-
ما امروزي ها هيچ چيز از خود نداريم؛ فقط با پُر کردن و انباشتن خودمان از دانش، اديان، فلسفه ها، هنرها، رسوم اعصار بيگانه چون دايره المعارف متحرک چيزي قابل اعتنا مي شويم!
به هر حال تمام ارزش دايره المعارف ها در محتواي آنهاست نه بر عناوين نوشته شده بر روي آنها يا جلد و پوست آنها..
و بنابراين تمام فرهنگ مدرن اساساً دروني است و صحّاف روي کتاب چيزي شبيه اين نوشته است: «دستورالعمل فرهنگ دروني براي وحشيان بيروني!»...
کتاب: سودمندي و ناسودمندي تاريخ براي زندگي
نوشته: فريدريش نيچه
برگردان: عباس کاشف
-
من هیچوقت یادم نمیره خانه مردم ابوی یک بلقمه درست کرده بود. هیچ میدانی بلقمه چیست؟ بوقلمون را میکشند میگذارند بیات بشه بعد اوریت میکنند و تو شیکمش را از آلو و قیسی پر میکنند، آن وقت توی روغن یک چرخش میدندو میپزند. این بلقمه را همچین پخته بودند که توی دهن آب میشد، آدم دلش میخواست که انگشت هاش باهاش بخوره. خوب من بچه سال بودم، شبانه بوقلمون را از زیر سبد روی آب انبار درآوردم و نصف بیشترش را خوردم. خدایا از گناهان همه بندگانت بگذر!
فردا صبح روز بد نبینی همین که مرحوم ابوی خبردار شد؛ یک دده سیاه داشتیم، اسمش گلعذار بود، انداختن گردن اون. داد آنقدر چوبش زدند که خون قی کرد و مرد. من مقر نیامدم، کسی هم نفهمید که کار من بوده. پشت اش هم اسهال خونی شدم و تو رختخواب خوابیدم.
- حاجی آقا، صادق هدایت
-
بعضی اوقات انجیل تو دست بعضیا بدتر از مشروب تو دست خلافکاراس ...
" کشتن مرغ مقلد "
-
ناگهان چراغهای تالار مثل شمعی که فوت کرده باشند خاموش شد. فرانکی صدای آهِ حیرتِ جمعیت را شنید. سرش را پایین گرفت و خطی باریک را دید که میدرخشید.
سیمِ بالاییاش آبی شده بود!
تماشاچیان که خیال میکردند این هم بخشی از پایان برنامه است دیوانهوار تشویق کردند. در آن تاریکی، فرانکی حس کرد غرق در برکت و رحمت از همهچیز دست میشوید و هر نگرانی و هر قدرتی
که در خود داشت از وجودش رخت بربست؛ انگار کسی او را از تمامِ سنگینیِ جهان آزاد کرده باشد. حالا میفهمید آن سیمها به راستی در درونشان حیات بود، اما نواختنشان نبود که آبیشان میکرد؛ قلبش بود....
سیمهای جادویی فرانکی پِرِستُو | میچ البوم | مهرآیین اخوت | انتشارات هیرمند
-
حقیقت ،خود مقدس نیست.آن چه مقدس است،جست وجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می کنیم!آیا کاری مقدس تر از خود شناسی سراغ دارید؟....
"بشو ،آن که هستی!"بدون حقیقت چگونه می توان فهمید کیستیم و چیستیم؟
<<وقتی نیچه گریست/ اروین د. یالوم>>
-
آزادی حق انتخاب است و پایبند بودن به این انتخاب
پائولو کوئیلو - کتاب زهیر
-
به هنگام بمیر ...
" وقتی نیچه گریست "
-
شبها از زور پريشاني عرق مينوشيد و براي سرگرمي خودش يك طوطي خريده بود . جلو قفس مي نشست
و با طوطي درد دل ميكرد . اگر داش آكل خواستگاري مرجان را ميكرد البته مادرش مرجان را بروي دست باو
ميداد . ولي از طرف ديگر او نميخواست كه پاي بند زن و بچه بشود، ميخواست آزاد باشد ، همان طوريكه بار
آمده بود . بعلاوه پيش خودش گمان مي كرد هرگاه دختري كه باو سپرده شده بزني بگيرد ، نمك بحرامي خواهد
بود ، از همه بدتر هر شب صورت خودش را در آينه نگاه ميكرد ، جاي جوش خوردة زخ مهاي قمه ، گوشة چشم
پائين كشيده خودشرا برانداز ميكرد ، و با آهنگ خراشيده اي بلند بلند ميگفت :
" شايد مرا دوست نداشته باشد ! بلكه شوهر خوشگل و جوان پيدا بكند … نه ، از مردانگي دور است … او
چهارده سال دارد و من چهل سالم است … اما چه بكنم ؟ اين عشق مر ا ميكشد … مرجان … تو مرا كشتي …
به كه بگويم ؟ مرجان … عشق تو مرا كشت ..! "
"داش اکل " صادق هدایت
-
رمان دالان بهشت / نازی صفوی
<< زندگی اگه پرواز باشد دو بال لازم داره : که یکیش عشق است و دیگری عقل و شعور >>
-