تركه شب كه ميشه ميخوابه خواب حنا بندون عروسيشو ميبينه صبح كه از خواب بلند ميشه ميبينه تو خودش ريده!!!!
Printable View
تركه شب كه ميشه ميخوابه خواب حنا بندون عروسيشو ميبينه صبح كه از خواب بلند ميشه ميبينه تو خودش ريده!!!!
يه تركه ميره مسابقه بيست سوالي رفيقش بهش ميگه جواب خواجه نصير الدين طوسيه اما تو يه كم لفتش بده بعد بگو تا شك نكنن طرف ميره مسابقه وميگه خواجه نصير الدين زرده -نه -خواجه نصير الدين قرمزه -نه ...... رفيقش ميبينه يارو اصلا يادش رفته ميخواد بهش كمك كنه شورتش رو كه طوسي بوده نشون ميده تركه يه كم فكر ميكنه وميگه آها خواجه نصير الدين ..ونيه!!!!!!
به ترکه ميگن برو رو دايو استخر شيرجه بزن تو آب، بعدش بيا بالا شامپو گلرنگ رو تبليغ کن. خلاصه ميره بالا و شيرجه ميزنه، منتها از بخت بد کلش ميخوره به کف استخر... بعد يك مدت بالاخره مياد بالا، رو ميكنه به دوربين، ميگه: ميخوام سالاد درست کنم
يه نفر به يه تركه ميگه آقا كبريت داري؟ تركه دو دستي ميزنه به سينشو همينجوري مياد تا كمرش (تريپ دنبال كبريت گشتن) ميگه : نه ولي عجب بدني دارم!!!!
به تركه ميگن چند تا بچه داري ؟ ميگه 2 تا . ميپرسن: كدومش بزرگتره؟ ميگه: خوب اوليش
تركه ميره پرورش اندام ، اسب ميشه
تركه ميخوره زمين، ...هوا ميره، نميدوني تا كجا ميره
زن تركه حامله بوده، ميبرنش سونوگرافي كه جنسيت بچه رو معلوم كنند. خلاصه زنه و يارو دكتره ميرن تو اتاق و بعد يك ربع دكتره مياد بيرون، به تركه ميگه: مژده بده، بچهت دختره. تركه خيلي حال ميكنه، ميگه: آخــــييـي.. آقاي دكتر بپرس اسمش چيه؟!!
يه تركه ميره استاديوم تو استاديوم همش بالاسرش نگاه ميكرد بهش ميگن بنده خدا چرا مسابقه رو نمي بيني ميگه : ايلده دنبال كلمه زنده ميگردم
لره داشته تو لسآنجلس قدم ميزده، يهو داريوش رو ميبينه، بدو بدو ميره جلو، ميگه: سلام آقا داريوش! داريوش ميگه: سلام هموطن! لره كف ميكنه، ميگه: اوووف! عجب كيفيتي!
يك قزويني انگشتت مي سوزه سكته مي كنه!!!!!!!!!1
علي دايي ميره اردبيل نون بگيره، چادر سرش ميكنه تا اونو نشناسن تو صف خودشو ميچسبونه به يه خانم تپل خانومه ميگه: علي ول كن منم رضازاده
پيرزنه با پسرش نشسته بوده اختلاط مي كردن. بعد ننه هه به پسرش ميگه من نميدونم اين آمريكا با اين همه توپ و تانكش چه جوري از ويتنام شكست خورد. پسره ميگه آخه لامصبا اين ويتنامي ها ، شبا از پشت حمله مي كردن آمريكايي ها غافل گير ميشدن ... يهو پيرزنه شروع ميكنه گريه كردن!! پسره ميگه ننه چرا گريه ميكني؟ ميگه ياد بابات افتادم پنجاه سال ويتنامي بود و من خبر نداشتم!!!!