سال اول دبستان و امتحانات آخر سال بود
رفتم مدرسه دیر شده بود و چندتا از بچه ها امتحانشون تموم شده بود و بیرون وایستاده بودند
امتحان ریاضی داشتیم
من هم دیدم چند تا از بچه ها بیرن وایستادن گریه کردم و اومدم خونمون و مجبور شدم امتحان ریاضی سال اول دبستان را شهریور بدهم.