ديشب ز ستاره پرس و جو یش کرد دلم
از عشق دوباره قصد او کرد دلم
گفتند که ماه برده او را با خود
در خانه ي ماه جستجو کرد دلم
حالت شرقي ترين افسانه دارد چشمهايت
اری برای ما نمیماند این چشمهایت
Printable View
ديشب ز ستاره پرس و جو یش کرد دلم
از عشق دوباره قصد او کرد دلم
گفتند که ماه برده او را با خود
در خانه ي ماه جستجو کرد دلم
حالت شرقي ترين افسانه دارد چشمهايت
اری برای ما نمیماند این چشمهایت
توي هق هق شبونت
گوشه ی چِشات می شینم
ديگه عاشقونه ها مو
حتّي به آينه نمي گم
من سرگردون ساده
تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما
تو رو عاشق می دونستم
تو تمام طول جاده
که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه ی من
اسم تو هم سفرم بود
ديگه تكراري نداره
شب ُگنگ و پوچ و خسته
زيادي عاشقي كرديم
واسة ما ديگه بسه
همیشه فاصله بوده بین دستای منو تو
با همین تلخی گذشته شب و روزای منو تو
واسه تو مثل قديما
دارم از غمت مي سوزم
توي اين غربت و سرما
حقيقت هميشه تلخه
تو ديگه منو نمي خواي
يه روزي ميري از اينجا
ديگه پيش من نمي ياي.
اين خلاصه ي تموم ِ شعراي عاشقونه ي دنياس!
تو اين زمونه ي سِلف سرويس،
مجال ِ اين نيس بِرَم تو عالم ِ هَپَروتُ
چشمات ُ به فانوساي يه بندرِ دورافتاده تشبيه كنم
كه بي قرار ِ برگشتنِ ماهيگيراشه!
يا مثلاً بگم كه دستات
مثِ كلبه ي امني تو دل ِ يه جنگل ِ انبوه ِ،
واسه زندوني ِ فراري!
يكروز بلند آفتابي
در آبي بيكران دريا
امواج ترا به من رساندند
امواج ترا بار تنها
شعرتون تکراریه ....
-----------------------
از هم گسسته رشته هر آهنگ.
تنها صداي مرغك بي باك
گوش سكوت ساده مي آرايد
با گوشوار پژواك.
ببخشيد حواسم نبود آخه ديگه دارم كم ميارم
..................................................
كجايي اي رفيق نيمه راهم
كه من در چاه شبهاي سياهم
نمي بخشد كسي جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم كز خدا هم