نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد
نماید زینت و رونق نگارستان مانی را
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را
Printable View
نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد
نماید زینت و رونق نگارستان مانی را
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را
اگه یه روز نباشی
توی شبهام دیگه ستاره ای نمی مونه!
اگه بری می دونم
غم چشات همه زندگی مو می سوزونه
بدون تو می میرم
کسی آخه مثل تو دردمو نمی دونه
بدون تو نمیشه...
خدا کنه یه روزی
مثل گذشته ها توی چشمام نگاه کنی
خدا کنه دوباره
بیای و باز منو عاشقونه صدا کنی
يک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم
این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او
=======================
نقل قول:
دوستان تا جایی که میتونند از اشعار سپید استفاده نکنند ،،، هیچ جا استفاده از این نوع اشعار که فاقد وزن و آهنگ
هستند در مشاعره مرسوم نیست ،،، با تشکر
و پری باور دارد
که تجلی زیبایی او
خورشید است
خورشیدی که تشعشعات عشقش
سیاهی را
به تماشای نور می نشاند
تبسمی تلخ را
برلبان پری
نقش می زند
نقاش تلخی ها
سیاهی را دوست می دارد
.......... اشتباه اینجا آمده بود.............
دست دراز از پی یک حبه سیم
به که ببـــرند بدانگی و نیــم
نقل قول:
دوستان تا جایی که میتونند از اشعار سپید استفاده نکنند ،،، هیچ جا استفاده از این نوع اشعار که فاقد وزن و آهنگ
هستند در مشاعره مرسوم نیست ،،، با تشکر
مرا گفتا برو ای زاهد خشک
که تر گردی ز دُردی خرابات
اگر یک قطره دُردی بر تو ریزم
ز مسجد بازمانی وز مناجات
تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد
جز زلف کسی پیش رخش تاب ندارد
خواب آورد افسانه و افسانهی عاشق
هر کس که کند گوش دگر خواب ندارد
در آن موضع که تابد نور خورشید
نه موجود و نه معدوم است ذرات
چه میگویی تو ای عطار آخر
که داند این رموز و این اشارات
تا دست بر اتفاق بر هم نزنيم
پايي ز نشاط بر سر غم نزنيم
خيزيم و دمي زنيم پيش از دم صبح
كاين صبح بسي دمد كه ما دم نزنيم