در صدا کردنِ نام ِ تو
یک «کجایی؟!» پنهان است
یک «کاش میبودی»!
یک «کاش باشی»!
یک «کاش نمیرفتی»!
من نام ِ تو را
حذف به قرینهی ِ این همه دلتنگی و پرسش
صدا میزنم
...
در صدا کردنِ نام ِ تو
یک «کجایی؟!» پنهان است
یک «کاش میبودی»!
یک «کاش باشی»!
یک «کاش نمیرفتی»!
من نام ِ تو را
حذف به قرینهی ِ این همه دلتنگی و پرسش
صدا میزنم
...
خیاط خوبی ست خــ ــــــــــــ ـــدا
اما
دل مــــ ـــرا، به عمد یا سهو،نمی دانم!!...
شاید بی هوا
تنــــگ به سینه ام کوک زد
گفتی نفرين ميکنی . . . ؟
. . . گفتم نه . . .
فقط از خدا می خوام که هيچ کس اندازه من تو رو دوست نداشته باشه . . .
تـــــرآنـــِ هـــایمـ ...
نآبــــود مے شـــودـ ! ..
اگــــر چشـــمـ هآیتــــ ، واژــه نبــاشدـ !! ...
کسی چه می داند . . .
شايد . . . این قدر همديگر را دوست نمی داشتيم اگر . . .
از دور به تماشای روح هم نمی نشستيم . . .
کسی چه می داند اگر آسمان ما را جدا نمی کرد . . .
شايد . . . اين قدر به هم نزديک نبوديم . . .
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم...
ياران من ...
دوستان ما كجا رفتند ؟!... ياران را چه شد ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از سکوت تو دلم می گیرد
....و گوش هایم نمی شنود!
این چیز عجیبی نیست...
چرا که من عمری با صدای تو زنده بودم
و حالا
تو مرا از شنیدن صدای خود محرومم کرده ای...
چیزی بگو... با من حرف بزن...
نگذار، دیوانه شوم....
مطمئن هستم
روزی پشیمان خواهم شد
و حسرت تک تک روزهای بی تو بودن مرا افسرده خواهد کرد
ولی
حماقت با انسان زاده شده
و من سهم بیشتری از آن برده ام....
نوشته ای به من حــال خویش را بنویس،
نوشتنی نبود حال من بیــا و ببیــــــــــــن....