو يه دور کامل زدم رسيدم به ابوريحان ... چندين نفر بصورت گروهي ايستاده بودن و من نمي دونستم چکار کنم گفتم همين جور منتظرميمونم تا ببينم چي ميشه بعد از چند دقيقه جامو عوض کردم ديدم چهار تا پسر خوشتيپ دارن با هم حرف ميزنن گوشامو تيز کردم که حرفا شون رو بشنوم ديدم (شنيدم) حرف اخطار و تراش و اين چيزاست گفتم خودشه ! اينا حتما بيچه هاي انجمن هستن
رفتم و ديدم آره درسته بروبچز انجمنن (بوي ايران - سپهر - لاولي من و مهدي (يادم نيست کدوم مهدي بود شرمنده)) هستن
بعد از چند دقيقه صحبت و گفتگو ديدم يه خوش تيپ ديگه اومد تا خودشو معرفي کرد که من گل از گلم شکفت ! فکر ميکنيد کي بود ؟ ها .... کي ... بابک ؟ ... نه ديگه اشتب کرديد فرزاد بود (از بچه هاي نيک انجمن موسيقي) ...
بعد از دقايقي جناب آبيچوآري اومد ... عزيزي که ابتدا اسم کاربريش براي همه نا مفهوم بود ...
بعد يکي ديگه از دوستان به جمع ما اضافه که ايشون از آستارا اومده بودن
و فکر مي کنم در همين اثنا يکي دو تاي ديگه از بيچه ها اومدم
در همين مدت زمان حدودا 20 30 دقيقه اي هر دخملي رد ميشد ميگفتيم خودشه اين راه کوير ... اومده راپورت ما رو بگيره :46:
خلاصه فکر ميکنم حدود ساعت 6:30 6:40 بود که اومد بگيد کي ؟ ... بله درسته سوژه اصلي جلسه ... بابي بي باک خودمون ...
بعد از اون کم کم دوستان ديگه از جمله الفين جان و بابابزرگ اومدن
راستش بيشتر راجع به مسائل انجمن و کاربرا و انجمن متفرقه دوستان گذشته و اين جور مباحث حرف زديم ... محوريت بحث حول پي سي عزيز بود ...
خوشم اومد فضاي بازي بود !! يعني کسي که انتقادي هم داشت ميگفت و آقا بابک به رغم اينکه قبلش گفته بود زره با خودتون بياريد اصلا خشونت به کار نبرد ( که البته اين جاي تشکر فراوان داره :11: )
ناگفته نماند که آقا بابک دو بار هم سمت تراش رفت !!!
در ضمن چند تا عکس دسته جمعي هم گرفتيم با دوستان
اينجا بود که يه سري از دوستان کم کم خداحافظي کردن و رفتن
بعد از چند دقيقه آقا بابک رفت و (فکر ميکنم به تعداد نه تا) بستني خريد ... البته قرار شد پولش رو هم از آقا ميثم بگيره (بصورت اقساطي)
بعد از خوردن بستني (که خيلي هم چسبيد) دوباره با هم حرف زديم در باب انجمن و دوستان
...
و در حدود ساعت 8:50 بود که رسما اين قرار ملاقات اعضاي P30\/\/OLRD به پايان رسيد ...
+ من همه عکسارو میخوام دوستان لطفا هر کسی عکس داره یه نسخه هم بفرسته طرف ما
__________________________________________________ __________________________________
من نظرم عوض شد ... نــــــزارید لطفا عکسارو
__________________________________________________ __________________________________
با تشکر مهران...
سلام...
بچه ها من می خوام عکس رو بزارم
این وسط فقط سپهر رهضی نیست نمی دونم چرا؟
خب پس سپهر با من اگه موافقید الن لینکش رو کپی کردم paste بکنم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زود زود
جواب بدین
اینم لینک
نه نمیزارم
فقط سپهر تو گلوم گیر کرده
من یه بار جواب دادم
دیگه برا تک تک تون نمیتونم دلیل بیارم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راستی آریا جان شما نبودی یکی عکس رو گذاشت
که چند لحظه بعد پستش توسط بابک جان پاک شد
شما خودت رو زحمت نده
چرااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اا؟
عکس نه . عکس نه . عکس نه .
من كه ديشب ساعت 3 صبح رسيدم خونه صبح هم امتحان كارشناسي داشتم و الان تازه از خواب پا شدم ؛
ديگه وقت نشد اعلام وجود كنيم :31: !
ديروز نفر آخري بودم كه حول و حوش ساعت 7 به بچه ها الصاق (!) شدم ...
... البته مثل سيريش تا تهش موندم كه به زور چك و تهديد (از نوع مجازي و بن و اينا [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :27:) بالاخره دل كنديم :31:
با ورود به پارك لاله ، اول خدا ، بعد ابوريحان ، و بعد بابك اولين كسايي بودن كه دل ما رو محكم نمودند بسي !
وقتي نفر آخر باشي ديگه معلومه چي ميشه ديگه ... پاك گيج ميج شديم رفت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...
البته خبر نداشتم قراره بابك به عنوان ناوگان پي سي ورد دقايقي در استخر به عمليات بپردازند ؛
هر چند به دليل عدم بارندگي و اينكه ابوريحان نم پس نميده عمليات لغو و بابك بعد از انهدام نقشه سري
، از راه خوردن و سپس انتقال به تراش ( كه همي عشق مديران است) ، با خريد بستني براي عزيزاني كه
به نشانه اعتراض به اين امر محل را ترك نمي كردند دل آنها را بدست و با شناسايي دقيقشان ، آنها را به
ليست انتظار بن و اينا اضافه نمود (تشكر مجدد بابت اين حركت جوانمردانه !)
قرار ديروز تجربه خيلي خوبي بود و از همين الان دلم برا همه عزيزان تنگيده شده ...
يه سري مسايلي در گفتگو ها مطرح شد كه واقعا ديدگاه من يكي رو درجاتي تغيير داد و
واقعا مفيد بود ....
حواشي انجمن بحث اصلي بچه ها بود كه با حضور بابك ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) ، كه ماشالله به طرز خستگي ناپذيري از اول تا
پايان قرار مشغول پاسخگويي همراه با نوآوري و شكوفايي (!) بود ، روند خوبي رو طي كرد و ...
البته حدس ميزنم به طرز نامحسوسي تحت نظارت عزيزاني بوديم كه گراي محل استقرار بابك رو شناسايي
مي كردن و ... مثلا ما رو با تنديس ابوريحان اشتباه گرفته بودند و ...
اون سمت پارك هم به افتخار حضور بچه ها جشني داير كردند كه جا داره از همه نهادهايي كه
همكاري لازم را با ما داشتند و به خصوص رئيس جمهور عزيزمون هم تشكر نماييم :18:
...
خب من هم موافق قرار دادن عكس ها ، البته بدون اسم بردن از كسي ، هستم ...
اينطوري كسايي كه نيومدن ترسشون مي ريزه :27: دفعه بعدي حتما ميان !
...
در پايان اگر عكسي رونمايي نشد من اين عكسي كه فعلا در امضا قرار داره و بد جور ما رو ياد ديروز ميندازه ؛
به يادگار اينجا ميزارمش ؛
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پ.ن : در توضيح عكس همين رو بگم كه مربوط به كارتون قديمي ممول هستش و جهانگرد كه عشق ما نيز
مي باشد ... اينم عكس از قرار ديروز ... حال كنيد :31:
...
و من الله التوفيق
مرتضي _ 20-4-87
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
باشه . باشه . باشه
چرا عصبانی میشی؟:10:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی ندونه فکر میکنه عکس گروه خلاف کارا رو گذاشتین!!
زود عکسو بردارين همه شناسايی شدن....:18:
خب حالا بايد حدس بزنيم!؟ آره؟! :13: