مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
گریه بس کردهام ای جغد نشین فارغ بال
که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب
Printable View
مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
گریه بس کردهام ای جغد نشین فارغ بال
که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب
بیداد رفت لاله بر باد رفته را؛یا رب خزان چه بودبهار شکفته را
هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید؛نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
جز در صفای اشک دلم وا نمیشود؛باران به دامن است هوای گرفته را
وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود؛آخر محاق نیست که ماه دو هفته را
آن اصول دين بدانستى تو ليك
بنگر اندر اصل خود گر هست نيك
از اصولينت اصول خويش به
که بدانى اصل خود اى مرد مه
«مثنوی معنوی»
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند
درديست درد عشق كه هيچش طبيب نيست
گر دردمند عشق بنالد غريب نيست
تو بدین قامت و بال نا ساز
به چه فن یافته ای عمر دراز
پدرم از پدر خویش شنید
که یکی زاغ سیه روی پلید
با دو صد حیله به هنگام شکار
صدره از چنگش کردست فرار
پرویز خانلری
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
داد و بيداد که در محفل ما رندي نيست
که برش شکوه برم داد ز بيــــداد کشم
من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی
رقیبان را به قتلم شادمان کردی ، نکو کردی
به کنج کلبهٔ ویران غم نومیدم افکندی
مرا با جغد محنت همزبان کردی ، نکو کردی
یاد ده ما را سخن های رقیق
که تو را رحم آورد آن ای رفیق