یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
Printable View
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
یادته بهم می گفتی تا ابد تا همیشه پیشم می مونی؟
دلت اومد که همین اول راهی غزل خدافظی برام بخونی؟!
یادته قرارمون تو کوچه پشتی کنار اقاقیا بود؟
یادته اقاقیای کوچه پشتی خونۀ گنجشککا بود؟
در عشق تو ای نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سرا پای جهان با دل تنگ
شد دست زکار و ماند پا از رفتار
این بس که به سر زدیم و آن بس که به سنگ
گمان کنم که از این صحرا،گذشته قافله ای از دل
که سرخ کرده بیابان را ، هزار لاله صحرایی
تو ای مسافر دریاها ،بدان که تا طپشی باقیست
در انتظار تو می مانم ، کنار ساحل تنهایی
سپیده سر زد و می دانم ، که او به خانه نمی آید
بخوان برای من ای مهتاب ز پشت پنجره لالایی
يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو، كه دستم بو ز دست او گرفت
تا توانی مهربان باش و رفیق
تیر نامهربانی قلبم را درید
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول آن است كه مجنون باشي
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
در خانه خود نشسته ام ناگاه
مرگ آيد و گويدم ز جا برخيز
اين جامه عاريت به دور افكن
وين باده جانگزا به كامت ريز
صدای پای تو دیگه برای من یه عادته
حرفای عاشقونمون تمامش از شكایته
می خوام بهت بگم برو دل به دل یكی ببند
بدش بشین كنارشو به عشق من فقط بخند
زیاده مثل تو واسم كه جون میدن برای من
برو با اون غریبه كه تورو گرفته از دلم
به اون كه صاحبت شده خیالی عاشقت شده
بزار بگم مباركه به اونی كه كنارته
بزار بگم مباركه به اونی كه كنارته
حرفام دیگه تموم شده چیزی نمونده كه بگم
میخوام كه تنهات بزارم
از این به بعد نه تو نه من