-
تو ديگه مردي و اين حرف آخره
بذار عشق تو از خاطرم بره
فكر مي كردم قلبت مال منه
اما انگار صد شاخه مي پره
اسمت و پاك كردم از تو دفترام
بيخودي قسم نخور ديگه سخت برام
تو رو باور داشتم و مي خواستمت
چرا آتيش كشيدي همه ي باورام
مشاعره باید از بیت اول یا قسمت معنا دار شعر شروع بشه نه مصرع دوم
ممنون از توجهتون
-
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند
-
در این جا همه چیز وارونه است
آسمان سقف است
زمین گرد است
همه چیز به شکل دایره است
حصارهایی به دور اینجا کشیده اند
حیوانها حرف می زنند
آدمیان با چهارپا ایستاده اند
هر روز می میرند
و هر شب باز می میرند
-
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
-
اي دوست بيا تا غم فردا نخوريم
وين يك دم عمر را غنيمت شمريم
فردا كه از اين دير فنا در گذريم
با هفت هزار سالگان سر به سريم
-
منظور من که منظره افروز عالمی ست
چون برق خنده ای زد و از منظرم گذشت
آخر به عزم پرسش پروانه شمع بزم
آمد ولی چو باد به خاکسترم گذشت
-
تن ادمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت
-
تو چو پروانه ام آتش بزن ای شمع و بسوزان
من بی دل نتوانم که به گرد تو نگردم
می برندت دگران دست به دست ای گل رعنا
حیف من بلبل خوش خوان که همه خار تو خوردم
-
مائيم كه اصل شادي و كان غميم
سرمايه ي داديم و نهاد ستميم
پستيم و بلنديم و كماليم و كميم
آئينه ي زنگ خورده ي جام جميم
-
می سوزم و می خندم، خشنودم و خرسندم
تا سوختم چون شمع می خواهی و می کوشی
تو آبی و من آتش وصل تو نمی خواهم
این سوختنم خوش تر از سردی و خاموشی