ما همیشه بر درخت
قلبی تیر خورده کشیدیم و رفتیم
دوستت دارم را
مانند بغضی فرو خوردیم
اما هرگز حتی برای یکبار
در حضور روشن خورشید
عاشقانه
چشم در چشم هم ندوختیم
Printable View
ما همیشه بر درخت
قلبی تیر خورده کشیدیم و رفتیم
دوستت دارم را
مانند بغضی فرو خوردیم
اما هرگز حتی برای یکبار
در حضور روشن خورشید
عاشقانه
چشم در چشم هم ندوختیم
ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران
عالم اگر بر هم رود عشق ترا بادا بقا
عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند
صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بیاعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بیجیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
ایرجا سر بدرآور که امیر آمده است
چه امیری که به عشق تو اسیر آمده است
چون فرستادهی سیمرغ به سهراب دلیر
نوشداروست ولی حیف که دیر آمده است
گوئی از چشم نظرباز تو بیپروانیست
چون غزالی به سر کشتهی شیر آمده است
خیز غوغای بهارست که پروانه شویم
غنچهی شوخ پر از شکر و شیر آمده است
_____________________________
سلام دوست گرامی
از حُسن انتخابتان در مورد شعر زیبای شهریار سپاسگزارم
تلخی این لحظه ها دیدنم را تاب نیست
بزرگ رنجیست زندگی
ماندنم را نای نیست
راه من بیراهه بود
اینک اینجاست
ژرفای تاریک زندگی
که مرگ، شیرین تر از زندگی
زندگی، تلخ تر از مرگ
وفقط تکرر
درد، درد، درد
در بهار او ز ياد خواهد برد
سردي و ظلمت زمستان را
مينهد روي گيسوانم باز
تاج گلپونه هاي سوزان را
آهويی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم
دوريش برام مشکله کاشکی اونو می بستم
ای خدا چی کار کنم آهو مو پيدا کنم
ای خدا چی کار کنم آهو مو پيدا کنم
وای چکنم وای چکنم کجا اونو پيدا کنم
کاشکی اونو می بستم
کاشکی اونو می بستم
آهويی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم
دوريش برام مشکله کاشکی اونو می بستم
ای خدا چی کار کنم آهو مو پيدا کنم
ای خدا چی کار کنم آهو مو پيدا کنم
وای چکنم وای چکنم کجا اونو پيدا کنم
کاشکی اونو می بستم
کاشکی اونو می بستم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آهنگ ساز : علی راستگفتار
تنظیم : علی راستگفتار
خواننده : چرا
آلبوم : گلهای رنگین کمان
آهنگ : آهویی دارم
"م" لطفا
:27:
من با لبان سرد نسيم صبح
سر ميكنم ترانه براي تو
من آن ستاره ام كه درخشانم
هر شب در آسمان سراي تو
جهاز ِ شترها شکوفه باشد اگر شد می خواهم تمام ِ تا شيراز
کودک ها بيايند با کتاب و کبريت و کلی کبوتر
پخش ِ دامنت کند کارون
کاشکی بارون بگيرد هوات.
و شش نفر ايستاده سال ِ هفت ِ کبيسه با نيم ْ تاج ِ جمجمه بر تارک :
از نواده ی آدم بود...
و يادم نمی آيد آدم بود اين ديوانه که دائم ؛
ناخُن می جويد و جنازه جار می زد هِی مثل ِ مادرْ مرده ها و
مُدام از جيران می گفت
[ راوی ]
روايت ِ مان می گفت
تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد
نه به خود گرفته خسرو پی آهوان ار من
که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد