اونوقت دقیقا کی حق و ناحق رو تعیین میکنه؟
یه مشت سرباز صفر عقده ای؟
دقیقا سه ساعت و خورده ای همون اول معطلمون کردن واسه یه مشت فرم پر کردن و برگه دادن در حالی که خیلی سریعتر میتونستن کارمونو انجام بدن،چند نفر بودن که فکر کنم کادری بودن و داشتن رد میشدن،اومدن اعتراض کردن که چرا انقدر معطلشون میکنید که به گوش خودم شنیدم میگفت بزار یه کم آدمشون کنیم.
فقط اون آخر موقع جیره دادن 2تا آدم به پستمون خورده بودن بردنمون تو آسایشگاه متروکه نشوندنمون تا کارمون انجام بشه.
اونجا هر اتوبوسی که سربازا رو از شهرای دیگه میاورد،میرفت سمنان گوش به زنگ وایمیساد تا بهش زنگ بزنن پس اصلا تو قضیه اهوازیا بحث اینکه باید زودتر به ترمینال برسن نبود چون زنگ میزدن اتوبوس برمیگشت واسشون،دقیقا جلوی روی ما کارشونو خیلی سریع راه مینداختن در حالی که اونا چند ساعت بعد ما هم رسیده بودن.
اصفهانیا رو دیگه متوجه نشده بودم چطوری کارشونو راه انداختن،فقط همون اول دیدیمشون ما.
آخرشم یکی از لیسانسیه هایی که 17-18 ماه بود اونجا بود و خودش تهرانی بود اومده بود بینمون ، خودش به بقیشون فحش میداد و آخرشم گفت امروز اینطوری گیرتون انداختن،شنبه هم اذیتتون ممکنه بکنن سر تقسیم جا ولی از یه شنبه که ماه رمضونه هیچ غلطی دیگه نمیتونن بکنن.
به همین خاطر میگم که دقیقا همه چیز تهرانی شهرستانی بود.
حالا نظر شما و باقی دوستان محترمه ولی من وقتی چیزیو به چشم دیدم دیگه شما نمیتونید بیاید بگید نه اینطوری نبودش
+
جمعه ساعت 12:30 شب با راننده اتوبوس خودمون قرار گذاشتیم و بیعانه دادیم که از ترمینال دوباره ببرتمون مستقیم به پادگان.طرفای ساعت 4 تا 4:30 میرسیم اونجا.بهمون گفتن تا 6 صبح باید اونجا باشیم