البته منظور از پیش بینی کنندگی نظریه علمی، بیان حقایقی درباره آینده نیست. پیش بینی ها می تونن درباره گذشته،حال یا آینده باشن. مثل پیش بینی فسیل های دوره پرکامبرین که بعد از تولد نظریه تکامل محقق شد.نقل قول:
Printable View
البته منظور از پیش بینی کنندگی نظریه علمی، بیان حقایقی درباره آینده نیست. پیش بینی ها می تونن درباره گذشته،حال یا آینده باشن. مثل پیش بینی فسیل های دوره پرکامبرین که بعد از تولد نظریه تکامل محقق شد.نقل قول:
در فرگشت گفته میشه پرنده از خزنده مشتق شده،خزنده از دوزیست، دوزیست از ماهی، و حالا ماهی از کدوم جانور مشتق شده؟درواقع اجداد ماهی ها کدوم جانوارانند؟
نظریه فرگشت، توضیح میدهد چگونه یک تک سلولی اولیه توانست به میلیونها گونهی متنوع امروزی برسد(فرگشت یابد) و انواع زیادی از زندگیها را به مرور زمان بهوجود آورد.فرگشت پاسخ سوالی است که ما با دیدن خودمان و هر چیزی از طبیعت میپرسیم.
چـرا این همـه موجــود زنده وجـود دارد؟ بهعنـوان مثـال، چـرا انـواع زیـادی از سـگهـا و پـرنـدههـا وجـود دارنـد؟
با ایـنکه همـه یکـی هستنـد تفـاوتشـان در چیـست؟
چـه چیـزی باعـث این تفـاوت شـده اسـت؟
چگـونـه یـک حیـوان میتوانـد به گونـهای جدیـد فرگـشت یابـد؟ اصـلا یـک گونـه یعنـی چـه؟
چارلـز دارویـن چه چیـزی را کشـف کـرد؟
معنا و مفاهیمی مثل منحصربهفرد بودن،ژن، دیانای، وراثت، جهش؛ تصادف، انتخاب طبیعی و.. چیست؟
انیمیشن فرگشت چگونه کار میکند در ۱۲ دقیقه با داستانی زیبا و گرافیکی جذاب، این واقعیت و نظریه علمی را با زبانی ساده معرفی میکند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] / کیفیت متوسط / ۳۰م
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] / کیفیت بالا / ۱۰۰م
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در اینفوگرافیک درخت فیلوژنیک اجداد ماهی ها مشخص شدهنقل قول:
اینفوگرافیک درخت حیات از کتاب فرگشت و ژنتیک بریتانیکا
سلام. قوی ترین فرضیه یا نظریه ای که در مورد منشا آغاز حیات در زمین وجود داره در حال حاضر چیست؟ گل و خاک؟ آب؟ شهاب سنگ های حاوی اسید آمینه که زمین را بمباران کردن؟ یا ...؟ منظورم نخستین بستری هست که اولین عوامل اصلی حیات در اون موجود بودن
ممنون از لینکی که گذاشتین. ولی من فکر میکردم شیوه این تاپیک و کلا فروم این باشه که دوستی که زحمت میکشه پاسخ میده حداقل یک توضیح چند خطی فارسی بنویسه و بعدا برای توضیحات و مطالعه بیشتر ارجاعات هم بده.وگرنه اصلا نیاز نبود چنین تاپیکی ایجاد بشه.همون اول میگفتن فرگشت چیست و ده تا لینک کتاب و مقاله انگلیسی هم میذاشتن میگفتن هرکس میخواد بره بخونه، دیگه چرا تاپیک اینقدر بره جلو.شما که زحمت کشیدین اگر یک توضیح اولیه هم میدادین واسه افرادی که آشنایی زیادی با برخی اصطلاحات ندارن، خوب میشد. تشکر
!!!
شما از پنل کناری [سمت چپ] زبان فارسی رو انتخاب کنید تا بتونین اونو به زبان و خط فارسی مطالعه کنین . به نظرم متن مورد نظر اونقدر کامل هست که نیازی به توضیح اضافه در این تاپیک نداره .
یک مقدار وقت بذارین و متن رو مطالعه کنین به خیلی از پرسش هاتون پاسخ داده میشه .
Exactly! That's what I've been saying all these years, brotherنقل قول:
اصلاً اینجا به خواسته های مردم رسیدگی نمیشه.
مگه چی شده؟نقل قول:
عرض سلام و ادب
دوستان حقیقتش تاپیک مطالب خلی زیادی داره و واقعا جا داره تشکر کنم از دوستانی که زحمت میکشن و بی منت جواب میدن
من یه سوال دارم میدونم شاید قبلا پرسیده شده و جوابم داده شده اما پیدا کردنش یه مقدار سخته بین این همه مطلب
اینکه برای من این مسئله خیلی سخته پذیرفتنش که چطور نوع بشر در طول تاریخ انقدر پیشرفت کرده و سبک زندگیش در طول چند هزار سال دستخوش تغییرات زیادی شده در صورتی که انواع جانوری دیگه مثلا شامپانزه ها فک نمیکنم در طول حتی چند 10 هزار سال اخیر هیچ تغییری در سبک زندگی و بقاشون بوجود اومده باشه، در واقع به نظر میاد در جا زدن و هنوزم در حال در جا زدن هستند ! آیا گونه های دیگر جانوری هم در طول این چند صدهزار سال سال پیشرفت هایی هر چند اندک و سطحی در حیات شون داشته اند؟؟
این مسئله باعث میشه گاها فک کنم گویا نوع بشر در تکامل مغزش توسط یک عامل خارجی Boost شده و تا این حد از سایر انواع پیشی گرفته و واقعا متمایز شده!
توده ی مغزی پیچیده تر و توانایی یادگیری سریعتر که در طی فرگشت گونه ی ما، انتخاب طبیعی گشته اند، باعث ایجاد قابلیت هایی همچون روابط اجتماعی پیچیدهتر، سخنگویی به زبان های پیچیدهتر، قابلیت انتقال تجربیات به دیگران و نسل های آینده با ثبتشان، و غیره شد.نقل قول:
علت پیشرفت ما، به خاطر همین قابلیت پیشرفته تر communicate نمودن ایده ها و دانسته ها به دیگران و نسل های بعدی بوده و هست (درواقع درکمان بر نیاز جدی به این موضوع که تجربیاتمان رو به اشتراک بگذاریم و یه طوری ثبتشون کنیم و به نسل های بعدی هم بیاموزیم). مسلماً اگر همچون دیگر گونه ها، به این مسیر فرگشتی نمیرفتیم و مغزمان به حدی پیچیده تر نمیشد که روش هایی برای انتقال اطلاعات "پایدار" به دیگر افراد جامعه ابداع کنه، همچنان بایستی هر یک از اعضای جامعه، به شخصه تمام تجربیات رو در مدت کوتاه زندگیش کسب میکرد و می آموخت و مثلاً دیگه اینطور نبود که عده ای در طی 5 قرن اخیر، فیزیک و ریاضیات رو "نوشته باشن و کار مکتوب به جای گذاشته باشن" که امروز اینترنت رو داشته باشیم و ابزارها و افرادمون در فراتر از زمین و دیگر نقاط سیستم خورشیدیمان فعال باشند!
چند صد هزار سال انتقال تجربیات و دانسته ها طول کشیده تا به چند هزار سال معدود اخیر برسیم که تمدن شکل گرفت و زبان های بسیار پیچیده تر ساختیم و با انتقال و ثبت آسان تر ایده ها، هم فکرها جاودان شدن و هم ایده های جدیدی شکل گرفتن و دیگه نیازی نبود نفر بعدی هم بشینه تمام ایده هایی که نسل های قبل بهش دست یافتن رو خودش دریابه! سرعت این پیشرفت همواره در حال افزایش بوده و هست پس از اختراع خط و زبان های پیچیده برای ثبت ایده ها و انتقال به آیندگان؛ دلیلش هم واضحه.
ولی در مورد یک شامپانزه و بسیاری دیگر گونه هایی که اجتماعی زندگی میکنند، زبان ارتباطیشون بسیار ابتدایی هست و با توجه به عدم توان و درک ثبت و انتقال ایده ها و تجربیات به نسل های بعدی، نهایت تاریخ مصرف یک تجربه ای که فلان عضو جامعه کسب کرده و به دیگران گفته، شاید در حد یکی دو نسل فعلی باشه و دنباله ای نخواهد یافت و 2 نسل بعدتر، دیگه چیزی ازش نمیدونن و دوباره باید خودشون تجربه کنن و یاد بگیرن که مثلاً با سنگ میشه فندق رو شکست!
برای به وجود اومدن انتخاب طبیعی باید شرایط محیط سخت باشه .وقتی که شرایط محیط ایده ال باشه دیگه انتخاب طبیعی در کار نخواهد بود و همه نجات پیدا میکنن......در مورد انسان به نظر میرسه شرایط محیط خشن و بی رحم بوده و فقط برترین ها میتونستند نجات پیدا کنند.یک مساله دیگه مهاجرت هست که مثلا گروهی با یک ویژگی خاص جدا بشن و جدا تکثیر بشن تا اثر اون ژن و ویژگی شدید تر بشه.البته میمون های امروزی هم دقیقا شبیه اجدادشان نیستند
ممنون، پس در واقع موتور اصلی این پیشرفت اختراع زبان و کاغذ و .... سایر ابزار آلات ارتباطی هستش که صرفا از مغز پیچیده تر گونه ما نشات گرفته دیگه درسته؟ اما سوال دیگه اینکه همین توده مغزی گونه ما آیا به شکلی کاملا رندوم پیچیده تر یا حالا متکامل تر از اجدادمون شده ؟! در واقع شاکله اصلی این فرآیندها صرفا رندوم بوده ؟ نمیخوام خیلی وارد مسائل زیستی بشم چون متاسفانه خیلی اطلاعات ندارم فقط میخوام ببینم این انشعاباتی که در طول مسیر چند صد میلیون ساله فرگشت اتفاق افتاده کاملا رندوم بوده و قانون انتخاب طبیعی صرفا این جهش های رندوم رو هدایت میکرده ؟!نقل قول:
و آیا با فرض رندوم بودن، احتمال ایجاد حیات به این شکل و مخصوصا پدید اومدن گونه انسانی خیلی خیلی خیلی عدد کوچکی نمیشه ؟! و اگر اینطوره پس میشه نتیجه گرفت که جستجوی حیات ( لااقل در حد متمدن ) در جهان تقریبا کاریست عبث ؟؟ چون مثلا احتمال پدید اومدن حیاتی مثل گونه ما از صفر تا الان مثلا 10 به توان 15- باشه و از طرف دیگه مگه چند سیاره با شرایط مشابه زمین در عالم وجود داره که بشه تصور کرد مجدد یک همچین احتمال ضعیفی اونجا هم رخ داده باشه ؟
درباره ی بخش اول، چیزی در جهان "رندوم" و اتفاقی محض نیست و به طور ویژه، "فرگشت بر اساس انتخاب طبیعی" اصولاً نزدیک به رندوم هم نیست! حتی جهش های ژنتیک هم رندوم نبوده و دلایل مختلفی باعثشون میشه. جهش های ژنتیک همواره رخ میدن و انتخاب طبیعی یعنی اینکه جهش هایی که به موجود، کمک کردن که با محیط انطباق بیشتری پیدا کنه، شانس بیشتری برای زنده ماندن و نتیجتاً تولیدمثل میابند و فرزندانشون هم همان جهش ها رو به ارث خواهند برد. این یک پروسه ی بسیار کند هست (البته سرعتش بسته به ابعاد تهدیدی که جامعه ی مورد نظر رو در معرض خطر قرار میده و تلفاتی که به جای میگذاره (خالی شدن جا برای تولیدمثل بیشتر افراد منطبق تر) متغییره).نقل قول:
دلایل مختلفی باعث شدند که انتخاب طبیعی در اجداد ما، که از جد مشترکمان با شامپانزه ها و غیره مسیر متفاوتی رو طی کرده بودند، به این سو بره که افرادی که توانایی یادگیری بالاتری برای "خلاقیت" در تطبیق-پذیری با شرایط رو داشتن، شانس بالاتری برای تولیدمثل و بقاء بیابند. شرایط محیطی وخیم، رقابت شدید میان موجودات مختلف بر سر منابع غذایی مشترک، تغییرات اقلیمی فجیع که منجر به مهاجرت های گسترده شدند، پیشروی تا مرز انقراض (چه به دلیل تغییرات عظیم اقلیمی در محیط چه به دلیل خورده شدن توسط دیگر شکارچیان)، و امثال چنین وضعیت هایی باعث شدن که نیاز به هوش بالاتر باشه برای تطبیق پذیری بسیار سریعتر با محیط های جدید، پردازش و تحلیل اطلاعات محیطی دقیق تر برای شناسایی شکارچیان و حفظ بقاء، خلاقیت بالاتر در استفاده از محیط برای قدرتمندتر کردن این بدن ضعیف ما (همچون توان استفاده از سنگ و چوب و آتش برای مبارزه و ساخت پناهگاه و بقاء در شرایط محیطی وخیم)، هوش کافی برای مهاجرت های عظیم، و غیره. در این میان، تعداد تلفات مسلماً کم نبوده و هیچ گاه نیست و فرآیند انتخاب طبیعی کاملاً بی رحم هست در قبال آنهایی که ضعیفترند.
درباره ی بخش دوم، احتمال رخداد بسیاری از موضوعات (حتی مسائل روزمره ی انسانی و تکنولوژیک خودمان)، به خودی خود بسیار کوچک هست ولی ما درباره ی جهانی حرف میزنیم که رخداد مستقلی درونش نیست و 13.75 میلیارد سال از عمرش میگذره. هر قدمی که به سوی به واقعیت پیوستن فلان احتمال کوچک برداشته میشه، حجم بزرگی از دیگر احتمالاتی که باعث کوچک بودن احتمال رخداد آن احتمال قبلی شده بودند رو از معادله خارج میکنه و احتمال رخداد افزایش میابه. اصولاً با توجه به عظمت غیرقابل تصور جهان و تعداد غیرقابل تصور دیگر سیستم های کیهانی (کهکشان ها، دسته ها، منظومه ها، غیره) که در این جهان وجود دارند، بسیار بسیار بسیار بعید است که تصور کنیم که سلسله مسائلی که بر زمین اتفاق افتاده و باعث حیات شده، و سلسله مسائلی که اتفاق افتاده و باعث شروع فرآیند فرگشت و مسائل مربوطه شده، در هیچ نقطه ی دیگری از جهان رخ نداده باشد و رخ ندهد.
با توجه به مشاهده ی مولکول های پیچیده ای --که بلوک های بنیادین حیاتند-- در شهابسنگ ها، که نشانگر شکلگیری آنها در برخوردهای بسیار عظیم و خشن کیهانی هست، بعیده که بگیم جای دیگری حیات شکل نگرفته باشه. البته شاید حیات هوشمند بسیار نادر باشه (حالا باید اصلاً "هوش" رو تعریف کرد) ولی زمین تافته ی جدا بافته ای از کیهان نبوده و فقط یک سیاره ی کوچک عادی دیگر هست و دلیلی نداره که تصور کنیم سیارات دیگری در این کیهان عظیم هم همین سلسله شانس و مسائل رو (حالا به اشکال متفاوت) تجربه نکرده باشن و حیات روشون شکل نگرفته باشه و شاید حیات هوشمند که نسبت به وجود خویش و محیطش آگاه شده باشه.
ممنون، البته فک میکنم شما یک مقدار اشتباه برداشت کردید حرف منو، من اصلا منظورم نبود که کل فرگشت یک فرآیند تصادفی هست، در واقع منظورم این بود که این جهش ها به صورت تصادفی یا در واقع کور، اتفاق میوفتن، مثلا خرس قهوه ای که داره در یک منطقه قطبی زندگی میکنه از 4 فرزند متولد شده اش مثلا 3 تاشون همچنان قهوه ای رنگه و یه دونه این وسط مثلا ژن مربوط به رنگ پوست یا مو به دلیلی جهش پیدا کرده و تبدیل میشه به ژنی با دستور ایجاد رنگ سفید و خرسی سفید رنگ بدنیا میاد. حالا اینجاست که انتخاب طبیعی وارد داستان میشه و طبیعتا خرس سفید رنگ به مرور نوع حاکم بر اون منطقه میشه. البته میدونم که جهش ژن هم دلیلی داشته اما خروجی این جهش که منجر به ایجاد رنگ سفید شده کاملا تصادفی بوده دیگه درسته ؟نقل قول:
به هر حال با این توصیفم بنظرم تصادف هنوزم نقش نسبتا بزرگی رو بازی میکنه و سوال آخرم اینکه مسیره فرگشتی که منجر به وجود نوع بشر فعلی شده یکتاست؟ یا نه میشه تعداد زیادی مسیر بین مبدا و مقصد در نظر گرفت؟، اگه یکتاست که احتمال یه جورایی نزدیک میشه به صفر حدی، اما اگه یکتا نیست خب احتمال خیلی بزرگ تر میشه و میشه حرف شما مبنی بر احتمال بیشتر وجود حیات پیچیده در نقاط دیگر جهان رو پذیرفت.
بله این جهش ها بصورت کاملا کور اتفاق می افتند (کور واژه خیلی بهتری نسبت به رندوم است). در مثالی که زدید کاملا توضیحتون صحیح است. اون ژنی که باعث شده رنگ اون خرس اندکی روشن تر باشه کاملا بصورت کور اتفاق افتاده (هیچ علت دیگه ای این جهش رو به این سمت هدایت نکرده).نقل قول:
بله میشه گفت این مسیر به نوعی یکتاست. معنیش این نیست که فقط یک حالت است ولی بطور کلی اگه فرضا پستانداران در زمان دایناسورها منسوخ میشدند قطعا بشری امروزه در کار نبود. ممکنه حالت های متفاوت از حیات هوشمند (شاید باهوش تر از ما) پدیدار می شدند، شاید هم خیر.نقل قول:
این احتمال برای اینکه نتیجه بسیار خاصی پدید بیاد تقریبا نزدیک به صفر است، ولی بالاخره "یک نتیجه خاص" پدیدار خواهد شد که احتمالش "نزدیک به صفر" بوده. مشابه یک قرعه کشی تصور کنید یک عدد بین 1 و 1,000,000 بطور اتفاقی انتخاب میشه. فرضا بعد از قرعه کشی مشخص میشه عدد 55,354 انتخاب شد. احتمال اینکه این عدد انتخاب بشه چقدر بوده؟ 0.0001 درصد. ولی بالاخره قرار بوده یک عدد خاص انتخاب بشه (احتمال 100 درصد)، ولی هر عددی که انتخاب بشه، قبل از قرعه کشی احتمال انتخابش 0.0001 بوده.
حالا فرض کنید این قرعه کشی رو به جای یک بار، هزار بار انجام بدیم. احتمال اینکه 55,354 حداقل یکبار انتخاب بشه چقدره؟ 0.1 درصد
اگه به جای هزار بار، ده هزار بار انجام بدیم، احتمال اینکه 55,354,189 حداقل یکبار انتخاب بشه چقدره؟ 1 درصد
اگه به جای ده هزار بار، صد هزار بار انجام بدیم، این احتنمال چقدره؟ 10.5 درصد
اگه به جای صد هزار بار، 500 هزار بار انجام بدیم؟ 40 درصد
1 میلیون بار آزمایش؟ 66 درصد
3 میلیون باز آزمایش؟ 95 درصد
5 میلیون بار آزمایش؟ 99.3 درصد
10 میلیون بار آزمایش؟ 99.995 درصد
100 میلیون بار آزمایش؟ 99.999999999999999999999999999999999999999963 درصد
درسته که احتمال اینکه حیات پدید بیاد (یا شکل خاصی به خودش بگیره) بسیار پایین است، ولی با توجه به عمر و گستردگی کیهان (یا حتی کهکشان/منظومه خودمون)، تعداد دفعاتی که این شرایط بسیار نامحتمل میتونستن پدید بیان اونقدر بوده که در نهایت وجود این مسئله بسیار محتمل بشه و توجیه داشته باشه ما به دنبالش باشیم در محیط اطرافمون.
بله درسته همیشه وجود تنوع هر احتمالی رو بالا میبره.
مثلا وجود یک انسان ترنس 1 در 20000 هست که میشه 00005. ولی وقتی جمعیت زیاد باشه به وجود میان.
ولی چیزی که این وسط یه خورده مساله برانگیز میشه اینه که باید فرض کنیم اون موجود دارای اون جهش زنده بمونه و بقیه از بین برن.به نظرم تو این مورد انتخاب طبیعی رو خیلی ایده ال باید در نظر گرفت.در صورتی که ممکنه در شرایط طبیعی همیشه اینجور نباشه و یا حتی بالعکس هم باشه
تغییر ژنی که باعث ایستاده راه رفتن انسان شد!
بیگ بنگ: پژوهشگران دانشگاه استنفورد یک تغییر در بیان ژن بین انسانها و پستانداران را شناسایی کردهاند که میتواند به ایستاده راه رفتن ما کمک کند.
به گزارش بیگ بنگ به نقل از ایسنا، این تیم یک بیان ژن را با مطالعه یک ماهی کوچک به نام آبنوس سهخاره کشف کردند که ساختارهای اسکلتی آن به صورت کاملا متفاوتی برای مطابقت با محیط در سراسر جهان تکامل یافته است.
دیوید کینگزلی، استاد زیستشناسی تکوینی در استنفورد اظهار کرد: واضح است که افزایش سرعت ژن میتواند به تغییرات قابل توجهی هم در ساختار اسکلتی سهخاره و هم در توسعه اندام عقبی انسانها و پستانداران منجر شود.
وی افزود: این تغییر به احتمال زیاد بخشی از همین دلیل است که ساختار پاهای ما را از پاهایی شبیه به یک شامپانزه به ساختار تحمل وزن تکامل داده و به ما اجازه میدهد تا بر روی دو پا راه برویم.
محققان موسسه بیوتکنولوژی HudsonAlpha در هانتسویل آلاباما، همراه با تیم تحقیقاتی دانشگاه استنفورد محدودهای از ژنوم که مسؤول کنترل اندازه صفحه زره استخوان است را مورد بررسی قرار دادند.
آنها سپس به بررسی تفاوت موجود در ۱۱ جفت از ماهی دریایی و آب شیرین با اندازههای صفحه زره متفاوت پرداختند. آنها یک منطقه که شامل ژنی برای عضو خانواده پروتئینی ریخت شناسی ژنتیک استخوان به نام GDF6 homed است را مورد بررسی قرار دادند.
با توجه به تغییرات در توالی تنظیمی دیانای در نزدیکی این ژن، آبنوسهای سه خاره دارای سطوح بالاتری از GDF6 بودند، در حالی که اقوام آنها که در آب شور زندگی میکردند بیان ژن کمتری داشتند.
کینگزلی و همکارانش از این که تغییرات در سطوح بیان GDF6 ممکن است با تغییرات اسکلتی مهم در طول تکامل انسان در ارتباط باشد، شگفتزده شدند. کینگزلی در یک مقاله که [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منتشر شده اظهار کرد: این پروتئینهای ریخت شناسی ژنتیکی استخوان ، سیگنالهای قوی برای رشد استخوان و غضروف در تمام انواع حیوانات هستند.
بیگ بنگ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در اوایل پوست انسان خردمند(انسان های امروزی)چه رنگی بود؟
گویا سیاه بوده، تا جای که من اطلاع دارم نظر غالب اینه که انسان در ابتدا دارای پوست سیاه و چشمای قهو های بوده، خصوصیاتی مثه پوست سفید و چشمان رنگی بعدها (بعد از مهاجرت از آفریقا) و بدنبال تطابق با محیط جدید بوجود امدننقل قول:
فعلا تئوری حبابنقل قول:
سلام. قوی ترین فرضیه یا نظریه ای که در مورد منشا آغاز حیات در زمین وجود داره در حال حاضر چیست؟ گل و خاک؟ آب؟ شهاب سنگ های حاوی اسید آمینه که زمین را بمباران کردن؟ یا ...؟ منظورم نخستین بستری هست که اولین عوامل اصلی حیات در اون موجود بودن
اشتباه بودن آزمایش میلر برای اثبات تکامل مولکولی
در سال 1953 شیمیدان آمریکایی به نام استنلی میلر آزمایشی انجام داد تا به آن وسیله تکامل مولکولی را به اثبات برساند او فرض کرد که اتمسفر اولیه ی زمین از متان آمونیاک و هیدروژن تشکیل شده باشد او این گازها را در دستگاه آزمایش جمع کرد و به مخلوط آن الکتریسیته وارد کرد و بعد از چند هفته در این مخلوط چند آمینو اسید مشاهده کرد.
این کشف شوق و شور زیادی در تکامل گرایان ایجاد کرد.
در دهه ی 1970 کشف شد که مدل اتمسفر پیشنهاد شده از طرف میلر شامل متان و آمونیاک اشتباه بوده است. میلیر عمدا این گازها را انتخواب کرده بود زیرا برای ساخت آمینو اسید ها بسیار مناسب بودند از طرف دیگر کشف های علمی نشان داد که اتمسفر اولیه از نیتروژن کربن دی اکسید و بخار آب تشکیل شده که این ترکیب اصلا برای برای تولید آمینو اسید متاسب نیست.
همچنین مشخص شد که در اتمسفر اولیه ی زمین مقدار زیادی اکسیژن وجود داشت که باعث تجزیه ی آمینو اسید ها می شود و در محفظه ای که میلر از آن استفاده کرده بود از اکسیژن خالی شده بود.
با کشف شدن این موضوع ثابت شد که امکان ندارد که آمینو اسید ها تصادفی بوجود آمده باشند حتی اگر تصادفی بوجود آمده باشند امکان ندارد به ساختار های پیچیده ای مثل یک پروتئین تبدیل شده باشند.
بعد از میلر عده ای از تکامل گرایان ادعا کردند که آمینو اسید ها توسط سنگ های فضایی یا سفینه های فضایی به زمین حمل شده است! همچنین این آزمایش با دخالت مستفیم انسان بود نه طبیعت و اسید آمینه هایی تشکیل شده نمی توانستند تشکیل پروتئین دهند.هیچ دلیل علمی وجود ندارد که در آن موقع در کره زمین اکسیژن وجود نداشته در کتابی تحت عنوان bulletin of American ذکر شده است که زمین شناس ها از آزمایش هایی که روی سنگ ها انجام داده اند نشان داده اند که 5/3 میلیارد سال پیس در جو کره زمین اکسیژن وجود داشته در کتاب evlderce geoloy vol 10 p 14 هیچ دلیل علمی وجود ندارد که اکسیژن بروی کره ی زمین وجود نداشته چون قدیمی ترین سنگ ها نشان می دهد که اکسیژن وجود نداشته.
مغلطه ای به نام جهش
بعد از تشخیص این امر که انتخاب طبیعی هیچ عملکردی در تکامل ندارد تکامل گرایان ادعا کردند که جهش ها باعث تکامل موجودات زنده می شود.
اما مشاهدات نشان می دهند که جهش ها فقط باعث تخریب موجودات زنده می شوند جهش هایی که در انسان رخ داده است منجر به بیماری هایی مانند سندروم داول زالی کوتولگی و یا حتی سرطان شده است.
نکته ی جالب این است که جهش ها باعث ایجاد اطلاعات جدید بروی کروموزوم ها نمی شوند فقط باعث جابجایی اطلاعات می شوند مثل اینکه صفحه ای از یک کتاب قیچی شود و در کنار صفحه ی قیچی شده از یک کتاب دیگر قرار بگیرد.
تکامل گرایان مدعی هستند که موجودات زنده با گذشت زمان موجودات جهش پیدا کرده و از یک باکتری ساده که می تواند چندین هزار نوع پروتئین داشته باشد به انسانی که نزدیک به صدهزار نوع پروتئین داشته باشد تکامل پیدا کرده است. یعنی در اثر جهش باید دهها هزار نوع پروتئین جدید بوجود بیایید که یک پروتئین یا یک باکتری به یک انسان تکامل بیابد برای بوجود آمدن هر پروتیئن هم باید چندین جهش مفید انجام شود و هیچ جهشی که منجر به نابودی گونه ی جهش یافته شود نیز انجام نشود!
چرا گذشتن از آب به خشکی امکان پذیر نیست؟
تکامل گرایان بر این عقیده هستند که موجودات ابتدا از آب به خشکی آمدند و سپس به خزندگان جهش پیدا کردند و ...
اما موجوداتی که در خشکی زندگی می کنند چهل در صد از انژی خود را صرف حرکت در خشکی می کنند اما موجودات آبی برای حرکت در آب تقریبا انرژی را صرف نمی کنند.اگر موجودی بخواهد از آب وارد خشکی بشود باید دارای سیستم استخوان بندی قوی و انرژی زیاد بشود. مساله ی دوم این است که تغیرات دمای خشکی به شدت زیاد است و تغیرات دمای آب به شدت کم است اگر موجوداتی از آب به خشکی بیایند در اثر تغیرات ناگهانی دمای خشکی جان خود را از دست می دهند همچنین موجودات آبی برای تنفس به شدت به آب نیاز دارند و بیش از چند دقیقه نمی توانند در بیرون از آب بسر ببرند و در بیرون از آب مدت زمان کافی برای تکامل شش ها به آب شش ها را ندارند چون در مدت زمان کمی نابود می شوند.
همچنین جانوران آبی برای دفع مواد زاید خود به شدت به آب نیاز دارند و موجودی که به تازگی به خشکی آمده است نمی تواند مواد زاید خود را دفع بکند.
بن بست حرکت روی دو پا
انسان تنها موجودی است که می تواند بروی دوپا حرکت بکند. هیچ حیوانی مانند انسان نمی تواند بروی دوپایش حرکت بکند.
تکامل گرایان ادعا می کنند که گام برداشتن بروی چهار پا در میمون کم کم به گام برداشتن بروی دو پا در انسان تبدیل شده است.سوابق فسیلی نشان می دهد که هیچ موجودی نبوده که شیوه ی حرکتی بین انسان و میمون را داشته باشد.برسی ها نشان می دهد که آسترالوپیتکوس و هوموهابیلیس روی چهار پا و خمیده رو به جلو گام بر می دارند در حالی که هوموارکتوس و نئاندرتال ها مانند انسان گام بر می دارند یعنی گام برداشتن بروی دوپا بطور ناگهانی در انسان ظاهر شده است.
در سال 1996 کالبدشناس انگلیسی رابین گرامپتون که در باره ی گام برداشتن انسان تحقیق می کرد نتیجه گرفت وجود یک نوع مابین گام برداشتن انسان و میمون غیر ممکن است.
وی نشان داد که یک موجود زنده یا فقط می تواند بروی دو پا راه برود یا روی چهار پا..کل ساختار اسکلت میمون بروی چهار دست و پا طراحی شده و استخوان بندیشان به جلو خم شده است و دست و پاهای آنها خمیده است تا راحت تر راه بروند.در گوش انسان ساختاری پیچیده به اسم حلزون وجود دارد که موقعیت بدن را نسبت به زمین سنجیده و در تعادل بدن نقش دارد مطالعه بروی حلزون نیاکان میمون ما!نشان می دهد که این جانوران یا فقط بروی دوپا راه می رفتند یا خمیده راه می رفتند
تفاوت های ساختاری بین مغز انسان و میمون
در سال 2008 گروهی از دانشمندان آمریکا اعلام کردند که به قدری تفاوت ساختاری بین مغز انسان و میمون وجود دارد که امکان ندارد این دو از یک گونه اشتقاق پیدا کرده باشند.
این گروه افزودند هرچقدر تئوری داروین به شباهت میان انسان و میمون می پردازد این تحقیق احتمال این که این دو گونه از یک نیا باشند را دورتر می کند این مقاله تحت عنوان Darwin’s mistake Explaining the discontinuity between human and nonhuman minds به چاپ رسیده.
تفاوت های ژنتیکی میان میمون و انسان
تکامل گرایان ادعا می کنند که که 98 درصد از ژن های انسان و میمون مشترک هستند (البته تا کنون کاربرد بیشتر ژن ها کشف نشده است)سوالی که پیش می آید این است که اگر 98 درصد ژن های انسان و میون مشترک باشد تمدن میمون ها باید چیزی در حدود 200 سال از تمدن انسان ها عقب تر باشند و مثلا لباس بپوشند شمشیر بازی بکنند حرف بزنند و ... پس چرا وقتی انسان موشک به فضا می فرستند جای تعجب نیست ولی اگر میمونی پوست موز را بکند همه برایش کف می زنند؟
نکته ی جالب این هست که 2 درصد تفاوتی ژنی عددی نیست و ممکن است بین نژاد های مختلف انسانی وجود داشته باشد مثلا بین نژاد سفید یا زرد یا سفید با سیاه و ...
منابع:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ایراداتی که به تکامل در چند مطلب بالا گرفته شد، علمی بود.نقل قول:
اگر پاسخ علمی داشتین با این شیوه مسخره کردن جواب نمیدادین.
همینطور که در طراحی هوشمندانه و خلقت گرایی، چیزی به نام زارت معنی نمیده.
شما مطالب رو کپی پیست کردید و منبع رو ذکر نکردید که خلاف قوانین است پس لطفا برید و پست رو ویرایش کنید و منبع رو قرار بدید.نقل قول:
از نظر محتوا هم مطالب بسیار قدیمی هستن و در همین تاپیک پاسخ داده شدن. اینکه جهش فقط باعث تخریب میشه کاملا غلط است و صدها آزمایش شده که در اونها میشه نشون داد جهش میتونه تاثیرهای متفاوتی داشته باشه. آزمایشات میلر اون ادعایی که شما در پستتون کردید رو نمی کنه و پاسخ داده شده ربطی به نتایج گرفته شده نداره، درباره انتقال از خشکی به آب و حرکت روی دو پا و تفاوت های ژنتیک انسان و میمون هم در همین تاپیک بطور مفصل بحث شده.
لطفا به جای ریختن کیلویی مطالب در تاپیک و کپی پیست گسترده موضوع های متفاوت، یکی از این ادعاها رو بردارید، تحقیق کامل کنید و نتایج رو اینجا به قلم خودتون قرار بدید همراه با لینک های مرتبط از تحقیقاتی در ژورنال های مرتبط بیولوژی چاپ شدن که ادعاهای شما رو تایید می کنه.
این چیزهایی که گفتین ایراد فرگشت نیست . در اصل به درک نادرست اون افراد از فرگشت برمیگرده و از اونجایی که معتقدین به خلقت هوشمند و طراح و ناظری ماورایی نمیتونن قبول کنن که انسان موجودی است مثل همه موجودات حاضر بر روی زمین .نقل قول:
برای همین سایت هایی در این راستا تنظیم شدن تا نویسندگان بتونن ملت معتقد و باورمند رو با دلخوشی دادن آرام کنند . اگر این ایرادات درست بود که الان اون افرادی که سعی بر پیدا کردن ایراد و تناقض در فرگشت بودن , نوبل زیست رو برده بودن یا حداقل مدعیات اونا در یک مرجع معتبر چاپ شده بود .
در مورد طراح هوشمند و مقایسه اون با روند فرگشت ما با یک تناقض بزرگ مواجه هستیم . تناقضی به اسم انقراض نسل های متفاوت حیوانات و جانداران مختلف که با مقیاس و معیاری که ما برای هوشمندی خالق در نظر داریم به طور کامل تناقض ایجاد میکنه .
کسی یا چیزی که علم بی نهایت داره نمیتونه و نباید موجود ناقص خلق کنه که در ادامه نیاز به تکامل داشته باشه و اگر ما در مورد هوش بی نهایت در پشت خلقت حرف می زنیم نباید شاهد بی نظمی در تولید مثل و انقراض موجودات و سایر مشکلات مربوطه باشیم .
پس چیزی که در تعریف خودش دچار تناقض باشه نمیتونه وجود داشته باشه یا حداقل اون صفت ها نمیتونه شاملش بشه .
برای شکافتن کلمه زارت و درک عمیق معنی اون کافیه به داستان پیدایش و خلقت انسان و حوا رجوع کنین تا با ارتباط اون با زارت پی ببرین .
+ مرسی از این منبع :n09:
ذکر چند نکته:نقل قول:
1- کاش این تذکرات به جای شما در مورد ذکر منبع به دوستانی که فرگشت رو تایید میکنن و یا کاریکاتور میذارند هم دیده میشد. به هر حال لینک منبع داده شد.
2- من در این تاپیک نگاه کردم و پاسخی به این سئوالات به طور ویژه ندیدم، ممکنه شباهت هایی داشته باشه، ولی این سئوالات دقیقا جواب داده نشدن.
3- یک مثال موثق و دارای مرجع بزنید که جهش سبب بهبود عملکرد یک موجود شده و نسل بعدی اون موجود با جهش به زندگی ادامه داده است.
4- ژورنال های بیولوژی دنبال دلایلی میگردن که بشه با ساختار فعلی نوشته شده برای زیست شناسی چاپش کرد.
وقتی مطلبی با این ساختار هماهنگی نداشته باشه چاپش نمیکنند.
5- تمامی ادعاهایی که در مورد علل فرگشت شده تا به امروز در حد یک حرف بوده، مثل اینکه فرار از دست شکارچی یکی از عوامل افزایش هوش میشه و ... که بارها در این تاپیک شما و دوستان عنوان کردین که معلوم نیست کدام موجود کم هوش تری در آزمایشگاه از دست شکارچی فرار کرده و بعدا نسل هایی باهوش تر ایجاد شدن.
مثال :
این نقل قولی که از شما گرفتم در کدام آزمایشگاه تست شده؟نقل قول:
میشه دقیقا بفرمایید از چه متدهای علمی قابل تکرار و آزمایشی برای این عرایضتون استفاده میکنید؟
شما که اینقدر از ما سند میخواهید برای همین ادعایی که مطرح کردین یک ژورنال بیولوژیک معرفی کنین، که چنین ادعایی رو در عمل ثابت کرده باشه نه در حد گفتن یک فرضیه.
بدون اینکه حداقل یک موجود رو بیارین که ما ببینیم فرار کردن باعث یک تغییری تو مغز و ... میشه
انقراض موجودات مختلف تناقضی با خلقت هوشمند نداره.نقل قول:
علت این تناقض این هست که شما خودتون رو جای خالق قرار میدین و میگین من اگر خالق بودم موجودی خلق نمیکردم که منقرض بشه !!
پس چون با عقل من جور در نمیاد، پس هوشمند نیست.
آنچه به عنوان فلسفه خلقت انسان نام برده شده، تدبر انسان در طبیعت و جهان آفرینش هست و اینکه ما بفهمیم موجوداتی بودن و منقرض شدن و علل انقراضشون رو کشف کنیم در واقع گامی برای پیشرفت علم و غلبه بر طبیعت هست، ارتباطی با غیرهوشمندانه بودنش نداره.
شما ممکنه بگی مریض شدن انسان هم نوعی از غیرهوشمندیه، من اگر موجودی خلق میکردم نمیذاشتم مریض بشه.
مطمئنا اگر با فرض شما جلو بریم، ربات خلق خواهیم کرد،نه انسانی که مدام در حال تکاپو و نبرد با طبیعت هست.
در مورد خلقت آدم و حوا داستان های صریحی وجود نداره، اما شمارو ارجاع میدم به یک نمونه (آیه 59 سوره آل عمران)، بدون بحث مذهبی و راستی آزمایی.نقل قول:
" در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون خلقت آدم است كه او را از خاك آفرید سپس بدو گفت باش پس وجود يافت "
در مورد خلقت عیسی مراحل تدریجی در شکم مادر طی شده و سپس او متولد شده، زارت در کار نیست که اون رو به خلقت آدم تشبیه میکنه وگرنه این دو رو بهم تشبیه نمیکرد.
زارتی در کار نیست، بلکه روندی متفاوت از آنچه علم به آن تا این لحظه با عنوان فرگشت رسیده هست.
از وقتی که قدرت کلیسا ازش گرفته شده و دیگه نمیتونه عقایدش رو با شکنجه و خفقان تحمیل کنه دست به ابتکارات جالبی با رویکرد علم گرایانه زده.
وقتی حتی یه کودکی که علوم ابتدایی رو خونده باشه دیگه داستان آفرینش انجیلی شامل مار سخنگوی دست و پا دار و حلقت حوا از دنده چپ آدم و باقی این متالوژی رو باور نمیکنه مجبوره از در خلقت هوشمند وارد بشه ، مگر نه باور کنید همین نظریه خلقت هوشمند تو قرون وسطی جرمش کمتر از زنده سوزی نبود.
و 99% مطالب سخیف و شبه علمی که مسلمانان مدرن هم بهش استناد میکنند ترجمه همین کارای مسیحی های شبه علم گراست.
اتفاقن خیلی هم ربط داره . وقتی جبر محیطی باعث انقراض نسلی از موجودات میشه این رو به ما نشون میده که این موجود دچار ضعف هایی بوده که در مواجه با جبر محیط کم آورده و باعث انقراض اون موجودات و یا نسل های دیگه شده .نقل قول:
انقراض موجودات مختلف تناقضی با خلقت هوشمند نداره.
علت این تناقض این هست که شما خودتون رو جای خالق قرار میدین و میگین من اگر خالق بودم موجودی خلق نمیکردم که منقرض بشه !!
پس چون با عقل من جور در نمیاد، پس هوشمند نیست.
آنچه به عنوان فلسفه خلقت انسان نام برده شده، تدبر انسان در طبیعت و جهان آفرینش هست و اینکه ما بفهمیم موجوداتی بودن و منقرض شدن و علل انقراضشون رو کشف کنیم در واقع گامی برای پیشرفت علم و غلبه بر طبیعت هست، ارتباطی با غیرهوشمندانه بودنش نداره.
شما ممکنه بگی مریض شدن انسان هم نوعی از غیرهوشمندیه، من اگر موجودی خلق میکردم نمیذاشتم مریض بشه.
مطمئنا اگر با فرض شما جلو بریم، ربات خلق خواهیم کرد،نه انسانی که مدام در حال تکاپو و نبرد با طبیعت هست.
در صورتی که با تعریف خلقت هوشمند با خالقی با علم بی نهایت ما باید خروجی با حداکثر کیفیت ممکن رو داشته باشیم که هیچ مشکل و کمی و کاستی نداشته باشه ولی در عمل می بینیم که اینطور نیست .
تولد نوزادان ناقص و معلول هم یکی دیگر از نشانه هایی است که به ما نشون میده هیچ مغز متفکر و هوشمند و خلقت منظمی در کار نیست .
فلسفه مورد نظر شاید برای شما جوابگو و کافی باشه ولی در بعضی دیدگاه ها با دیدن انقراض نسل ها و تولد موجودات ناقص هستن کسانی که خارج از چرخه جهان بینی دینی و ایدئولوژیک به قضایا نگاه میکنن . از طرف دیگه شما این دیدگاهتون کاملن مذهبی است که خدا میگه ما همه موجودات رو برای مصرف انسان آفریدیم .
که باز هم نشان دهنده تفکر خود برتر بینی بین انسان و حیوان و پنداشتن اینکه ما اشرف مخلوقات هستیم !
البته من فرضی برای خلقت در حد متعالی نمی بینم چون که روند طبیعت این نیست ولی با تعریف مربوطه خالق هوشمند با علم بی نهایت میتونست انسانی خلق کنه که نسبت به هر چیزی ایمن باشه و از هر نظر کامل [طبق تعریفی که ما برای علم بی نهایت و هوشمندی بی انتها در نظر داریم]
همین تولد فرزندان ناقص و معلول در بین انسان و دیگر حیوانات میتونه یکی دیگه از نشانه های بی نظمی باشه که هوش و علم بی نهایت رو زیر سوال میبره که چطور چیزی با این همه علم و هوش موجوداتش در بدو تولد ناقص بوجود میان .
به فرض خواسته که انسان با بررسی اونا به دلیلش پی ببره و پیشرفت کنه ولی چرا بعد از پیشرفت علم همچنان شاهد تولد بچه ها و موجودات ناقص و معلول هستیم ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
در مورد خلقت انسان و حوا داستان های موثقی وجود نداره، اما شمارو ارجاع میدم به یک نمونه (آیه 59 سوره آل عمران)، بدون بحث مذهبی و راستی آزمایی.
در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون خلقت آدم است كه او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت.
در مورد خلقت عیسی مراحل تدریجی در شکم مادر طی شده و سپس او متولد شده، زارت در کار نیست که اون رو به خلقت آدم تشبیه میکنه وگرنه این دو رو بهم تشبیه نمیکرد.
زارت در کار نیست، بلکه روندی متفاوت از آنچه علم به آن تا این لحظه با عنوان فرگشت رسیده هست.
اتفاقن خیلی واضح خلقت انسان و حوا تعریف شده .
تولد عیسا ریطی به فرگشت و پیدایش انسان نداره و بحث پیدایش انسان به شدت گسترده تر از تولد عیساست و من نمی دونم طبق چه منطق و اصولی تولد رو با فرگشت در یک مقایس قرار دادین ؟!
1. این تذکرات همیشه داده میشه، اگه شما هم پستی پیدا کردید که کپی پیست و بدون منبع بود به ما بگید تا رسیدگی کنیم. کاریکاتور ها چون اسم نویسنده رو معمولا در خودشون دارند نیاز به لینک مجدد نیست و قوانین کپی رایت جهانی هم بر این اساس است.نقل قول:
2. بله سوال شما رو کلمه به کلمه کسی نپرسیده ولی درباره موضوع بحث شده و مطالب ارسالی شما بحث پیشین رو ادامه نمیدن بلکه موضوع رو صفر می کنند و از ابتدا بحث قبلی رو دوباره شروع می کنند.
3. قد من از پدر و مادرم بلندتر است.
4. به هیچ وجه اینطور نیست. مطالب در صورتی که بر اساس متد علمی کسب دانش کرده باشند چاپ خواهند شد و اتفاقا همه ژورنال ها به دنبال این هستند که مطالبی رو که یافته های پیشین رو نقض کنه رو چاپ کنند چون تنها شیوه ای که در علم شما معروف میشید اینه که یافته های قبلی سایرین رو زیر سوال ببرید، نه اینکه تایید کنید. همین متد در طول تاریخ بارها و بارها نظریات قدیمی رو به چالش کشیده و همیشه نظریات بهتر رو جایگزین کرده و اینبار هم چنین خواهد بود. به هر حال اگه شما نمی پذیرید سایت هایی مثل مشرق نیوز یا وبلاگ Miracle of the Quran در بلاگفا محل مناسب برای انتشار مباحث علمی نیستند، ما بحثی با هم نداریم چون در یک طول موج بحث نمی کنیم.
5. طبیعیه. فرگشت اون چیزی که شما مدعی شدید (قسمت قرمز) رو نمی گه. وقتی شما درست متوجه نمیشید و بعد صحبت می کنید و در اصل تصور اشتباه خودتون از فرگشت رو سعی می کنید رد کنید باعث میشه بحث ها اینچنین بی کیفیت و بی مورد باشه.
ادعای من این نبود و هیچ جای فرگشت نمیگه فرار کردن باعث تغییر در مغز میشه. وقتی حتی به خودتون زحمت نمیدین درست بخونید من فکر نمی کنم شما دنبال بحث علمی باشید.نقل قول:
به هر حال ادعای من این بود: موجودات (و نمونه هایی در یک گونه) در محیط جنگل کمتر از سایرین شکار می شوند. همین و بس. اگه مدرکی برای تاییدش میخواید به آمارهای شکار شدن مقایسه ای فرضا میمون و آهو نگاه کنید، آهو ها بیشتر شکار میشن. به آمار دلفین و سایر ماهی ها نگاه کنید، دلفین ها کمتر شکار میشن.
انصافا همین پاراگراف رو با دقت بخونیدنقل قول:
چرا گذشتن از آب به خشکی امکان پذیر نیست؟
تکامل گرایان بر این عقیده هستند که موجودات ابتدا از آب به خشکی آمدند و سپس به خزندگان جهش پیدا کردند و ...
اما موجوداتی که در خشکی زندگی می کنند چهل در صد از انژی خود را صرف حرکت در خشکی می کنند اما موجودات آبی برای حرکت در آب تقریبا انرژی را صرف نمی کنند.اگر موجودی بخواهد از آب وارد خشکی بشود باید دارای سیستم استخوان بندی قوی و انرژی زیاد بشود. مساله ی دوم این است که تغیرات دمای خشکی به شدت زیاد است و تغیرات دمای آب به شدت کم است اگر موجوداتی از آب به خشکی بیایند در اثر تغیرات ناگهانی دمای خشکی جان خود را از دست می دهند همچنین موجودات آبی برای تنفس به شدت به آب نیاز دارند و بیش از چند دقیقه نمی توانند در بیرون از آب بسر ببرند و در بیرون از آب مدت زمان کافی برای تکامل شش ها به آب شش ها را ندارند چون در مدت زمان کمی نابود می شوند.
همچنین جانوران آبی برای دفع مواد زاید خود به شدت به آب نیاز دارند و موجودی که به تازگی به خشکی آمده است نمی تواند مواد زاید خود را دفع بکند.
منی که زیاد فرگشت رو دنبال نکردم و با همه ابعادش کامل آشنا نیستم هم میتونم قشنگ درک کنم که نویسنده این مطلب یه ماهی رو از آب گرفته و بعد دیده که ماهی تلف شده در نتیجه این متن رو نوشته!
ایشون کلا هیچ درکی از فرآیند فرگشت یا نداره و یا نخواسته داشته باشه و حتی ساده ترین مثالها (دوزیستان در اینجا) رو هم در نظر نگرفته
حذف شود ...............:)
فرگشت و خلقت هوشمند هر دو ایراداتی دارن در حال حاضر نمیشه هیچ کدوم رو کامل رد کرد ولی به نظر من خلقت هوشمند هنوز نظریه قویتری هست در توجیح پدیده ها.((کاری به مذهب و طرز فکر و خرافات ندارم.))
به نظر من در فرگشت باید دو عامل انتخاب طبیعی و جهش رو خیلی ایده ال در نظر گرفت.مثلا اینکه فرض کنیم یک ماهی دارای جهشی بشه که بتونه به کمک اون با خشکی سازگار بشه.اینجا چند تا اشکال اساسی وارد هست:
۱-ایا اون موجود میانی میتونه زنده بمونه؟
۲-برای فرگشت کامل یک موجود حداقل چند 10 هزار سال زمان لازمه.ولی در صورتی که برای خشک شدن یک دریاچه یا برکه و به وجود اومدن شرایط انتخاب طبیعی ممکنه 10 سال کافی باشه و در اثر شرایط طبیعی کل اون موجودات از بین میرن!
۳-جهش رو باید خیلی ایده ال در نظر گرفت چون هر موجود باید جهشی بکنه و اونم به صورت تصادفی که دقیقا مطابق با نیازش باشه و این جهش در طول نسل همین جوری ادامه پیدا کنه.مثلا میمون باید مدام جهشی بکنه که باهوشتر بشه و یا مثلا زرافه باید مدام جهشی بکنه که گردنش بلند تر بشه.من نمیتونم دلیل منطقی پیدا کنم که اگه جهشا تصادفی هستن چه طور دقیقا مطابق با نیاز جانور تطبیق شدن و از اون گذشته چطور در طول سنل ادامه پیدا کنه؟!مثلا چرا فقط نسل میمون باهوشتر شده و چرا موجودات دیگه مثلا زارفه ها نشدن؟!
۴-برای تکامل هر نسل نسبت به نسل قبلی باید فقط موجودات برتر زنده بموندد و اینجا انتخاب طبیعی باید خیلی ایده ال باشه و همون طور که قبلن گفتم ممکنه حتی بر عکسم بشه.در مورد مسایلی مثل افراد باهوشتر و یا زرافه های بلند تر یا خرگوش سریعتر میشه تا حدودی توجیح رو پذیرفت ولی ایا یک موجود میانی که در حال تدیل به یک پرنده یا یک لاکپشت و یا ... هست میشه این توجیح رو پذیزفت که مثلا این موجود میانی با طبیعت سازگار تر شده؟!
در کل به نظر من فرگشت میخواد یه سری مسایل رو که در طبیعت وجود داره جنبه کلی بده.مثلا اینکه یک خرگوش سریعتر شانس زنده موندش بیشتر میشه رو دلیل برای تفاوت های بسیار پیچیده موجودات دیگه بدونه.یا مثلا فلان جهش رو فلان ویروس رو دلیلی برای اثبات جهش های هماهنگ و متوالی و تصادفی در موجودات بمونه.جهش ژنتیکی و انتخاب طبیعی در طبیعت وجود داره ولی با منطق عقلی نمیشه همه چیز رو باهاش توجیح کرد.منطق و عقل بشری میگه هیچ موجود میانی نمیتونه زنده بمونه.باید کامل باشه و یک موجود میانی موجودی ناقص هست.
البته خلقت هوشمند هم به دلیل وجود مسایلی که خالق هوشمند رو زیر سوال میبره ایراداتی بهش وارد هست.ولی به قول بعضیا شاید خدا خودش بهتر میدونه :
جبر محیطی باعث انقراض نسلی میشود، این نسل میتونه هم انسان باشه و هم حیوان.نقل قول:
نتیجه مشاهده این انقراض ها توسط انسان چیست؟
نتیجه مشاهده این انقراض ها و این جبرهای طبیعی، قوی و قوی تر شدن انسان بوده، یا ضعیف و ضعیف تر شدن انسان؟
من عرض کردم، شما یک تعریف سلیقه ای از هوش ارائه میکنی و بعد میگین این در تضاد با هوشمندیه.
در حالیکه ما اگر هیچ جبر محیطی نداشتیم، هیچ مرگ و انقراضی هم نداشتیم، انسانی هم نمیتوانست چیزی رو از طبیعتی کشف کنه و به تکاپو بیوفته.
شما صرف شباهت انسان با میمون سانان، تمامی ویژگی های خارق العاده انسان رو دارید زیر سئوال میبرید که چون از نظر ظاهری شبیهه هست، پس باید بگیم تو یک حیوانی بیش نیستی زیاد خودت رو جدی نگیر.
دقیقا انسان اشرف مخلوقات هست.
سیستم فعلی جهان بهترین سیستمی هست که بتونه به یک انسان هوشمند انگیزه و دلیل برای زنده ماندن بده. اما اینکه ناگواری های هم داره، بله دارد.
چون شکست سبب پیروزی های بزرگ میشود، نه پیروزی پشت پیروزی.
آنچه شما داری از خلقت ترسیم میکنی، نه انگیزه ای برای حیات میده و نه دلیلی برای تلاش.
ته تهش انسان مثل بقیه موجودات میمیره و نابود میشه، گیریم چهارتا قانون علمی هم کشف کرد، چه فایده !!
جناب استریم، این تعریفی هست که شما به عنوان متد علمی قبولش داری:نقل قول:
سئوالی که من از شما میپرسم و شما از جواب بهش طفره میری هم واضح هست.نقل قول:
ما دی ان ای مشابه با حیوانات داریم، قبول. ژن های مشابه داریم قبول.
بر اساس کدام مشاهده تکرار پذیر و کدام پروسه آزمایشگاهی،توانستیم بفهمیم که یک ماهی میاد روی خشکی و بعد پس از هزاران سال میتونه پستاندار بشه؟
شما بر اساس یکسری اشتراکات زیست شناسانه، دارید نتایج فرای همین علم میگیرین.
در واقع خلق علت انجام میدین.
تمامی مثال هایی هم که برای چرایی فرگشت میزنید کلی مثال نقض براش وجود داره.
دلفین و میمون کمتر شکار میشن، بله درسته.
کفتار و کرکس هم کمتر شکار میشن.
من این دوتا گزاره رو بذارم کنار هم چه نتیجه ای از کمتر شکار شدن باید بگیرم؟ و چطوری میتونم اینارو به هوش ربط بدم؟
تکامل معجزه ی دگردیسی را توجیه نمی کند.نقل قول:
قورباغه در ابتدا در آب متولد می شود و در آنجا زندگی می کند سپس طی فرآیند دگردیسی وارد خشکی می شود. عده ای بر این ادعا هستند که این دو امر بر تکامل دلالت می کنند تنها مکانیسم تکامل جهش است دگرگونی همانند تکامل بطور تصادفی یا جهش رخ نمی دهد.این تغیر در اثر کدهای ژنتیک قورباغه رخ می دهد.
همچنین ماهی ها دارای فلس هستند اما دوزیستان فلس ندارند و هیچ گونه ای کشف نشده که صفات بینابین از لحاظ فلس داشتن یا نداشتن داشته باشد.
یک دیرین شناس تکاملگرا به نام جرالدتی تاد در پرتو این حقیقت چنین سوالی را مطرح کرده است هرسه زیر شاخه های ماهی استخوانی که در فسیل ها یافت شده اند تقریبا در یک زمان بوده است...آنها چکونه بوجود آمده اند؟...چه چیزی باعث شده که چنین متنوع شوند؟
و چرا از نوع اشکال واسطه ای در بین آنها وجود ندارد؟
رابرت ال کارول مولف کتاب دیرین شناسی و مهره داران و تکامل در کتاب خود نوشته است:ما هیچ فسیل حدواسطی میان ماهی ریپی دیستیان و دوزیست اولیه هم نداریم.
نقل قول:
هیچ جای فرگشت ادعا نشده ماهی جهشی پیدا کرده که اون رو با خشکی هماهنگ می کنه. جهش ها در ابتدا در جهت مقاومت بیشتر در خشکی بودن (ماهی هایی که می تونستن از آب بیرون بپرند) و کم کم بوسیله جزر و مد و موج ها در کنار ساحل زمان بیشتری رو بیرون از آب بودن (30 ثانیه به جای 5 ثانیه) و این یک فشار فرگشتی رو پدید میاره.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همه موجودات موجود میانی هستند. من و شما الان موجود میانی هستیم بین چیزی که 1 میلیون سال پیش بودیم و چیزی که 1 میلیون سال آینده خواهیم بود که صد درصد از یک گونه مشخص نیستیم (اجداد یک میلیون سال گذشته ما نخواهند توانست با نوه های یک میلیون سال آینده ما تولید مثل کنند).نقل قول:
چیزی به اسم فرگشت کامل وجود نداره. فرگشت هیچ موجودی هیچ وقت کامل نمیشه فقط میتونه سریع تر یا کند تر باشه.نقل قول:
عبور از دریا به خشکی در دریاچه و برکه صورت نگرفته، در اقیانوس ها صورت گرفته. عمر اقیانوس ها میلیاردها سال است و نه 10 هزار سال.
میلیارد ها جهش در حال اتفاق افتادن هستن. شما انتخاب طبیعی رو در نظر نگرفتید. جهش هایی که کمک می کنند در جهت بقای بیشتر (و تولید مثل بیشتر) حفظ می شوند و جهش هایی که بهشون نیازی نبوده یا اثر منفی داشتند کم کم حذف می شوند. اینطور نیست که یک جهش اتفاق بیفته و همین یک جهش عالی باشه! واضحه این غیرمحتمل است.نقل قول:
بله چون در حین تبدیل شدن به فرضا پرنده ابتدا قدرت پرش افزایش پیدا کرده، بعد قدرت Glide کردن و جزئیاتی از این قبیل که همگی به تنهایی تاثیر مثبت داشتند که نهایتا مجموعه اینها باعث میشه پرنده ها قدرت پرواز کردن در حد متفاوت پیدا کنند. هیچ پرنده ای نیست که پرواز ایده آل داشته باشه.نقل قول:
هیچ کس مدعی نشده فرگشت بصورت فعلی قدرت توجیه همه چیز رو داره، اگه داشت زیست شناسی الان تمام شده بود و نیاز به تحقیق بیشتر نبود.نقل قول:
1. بر اساس فسیل هایی که داریم.نقل قول:
2. بر اساس بخش های DNA که به Noncoding DNA معروف است که امروزه این بخش های DNA هیچ وقت ازشون استفاده نمیشه ولی ژنتیک اجدادمون در اون هست. ما همین الان DNA مربوط به فرضا داشتن آبشش و دم و ... رو داریم چون در طول تاریخ دارای این اعضا بودیم ولی دیگه امروزه این ژن ها در اکثر مواقع خودشون رو نشون نمیدن. بیشتر از 90 درصد DNA ما (و بقیه موجودات) به این صورت است. قضیه ربطی به ژن های مشابه نداره. این قسمت Noncoding DNA از زمان خاصی برای ما و خیلی موجودات دیگه دقیقا یکسان میشه که بر این اساس میشه درخت حیات رو ایجاد کرد که موجودات مختلف نسلشون از هم جدا شد و چنین نموداری دقیقا یکسان و منطبق است با فسیل هایی که پیدا می کنیم.
حالا که من از زیر جواب دادن طفره نرفتم، لطفا شما هم طفره نرید و توضیح بدید چرا ما انسان ها ژن های لازم برای آبشش، دم، پولک و ... رو داریم؟ :n01:
کفتار و کرکس کمتر شکار میشوند چون شکارچی های درنده هستند. در طبیعت شکارچی های درنده به دنبال شکارچی دیگه نمیرن مگه وقتی مجبور بشن چون درگیری با شکارچی ریسک بالایی داره. این هم یک دلیل فرگشتی خیلی قوی است برای اینکه کفتار و کرکس شکار نمی شوند.نقل قول:
به علاوه شما اینجا مغلطه تایید نتیجه رو انجام دادید. من گفتم "موجودات باهوش کمتر شکار می شوند" ، شما فرض کردید من میگم "کمتر شکار شدن نشانه باهوشی است" و به خیال خودتون براش مثال نقض پیدا کردید. دلایل زیادی برای کمتر شکار شدن وجود داره که یکی از اونها میتونه باهوشی باشه.
توضیح بیشتر این مغلطه:
مغلطه تایید نتیجه (یا Affirming the consequent) مغلطه ای است که در آن سعی می شود روابط سوری برعکس شود.
حالت کلی:
- اگر P صحیح است، در نتیجه Q صحیح است.
- Q صحیح است.
- در نتیجه P نیز صحیح است.
علت مغلطه بودن: عدم درک مناسب از شروط لازم و شرط های لازم و کافی
مثال:
اگر بیل گیتس صاحب گوگل باشد، خیلی پولدار است.
بیل گیتس خیلی پولدار است.
در نتیجه بیل گیتس صاحب گوگل است.
اگر هری پاتر واقعی باشد، لندن که در آن آمده یک شهر واقعی است.
لندن یک شهر واقعی است.
در نتیجه هری پاتر داستانی واقعی است.