-
ایده هاى بزرگ در ذهن
خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان میشود. اما معمولاً سـختترین مرحله نــقطه شروع است. افکار بزرگ ما را به سمت پیشرفت راهنمایی کرده و فردایی روشن را برایمــان به ارمغان میآورند. با به کارگیری اصولی که دراین قسمت برای شما شرح میدهیم، میتـوانـیـد یـک تـجارت بزرگ و بینقص راه اندازید. ما متأسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت ندادهایم. این امر سبب میشود تـا توانایی خـود را بـرای پروبال دادن بـه تـصورات و تخیلات از دست داده و در نـتـیـجه قـدرت را به کار نگیریم. به همین دلیل فرصتهای بیشماری را به آسانی از دست میدهیم.ایـدههای بـزرگ از مـحـلی فـــراتر از باورهای شخصی نشات میگـیـرند. بـاید بـه دوردسـتها بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید.عدهای بـــا به کار نگرفتن ذهن خود آن را به طرز وحشتناکی بیحس و کرخت میکنند، چنین رفتاری باعث میشود درخت افکار شما هیچ گاه به بار ننشیند.
زیاد مطالعه کنید
ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد، نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسانهای موفق در طول تاریخ آشنا شوید. شرح حال و تاریخچه زندگی هر یک از آنها را مرور کنید و از آن درس بگیرید. با مطالعه این کتب میتوان حدس زد که چگونه این افراد بزرگ ذهن خود را برای رسیدن به بهترینها پرورش داده بودند. همچنین میتوانید مجـــلاتی نظیـــر تجارت و یا اقتصـــاد روز را نیز مطالعــه کنید. با آگـــاهی از نظرات دیگران پیرامون مسایل مختلف شما سطحی نگری را کنار میگذارید و با یک دید عمقی به موضوعات مختلف مینگرید.
فرصتهایی را که در آن ذهن شما خلاق است از دست ندهید
شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار میکنید. تصور شما نادرست است. شاید بعضی مواقع حس میکنید که مغزتان اصلاً کار نمیکند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهد. اما مواقعی هم وجود دارد که ذهنتان به قدری فعال است که میخواهید انیشتین را به رقابت دعوت کنید. تنها مشکل موجود این است که این زمان طلایی مواقعی که شما به آن نیاز دارید، ظاهر نمیشود. زمانی که ذهن در حال فوران است تا آنجا که میتوانید به افکار خود پر و بال دهید. اجازه دهید افکارتان مثل آب آتش نشانی به بالاترین نقطه صعود کنند. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا میدهید، او شما را به دوردستها خواهد برد و نتایج شگفتانگیزی را به دست خواهد داد.
یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید
هنگامی که افکار بینظیر به ذهن شما خطور میکنند، از ذخیره کردن آنها اطمینان حاصل کنید. در این امر به یادداشتهای ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید؛ به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور میکنند. هنگامی که افکارتان در جایی ثبت شوند، به راحتی میتوانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوهها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند، قابل استفادهاند.
از افکار دیگران بهره بجویید
بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایدههای شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. تواناییهای آنها مختلف است و سوابق و پیشینههای متفاوتی دارند. کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع، پیشنهادهای مختلفی شنیده میشود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمیرسیدند. به این طریق شما میتوانید با کوله باری سرشار از افکار متفاوت در جاده تصمیمگیری گام بردارید.نسبت به نظر هیچ کس بیتوجهی نکنید. شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدفهایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم. سعی کنید به جای قضاوتهای بیهوده آنها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید.
تغییراتی در محیط اطراف ایجاد کنید
گاهی اوقات تنها چیزی که باعث میشود ذهن خسته شما دوباره به کار بیفتد، تغییر وضع ظاهــری محیـــط اطرافتــان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت میدهد. اگر تمام مدت پشت میز بنشینید، ذهن خود را در آن شرایط محدود میکنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی آن باقی نمیگذارید.میتوانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین و تقلا بپردازد.
بر روی شکاف میان دو نسل خط بطلان بکشید
ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسورند و احساساتشان از طریق فشارهای اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی مینگرند و مانند بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست ندادهاند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظرات ساده و بیآلایش آنها آشنا شوید. اگر میخواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا میدارند. آنها قصد تأثیرگذاری بر دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان میکنند.
از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدتها پیش با تمام این مشکلات مواجه شدهاند و با آن دست و پنجه نرم کردهاند. تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی نمیتوان بر روی آن گذاشت. پس آنها را دست کم نگیرید، با دیدگاههایشان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت میکنند و از مشکلات در امان خواهید بود.
به رفیق شفیق خود مراجعه کنید
همه ما دوستی داریم که به نظر میرسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک میخواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.
به تواناییهای خود اتکا کنید
قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمونها در جای خود مفیدند اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. هرازگاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. شما میتوانید بدون توجه به کارآیی روشهای گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستمهای فعلی را زیر سوال برید.
در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید
خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد. اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید، لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشتهای که مهارت دارید خوب کار میکنند و در سایر رشتهها نتیجهای مصیبت بار به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری دارید، بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام همه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند.
به ذهن خود آزادی عمل دهید
آیا با تمرینهای رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیتها یک روش بسیار جالب را برگزیدهاند. فقط کافی است قلم را برروی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است، را بر روی کاغذ بیاورید. میتوانید از مشکلات شروع کنیــد و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشتههای خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نامعقول به نظر میرسند. بعداً میتوانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بیربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را دادهاید و این خود یک امتیاز محسوب میشود. هیچ کس نمیداند، شاید به نتیجهای برسید که سالها منتظر آن بودهاید.
ایدههای گذشته را از نو بسازید
افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایدههای بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آنها عملیات نوسازی انجام دهید. آنها را اصلاح کنید و برای بهبودی آنها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را میتوان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید. عالی به نظر میرسد. پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.
-
برچسبها و نقابها را با شجاعت كنار زنیم!
معمولا برای برخورد منصفانه و عادلانه با مسایل، میگوییم بهتراست از خودمان شروع كنیم و قضیه را اول درخودمان جستجو كنیم
بنابراین، یك راست میرویم سراصل قضیه؛ چه احساسی نسبت به خودتان دارید؟ آیا این احساس با برچسبهایی كه دردوران كودكی از سوی دیگران، بخصوص پدرو مادر یا معلم خود دریافت كردهاید، ارتباط دارد؟
برای مثال، اینكه برخی اوقات احساس بیعرضگی یا زشتبودن میكنید؛ این احساس چگونه درشما شكل گرفته است و با آن معمولا چه میكنید؟ شما قطعا وقتی مجبور میشوید اعتراف كنید"دزد" نیستید، به راحتی و با اعتماد به نفس، این كار را میكنید. اما دربرابر این صفات، اگر احساس كنید كه باید بپذیرید مشكلات پیشآمده، ناشی از بیعرضگی شماست و یا بهرحال آن قدر زیبا نیستید كه به آن لحاظ مورد توجه خاص قرارگیرید، چه میكنید؟
درست است انكار دزد بودن خیلی راحتتر از انكار بیعرضگی یا زشتبودن است. چون این دو ارزش در واقع به نوعی ارزش وجودی شما را مورد سوال و تهاجم قرار میدهد. بهتراست قدری درگذشته خود جستجو كنید، این برچسبها چگونه و از چه طریقی با تارو پود وجودتان درهم آمیخته و به احساسهای نسبتا قوی درشما تبدیل شدهاند.احساسهایی كه به شما اجازه نمیدهند واقعیتها را با تمام ابعاد خود ببینید و بتوانید برای مقابله با دشواریها و ناملایمات، پایداری و ایستادگی كرده و راهحلهای مناسب پیداكنید.
بررسیها چه میگویند؟
تاكنون پروژههای تحقیقی قابل توجهی برای تعیین چگونگی تاثیرگذاری این برچسبها بر شكلگیری شخصیت كودكان و نوجوانان دنبال شده است. دریك بررسی كه برروی دانشآموزان مقطع ابتدایی مدرسهای انجام شد؛ تاثیرمحیط اجتماعی و بخصوص آثاررفتاری كه كودكان از سوی منابع نیرومند مثل پدرو مادر یا معلم خود دریافت میكنند بر"خود ادراكی" آنان، مورد توجه اساسی قرارگرفت.
در این پژوهش، محققان دو گروه از دانشآموزان را به طور اتفاقی انتخاب كردند. به یك گروه گفتند كه آنها كودكان استثنایی با استعدادهای خیرهكننده و خاص هستند كه باید تلاش كنند تا این ویژگیها را ارتقا داده و بارز سازند.
به گروه دوم نیز گفته شده بود كه مجبورند با انجام كار و فعالیت بیشتر، خود را با شرایط مدرسه و تكالیف مربوطه مطابقت دهند و معلمان آنها تلاش خواهند كرد كه برای رفع مشكلاتشان به آنها كمك كنند.
توجه میكنید كه پیامهای ابلاغشده به دو گروه، متفاوت است. در واقع پیام ابلاغشده به گروه دوم این بود كه گروه شما در حاشیه قراردارد.آنها با تلاش شان تنها میتوانند خود را به سطح عادی مدرسه برسانند.البته شرایط و امكانات دو گروه یكسان بوده و برنامه درسی و امتحان مشابهی را دنبال میكردند.
نتایج متفاوت برچسبها
این تحقیق نشان داد كه این گفت و گو برای گروه دوم، مشكلات رفتاری خاصی را بوجود آورده است. به گونهای كه آنها احساس كردند مجبورند شرایط تعریفشده را بپذیرند. به این ترتیب نوعی خستگی و افسردگی گریبانگیر آنها شد.
حتی زمانی كه این پیامها قطع شد و برچسبها و عناوین از دانشآموزان برداشته شد، مشكلات آنها خاتمه نیافت. این گروه همچنان به طور قابل ملاحظهای از گروه اول عقب بودند و علاوه بر امور تحصیلی، در موقعیتهای مختلف چون ورزش و موسیقی نیز موفقیت چندانی نداشتند. چرا كه این برچسبگذاری خود ادراكی آنها را تغییرداده است. تغییری كه در سراسر زندگیشان نمود خواهد داشت.
بنابراین ممكن است در بیان، نقش بسیار مهم برچسبگذاریهای دوران كودكی و نوجوانی خیلی جدی گرفته نشود؛ اما مرور واقعیتها و پژوهشهای انجام شده به خوبی پیامدها و تاثیرات آنها را بر زندگی افراد نشان میدهد. چه این برچسبها و عناوین از جهان خارج ابلاغ شده باشد و چه از درون خود آنان ریشه گرفته باشد. مهم این است كه آنها در مركز خودپنداری فرد قرار دارند.
بنابراین هنگامی كه در زندگی با مشكلی مواجه میشوید؛ یك روش، شناخت پشتپرده این برچسبپذیریهاست كه همان گام اول به شمار میرود. اما بعد از آن، كمكم نوبت توجه به اختیارات و توانایی های شما برای اجتناب از افتادن به دام این احساسهاست.
بی تردید افراد مختلف در برابر سئوالهایی یكسان مثل"شما كه هستید؟" پاسخهای متفاوت دارند. چرا كه پاسخ آنها در واقع با احساس شان عجین شده است.در واقع ما دارای نقابی از عناوین اجتماعی هستیم كه برای روبروشدن با افراد و مسایل مختلف در هالهای از آن نقاب گم میشویم. در این میان، برچسبهای درونی كه خود ساختهایم و تابعی از قضاوتهایمان است؛ جایگاه قابل توجهی دارد.
قضاوتهایی كه هرگز به زبان نمیآوریم اما به واقع پایه و اساس همه برچسبپذیریهاست و بخش كلیدی حقیقت فردی ما محسوب میشوند. به عبارت دیگر این برچسبها باعث میشوند ما به یك قضاوتی از خود برسیم كه واقعی نیستند زیرا همه ویژگیهای مثبت و منفی ما را دربرنمیگیرد. پس میتوان انتظارداشت این برچسبها عموما به طرزی باورنكردنی و قابل توجه زننده و نامهربان باشند.
چگونه شكل میگیرند؟
این برچسبها خیلی ساده شكل میگیرند. درست هنگامی كه به دیگران اجازه میدهیم ما را براساس آنچه از ما درك میكنند تعریف كنند یا زمانی كه در مورد خود به نادرست قضاوت می كنیم و این قضاوت به عنوان توصیفی ماندگار از شخصیت ما، متبلور شده و در واقع، درونی میشود.
فیلیپ مك گرا معتقد است وقتی ما برچسبی را میپذیریم به این ترتیب، یك خود ادراكی غیرواقعی را مدلسازی كردهایم. برچسبها تعمیم داده میشوند و به شكل یك الگوی اصلی درمیآیند كه درواقع خویشتن حقیقی ما نادیده انگاشته میشود. چه این برچسب از بیرون برما اعمال شده باشد و چه از درون.و به زودی آن را به عنوان خویشتن میپذیریم و باور میكنیم.
نكته اینجاست وقتی به خود اجازه میدهیم با عینك دیگران و با محكی كه به ما تحمیل شده، خود را سبك، سنگین كنیم و این گونه بسنجیم، برچسبها نتایج خود را برما منعكس و نمایان میكنند. بیعرضه، زشت، بازنده، كند و... میتواند تنها معیارهای دیگران باشد تا واقعیت.
مخالفت با این نوع برچسبها بسیاری اوقات دشوارمینماید. اما متوجه باشیم كه پذیرش این برچسبها برما یك رنج عاطفی بارمیكند كه به سادگی نمیتوان از زیرآن شانه خالی كرد و نقش آسیبزایی آن بسیار قابل توجه است مگراینكه فرد به یك انسجام شخصیت رسیده باشد یعنی درچارچوب "احترام به خود" این مقابله میتواند جدی و كاملا پیشگیرانه سپری شود.
دكتر مكگرا با دقت خاص خود، موشكافانه تاكید میكند نیت خیرداشتن برای برچسبگذاری بردیگران بخصوص كودكان و نوجوانان قابل قبول نیست. این موضوع باعث نمیشود كه برچسب اثرنامطلوب و مضر خود را نداشته باشد.
برای مثال، گاهی اوقات والدین كودكان معلول طوری با آنها ارتباط برقرارمیكنند كه گویی این بچهها قادر به ایجاد ارتباط با دنیای خارج نیستند. میتوان درك كرد كه والدین از زورگویی و یا آسیب رسیدن به كودكان خود از سوی دیگران هراس دارند. با این حال، این میل حمایت از كودك ممكن است موجب شود تا فرد در بزرگسالی بیشتر از جهت خود ادراكی همراه با ترس و ضعف، معلول باشد تا از جهت نقص جسمی.
بنابراین، انتخاب اصلی با ماست كه برای گفت و گو و ایجاد ارتباط با فرزندانمان و حتی با خودمان از چه عناوین و برچسبهایی استفاده كنیم. با این آگاهی كه میدانیم برچسبها انسانها را كنترل كرده و درواقع، زندگی را به آنها دیكته میكنند.
-
چه روشی در برخورد با اختلافنظرها دارید؟
آیا شما در برخورد با كوچك ترین اختلاف نظر، جوش میآورید یا فرد خودداری هستید كه معمولا خود را كنترل میكنید؟
تاكنون روش برخورد خود را در مناسبات و اختلافات زناشویی كشفكردهاید؟ در این مقاله، پائولا هال(paula hall) روانپزشك، روش هایی را كه معمولا از سوی خانمها در این مواقع، اعمال میشود را مورد بررسی قرار می دهد.
برخوردمسالمت جویانه: شما مشاجره را دوستندارید و آرام بودن و دستهبندی مسایل را در جهت كمك به این وضعیت وظیفه خود میدانید؛ حتی اگر این برخورد، این مفهوم را تداعیكند كه نسبت به احتیاجات شخصی خودتان یا نداشتن دیدگاههای خاص خودتان، بیتوجههستید و آنها را نادیدهمیگیرید.
تهاجم تدافعی: شما معتقدید كه سریعتر عمل كنید بهتراست و خود را تا حد امكان خیلی با عدم توافقها، هماهنگ میكنید و می خواهید قاعدهها را رعایت كنید و یا مشكل را برای جلوگیری از ایجاد یك جبهه كامل حلكنید.این كار اغلب بی اثراست و حتی وقتی نگرانی از بین می رود تازه، موضوع دوباره برای شما مطرح میشود.
مهاجم هوشمند و نكتهسنج: در این روش، شما باتدبیر هستید و در ساختن آگاهانه احساستان پافشاری میكنید.شما دوست ندارید كه كاملا در خط حمله باشید.
ترجیح میدهید منتظرباشید تا همسرتان به چیزی توجه نادرست نشان دهد.شما ممكن است سكوت كنید، نقبزنید و شكایت و گریه و زاریكنید و یا در رابطه با برخورد او عكسالعمل مشخصی نشاندهید.
شما اغلب نهایتا به این مرحله میرسید. اما این پروسه، آهسته و خسته كننده طی میشود.
مملو از مخالفت و دشمنی: شما احتمالا میخواهید برای دفاع از همه حقوقتان در كل زندگی بجنگید و این حقوق را به همان ترتیبی كه به آنها رسیده اید، درخواست میكنید.اگرچه شما خشن به نظر میرسید اما احتمالا از صدمهدیدن میترسید و برای شما روبروشدن با هر مخالفتی، یك تجربه پردرد و زنج ایجاد میكند.
به شیوه "ضربهگیری": شما از هرنوع بحث و درگیری میترسید و هر كاری برای اجتناب از رسیدن به چنین وضعیتی، میكنید.بهتر از دفاعكردن از حقوق تان یا كوشش برای گذشتن از اصل موضوع مورد نظرتان، این است كه كاملا آمادگی داشته باشید كه اگر طوفانی بپاشد،از آن بگذرید.اما ممكن است این برخورد در شما عصبانیت، رنجشخاطر و خشم بوجودآورد.
گفتگو كننده: در این شیوه، شما به طور واقعی به دنبال این هستید كه یك راهحل مسالمتآمیز برای مشكلات پیداكنید؛ بدون اینكه به هیچكس صدمه ای واردآید. شما با آرامش به نقطه نظرات همسرتان گوش میكنید و مطمئن هستید كه در زمان مناسب، سهم واقعی خود را در بكارگیری این نقطه نظرات و تصمیمگیریها دارید.
در این روش شما میخواهید كه به بهترین نتیجه ممكن در مناسبات زناشویی برسید و در تجربه خودتان، این روش یعنی"توجه و ملاحظه واقعی مسایل" و "توافق" بهترین راه رسیدن به این نوع مناسبات است.
واضح است كه آخرین روش برخورد با اختلافنظرها كه مطرح شد، ماراباهمه اهداف هماهنگ میكند. برخورد و رویایی در یك ارتباط؛ در یك حد قابل قبولی، طبیعی است.اما این برخورد میتواند سودمند باشد نه مخرب.
برای چگونگی حل برخوردها، به راههایی كه صلح و آرامش ایجاد میكنند توجه داشتهباشید.
زوجهایی كه مشاجره نمیكنند
برخی زوجها هرگز مشاجرهنمیكنند.ترس از برخورد به قدری برای آنها زیاد است كه از هرگونه چیزی كه حتی میتواند یك موج مبهمی از رویایی، ایجادكند دوری و صرف نظر می كنند.
برای ناظرین این روابط، این نوع مناسبات میتواند در حد یك روابط كامل و مناسب نمود پیداكند؛ اما بهرحال خطر نیز میتواند در زیر سطح آرامش موجود، همچنان در كمین باشد.اختلاف ها میتوانند موجب سركوبشدن افراد ناآگاه و غیرمنعطف شوند.زیرا مكانیزم ثابتی برای هماهنگی مخالفتها وجودندارد.
این خطر وجود دارد كه خشم و رنجشها زمانی كه فردی رابطه را ترك میكند شكلبگیرد.جلوگیری از مواجهه با چنین مسئلهای، می تواند واقعا به رهایی از نگرانیهای زیادی منجر شود.
-
خاستگاه روانشناسی
آشنایی با تاریخچه و خاستگاه روانشناسی، برای به دست آوردن درک کاملتری از این رشته ضرورت دارد. روانشناسی از کجا پدید آمد؟ از کی آغاز شد؟ چه کسانی پایهگذار آن به عنوان یک علم جداگانه بودند؟ در این مقاله به این پرسشها پاسخ داده شده است.
چرا مطالعه تاریخچه روانشناسی ضرورت دارد؟
روانشناسی امروز به محدوده وسیعی از موضوعات توجه نشان میدهد و رفتار و فرایندهای ذهن انسان را از سطح اعصاب تا سطح فرهنگ جامعه مورد نظر میگیرد. روانشناسان نیز مسائل انسان را از قبل از تولد تا زمان مرگ مورد مطالعه قرار میدهند. با درک تاریخچه روانشناسی، میتوان درک بهتری نسبت به این که این موضوعات چگونه مورد مطالعه قرار میگیرند و تا کنون این مطالعات چه دستاوردهایی به همراه داشته است، پیدا کرد.
پرسشها در روانشناسی
از نخستین روزها، روانشناسی با پرسشهای گوناگونی روبرو بوده است. پرسش اولیه درباره چگونگی تعریف روانشناسی، به استقرار این رشته به عنوان یک رشته علمی مجزا از فیزیولوژی و فلسفه کمک کرد. پرسشهای دیگری که روانشناسان از ابتدا تا کنون با آن روبرو بودهاند عبارتند از:
چه موضوعات و عناوینی به روانشناسی مربوط است؟
از چه روشهای پژوهشی باید برای مطالعه روانشناسی استفاده کرد؟
آیا روانشناسان باید از پژوهشهای خود برای تحت تأثیر قرار دادن سیاستهای اجتماعی، آموزش و سایر جنبههای رفتاری انسان استفاده کنند؟
آیا روانشناسی واقعاً یک علم است؟
آیا روانشناسی باید بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز کند یا فرایندهای درونی ذهن؟
آغاز روانشناسی: فلسفه و فیزیولوژی
با وجودی که روانشناسی تا اواخر قرن نوزدهم هنوز به عنوان یک رشته علمی جداگانه پدید نیامده بود، امّا تاریخچه، اولیه آن را میتوان تا زمان تمدّن یونانیها ردگیری کرد. در خلال قرن هفدهم میلادی، رنه دکارت فیلسوف فرانسوی، ایده دوگانگی یا ثنویت را مطرح کرد. او ادعا کرد که ذهن و بدن، دو موجودیت جداگانه هستند که با هم تعامل دارند و تجربیات انسانی را شکل میدهند. بسیاری از جنبههای دیگری که هنوز مورد بحث روانشناسان معاصر است، مانند نقش نسبی طبیعت در مقابل تربیت، ریشه در همین بحثهای فلسفی اولیه دارد.
پس چه چیزی روانشناسی را از فلسفه جدا میکند؟ با وجودی که فیلسوفان اولیه نیز بر روشهایی نظیر مشاهده و منطق اتکاء میکردند، امّا روانشناسان امروزی از متدولوژیهای علمی برای مطالعه و نتیجهگیری درباره افکار و رفتار انسان بهره میگیرند. فیزیولوژی نیز در سر بر آوردن روانشناسی به عنوان یک نظام علمی نقش داشته است. نخستین پژوهشهای فیزیولوژی بر روی مغز و رفتار انسان، تأثیر عمیقی بر روی روانشناسی داشته و نهایتاً در کاربرد متدولوژیهای علمی در مطالعه افکار و رفتار انسان سهیم بوده است.
ظهور روانشناسی به عنوان یک علم جداگانه
در میانههای قرن نوزدهم، یک فیزیولوژیست آلمانی به نام ویلهلم ووندت از روشهای پژوهش علمی برای بررسی زمانهای واکنش استفاده میکرد. کتاب او به نام «اصول روانشناسی فیزیولوژیک» که در سال 1874 منتشر شد، در بردارنده بسیاری از ارتباطات عمده بین علم فیزیولوژی و مطالعه افکار و رفتار انسان بود. او سپس نخستین آزمایشگاه روانشناسی جهان را در سال 1879 در دانشگاه لایپزیک گشود. این رویداد عمدتاً به عنوان آغاز رسمی رشته روانشناسی به صورت یک نظام علمی مجزا و جداگانه شناخته میشود.
ووندت چه دیدی از روانشناسی داشت؟ درک او از این موضوع به صورت مطالعه هشیاری و آگاهی انسان و کاربست روشهای تجربی برای مطالعه فرایندهای درونی ذهن بود. هر چند استفاده او از فرایندی به نام «درون نگری»، امروزه غیرقابل اطمینان و غیر علمی در نظر گرفته میشود امّا کارهای اولیه او در روانشناسی به زمینهسازی برای روشهای تجربی بعدی کمک شایانی کرد. تخمین زده میشود که 17000 دانشجو در سخنرانیهای ووندت در زمینه روانشناسی شرکت کرده و صدها نفر در آزمایشگاه روانشناسی او به کار و مطالعه پرداخته و در رشته روانشناسی مدرک گرفته باشند. با وجودی که نفوذ او در سالهای بعد به تدریج کمرنگتر شد امّا تأثیر او بر روانشناسی غبرقابل انکار است.
ساختارگرایی: نخستین مکتب فکری روانشناسی
ادوارد تیچنر، یکی از معروفترین شاگردان ووندت، نخستین مکتب فکری عمده در روانشناسی را پایهگذاری کرد. طبق نظریه ساختارگرایی، تمام فرایندهای هشیارانه از ترکیب عناصر منفردی ساخته شدهاند که از طریق فرایندی به نام دروننگری باید شناسایی گردند.
با وجودی که ساختارگرایی به خاطر تأکید بر پژوهشهای علمی، در خور توجه است امّا روشهایش غیرقابل اطمینان، محدود کننده و ذهنی بود. هنگامی که تیچنر در سال 1927 درگذشت، ساختارگرایی هم اساساً همراه او از بین رفت.
کارکردگرایی ویلیام جیمز
روانشناسی در اواسط تا اواخر قرن نوزدهم در آمریکا شکوفا شد. ویلیام جیمز یکی از مهمترین روانشناسان آمریکایی در این دوره بود که با انتشار کتاب درسی معروف خود به نام «اصول روانشناسی» به عنوان پدر روانشناسی آمریکا شناخته شده است. کتاب او به سرعت به صورت کتاب درسی استاندارد در رشته روانشناسی درآمد و ایدههای او سرانجام، مکتب فکری تازهای را به نام کارکردگرایی پایهگذاری نمود. تمرکز کارکردگرایی بر این بود که رفتار چگونه به افراد کمک میکند تا در محیطشان زندگی کنند. کارکردگراها از روشهایی چون مشاهده مستقیم استفاده میکردند. با وجودی که این هر دو مکتب فکری اولیه بر هشیاری و آگاهی انسان تأکید داشتند امّا مفاهیم آنها با هم به طور عمدهای تفاوت داشت. ساختارگراها به دنبال شکستن و تجزیه فرایندهای ذهنی به اجزاء کوچکتر بودند، در حالی که کارکردگراها عقیده داشتند که هشیاری به صورت یک فرایند مداوم و تغییر یابنده وجود دارد. هر چند کارکردگرایی دیگر یک مکتب فکری جداگانه به حساب نمیآید امّا بر روی روانشناسان بعدی و نظریههای مربوط به افکار و رفتار انسان تاثیرگذار بوده است.
روانشناسی زیگموند فروید
تا این جا، روانشناسی اولیه زیر نفوذ بررسی رفتارهای آگاهانه و هشیارانه افراد بود. امّا ناگهان یک پزشک اتریشی به نام زیگموند فروید چهره روانشناسی را با ارائه نظریه شخصیت با تأکید بر اهمیت ذهن ناخودآگاه به نحو چشمگیری تغییر داد. کارهای بالینی فروید بر روی بیمارانی که از هیستری و سایر بیماریها رنج میبردند او را بر این اعتقاد واداشت که تجربیات دوران اولیه کودکی و امیال ناخودآگاه در رشد شخصیت و رفتار فرد بالغ نقش دارد.
فروید در کتاب خود به نام «آسیبشناسی روانی زندگی روزمره» به تفصیل به چگونگی نمود این افکار و امیال ناخودآگاه، غالباً از طریق لغزشهای زبانی و رویاها، پرداخته است. به گفته فروید، اختلالات روانی نتیجه شدت گرفتن یا نامتعادل شدن این تعارضات ناخودآگاه است. نظریه روانکاوی که توسط زیگموند فروید ارائه شد، تأثیر فوقالعادهای بر افکار قرن بیستم گذاشت و نه تنها رشته سلامت روانی بلکه حوزههای دیگری نظیر هنر، ادبیات و فرهنگ عامه را نیز تحت نفوذ خود قرار داد. با وجودی که امروزه به بسیاری از ایدههای فروید به دیده شک و تردید نگریسته میشود امّا تأثیر او بر علم روانشناسی غیرقابل انکار است.
پیدایش رفتارگرایی : روانشناسی پاولوف، واتسون و اسکینر
روانشناسی دراوایل قرن بیستم، با پیدایش مکتب فکری دیگری به نام رفتارگرایی، تغییرات چشمگیری یافت. رفتارگرایی با مردود دانستن تأکید بر ذهن خودآگاه و ناخودآگاه، به نسبت دیدگاههای نظری پیشین، تغییر عمدهای به حساب میآمد. رفتارگرایی با تأکید محض بر رفتار قابل مشاهده، جنبه علمیتری به روانشناسی بخشید.
نقطه شروع رفتارگرایی با کارهای ایوان پاولوف، فیزیولوژیست روسی، آغاز شد. پژوهشهای پاولوف بر روی سیستم گوارش سگها به کشف فرایند «شرطیسازی کلاسیک» انجامید. پاولوف نشان داد که رفتارها از طریق تداعی مشروط، قابل یادگیری هستند. او همچنین نشان داد که این فرایند یادگیری برای ایجاد تداعی بین محرکهای محیطی و محرکهای طبیعی نیز قابل استفاده است.
یک روانشناس آمریکایی به نام جان واتسون، به سرعت به عنوان یکی از قویترین مبلّغان و طرفداران رفتارگرایی درآمد. او در مقاله «روانشناسی، آنگونه که یک رفتارگرا به آن مینگرد» که در سال 1913 منتشر کرد به تشریح اصول بنیادی این مکتب فکری جدید پرداخت و سپس در کتاب درسی خود به نام «رفتارگرایی»، تعریف زیر را برای آن ارائه کرد:
«رفتارگرایی، موضوع اصلی روانشناسی انسان را رفتار قابل مشاهده و قابل سنجش فرد میداند. رفتارگرایی ادعا می کند که ناخودآگاه نه مفهومی قابل تعریف است و نه قابل استفاده.»
تأثیر رفتارگرایی، بسیار چشمگیر بود و این مکتب فکری برای 50 سال تسلط خود را حفظ کرد. اسکینر با ارائه مفهوم «شرطیسازی عامل»، دیدگاه رفتارگرایی را توسعه بخشید. او در نظریه خود، تأثیرات تنبیه و تقویت بر رفتار انسان را نشان داد.
با وجودی که رفتارگرایی سرانجام جایگاه خود را در روانشناسی از دست داد امّا اصول اولیه روانشناسی رفتارگرا هنوز نیز به طور گستردهای مورد استفاده است. روشهای درمانی مانند «اصلاح رفتاری» و «اقتصاد پتهای»
( token economy ) برای کمک به کودکان در یادگیری مهارتهای تازه و غلبه بر رفتارهای ناسازگارانه به کار گرفته میشود و شرطیسازی نیز در بسیاری وضعیتها و شرایط، از آموزش گرفته تا تربیت اولاد، کاربرد دارد.
روانشناسی بشردوستانه: نیروی سوم
با وجودی که نیمه اول قرن بیستم زیر نفوذ روانکاوی و رفتارگرایی بود، مکتب فکری تازهای به نام روانشناسی بشر دوستانه یا انسان گرایانه در نیمه دوم این قرن سربرآورد. این نظریه که غالباً از آن به عنوان «نیروی سوم» در روانشناسی یاد میشود، بر تجربیات آگاهانه تأکید دارد.
کارل راجرز، روانشناس آمریکایی، غالباً به عنوان پدر این مکتب فکری در نظر گرفته میشود. در حالی که روانکاوان بر ذهن ناخودآگاه و رفتارگرایان فقط بر علل محیطی تمرکز دارند، راجرز قویاً به قدرت اراده آزاد و خودمختاری انسان اعتقاد داشت. روانشناس دیگری به نام آبراهام مزلو نیز با نظریه معروف خود به نام «سلسله مراتب نیازها» در انگیزههای رفتاری انسانها، در پیشبرد این مکتب فکری سهیم بوده است.
روانشناسی امروز
همان گونه که در این مرور کوتاه بر تاریخچه روانشناسی مشاهده کردید، این رشته علمی از زمان تأسیس آزمایشگاه ووندت تا کنون رشد و تغییرات چشمگیری داشته است. امّا مطمئناً داستان در اینجا خاتمه نمییابد. تکامل روانشناسی از 1960 تا کنون همچنان ادامه داشته و ایدهها و دیدگاههای تازهای ارائه گشتهاند. پژوهشهای اخیر در روانشناسی به جنبههای گوناگونی از تجربیات انسانی، از تأثیرات بیولوژیک بر رفتار انسان تا تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی، مینگرد.
امروزه، اکثریت روانشناسان خود را متعلق به یک مکتب فکری خاص نمیدانند. بلکه غالباً بر روی یک محدوده تخصصی خاص تمرکز میکنند و به کشف ایدههای تازه از زمینههای نظری مختلف میپردازند. این رویکرد آزادانه به ایدهها و نظریههای جدیدی منجر گشته که به شکل دهی روانشناسی برای سالهای آینده ادامه خواهد داد.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
"The Origins of Psychology", Kendra Van Wagner, Dec. 2006.
-
رژیم غذایی برای تقویت مغز
در این مقاله میخواهیم به شما بگوئیم چگونه یک برنامه غذایی برای خود ترتیب دهید که هم مغزتان را به یک ماشین پرتوان تفکر تبدیل کند و هم در جلوگیری از سرطان، بیماریهای قلبی، مرض قند، روماتیسم، پیری زودرس، چاقی و سایر بیماریها به شما کمک کند.
به عنوان یک قانون کلّی، به هنگام خرید مواد غذایی، «رنگی» فکر کنید. هر چیزی که رنگ روشن و درخشانی داشته باشد، غذای مناسب برای مغز است، سرشار از ویتامینها و مواد معدنی است که سلامت مغز و بهبود عملکرد ذهن را تأمین میکند.
1- پروتیئن
پروتئین حاوی 4 کالری در هر گرم است و باید 15 درصد کلّ کالری ورودی بدن را تأمین کند. پروتئین برای تولید بافت، آنزیمها، انتقال دهندههای عصبی و هزاران مواد شیمیایی دیگر مغز، مورد نیاز است. 150 گرم (خانمها) تا 240 گرم (آقایان) پروتئین حیوانی برای خود در نظر بگیرید: مرغ بدون پوست، گوشت بدون چربی، ماهیهایی چون آزاد، تون و ساردین، سایر غذاهای دریایی، لبنیات کم چربی و امثال آنها. پروتئین گیاهی (سویا) حاوی ایزوفلاونها و هزاران ترکیبات مفید دیگر است و توصیه میشود که مقدار مصرف آن را در برنامه غذایی خود افزایش دهید.
2- کربوهیدراتها
کربوهیدراتها نیز حاوی 4 کالری در هر گرم هستند و باید 65 درصد کالری ورودی بدن را تأمین کنند.
میوهها و سبزیجات
میوهها و سبزیجات سرشار از ویتامینها و هزاران آنتیاکسیدان، مواد معدنی و فیبر هستند: سبزیجاتی که برگ سبز تیره دارند (کلم، کلمبروکلی، کلمبروکسل، کلمپیچ)، سبزیجات زرد یا قرمز یا نارنجی (گوجهفرنگی، هویج، کدو) و میوههای مانند سیب، انواع توت، گیلاس، آلبالو، زردآلو، پرتقال، گریپفروت، انگور قرمز و هلو.
توصیه میشود روزانه حداقل 5 وعده میوه و سبزیجات مصرف کنید. میوهها و سبزیجات آبدار و ترد، کالری کمی دارند. (هر وعده عبارت است از یک میوه یا سبزیجات کامل یا نصف فنجان به صورت پخته)
غلات و کربوهیدراتهای ترکیبی
غلات، سبزیجات نشاستهدار یا خشک، و سبزیجات بنشنی سرشار از ویتامین B ، آنتیاکسیدان، مواد معدنی و فیبر هستند. نانهایی که از غلات تهیه میشوند، انواع غلات، پاستا و سیبزمینی سرشار از مواد انرژیزا و کربوهیدراتهای ترکیبی (و برخی پروتئینهای بدون چربی) هستند. کربوهیدراتهای ترکیبی آهستهتر از قند ساده هضم میشوند و سطح قند خون را ثابت و سطح انرژی مغز را برای مدتی طولانی بالا نگاه میدارند. توصیه میشود روزانه 5 تا 11 وعده غلات و کربوهیدراتهای ترکیبی مصرف کنید. (هر وعده معادل یک تکه نان، یک سیبزمینی، یا نصف فنجان غلات یا حبوبات است.)
مصرف شکر و عسل به مقدار کم اشکالی ندارد امّا فاقد ویتامین و مواد معدنی هستند. مصرف آنها را به چند قاشق چایخوری در روز محدود کنید (هر بطری کوکاکولا معادل 10 قاشق چایخوری شکر دارد!). از مصرف شیره ذرت بپرهیزید که تریگلیسیرید را بیش از قند (ساکروز) بالا میبرد. شیره ذرت در بسیاری از غذاهای آماده از جمله سس گوجهفرنگی (کچاپ) وجود دارد.
3- چربی
چربی حاوی 9 کالری در هر گرم است. توصیه میشود بیش از 30 درصد کالری ورودی بدن خود را از چربی تأمین نکنید. امّا 30 درصد هم برای فعال نگاه داشتند مغز زیاد است.
توصیه پزشکان این است که «همان رژیم غذایی کمچربی که سلامت عروق را تضمین میکند، برای سلامت مغز هم خوب است.» اگر 10 تا 15 درصد کالری ورودی بدن از چربی تأمین میشود، برای رفع افسردگی و تقویت کارکرد شناختی مغز، کافی است.
البته در مورد میزان مصرف چربی، در بین پزشکان اختلاف نظر وجود دارد و برخی میگویند اگر یک رژیم غذایی کمتر از 20 درصد کالری را از چربی تأمین کند برای سلامت از سر تا پای انسان ناکافی است!
امّا به هر حال، هر چقدر چربی مصرف میکنید، باید 40 درصدش به شکل اسیدهای چرب ( EFA )، ترجیحاً ماهیهایی چون آزاد، ساردین و تون باشد. خاویار هم منبع فوقالعاده اسیدهای چرب است. شما میتوانید روزانه دو قرص روغن ماهی (هر کدام یک گرم چربی) مصرف کنید. قرص روغن ماهی نه تنها بهترین منبع برای تأمین امگا -3 برای مغز است، بلکه سطح کلسترول و تریگلیسیرید را نیز پائین میآورد. مصرف چربیهای اشباع شده را به چهار تا شش درصد کلّ کالری ورودی بدن خود محدود سازید.
بقیه چربیها را از روغنهایی که حاوی امگا -3 باشند تامین کنید. برای این منظور از روغن گردو، سویا و کانولا به جای روغن ذرت و آفتابگردان استفاده کنید زیرا حاوی امگا-6 نیز میباشند. روغن زیتون حاوی مقدار کمی امگا -3 است امّا چربی اشباع شده بیضرری دارد. روی سالاد خود روغن زیتون و کانولا بریزید.
در مصرف روغنهای حاوی EFA نیز زیاده روی نکنید. شما به بیش از 2 تا 3 قاشق چایخوری از آنها در روز نیاز ندارید.
-
چگونه از مطالب روانشناسی استفاده کنیم؟
ما چه بخواهیم چه نخواهیم، تا حدودی مصرفکننده مطالب روانشناسی هستیم. تقریباً هر روز گزارشهای تازهای درباره یافتههای جدید روانشناسی در تلویزیون، رادیو و روزنامهها منتشر میشود و هر مجله خانوادگی را که ورق بزنید حاوی آزمونهای روانشناسی یا مقالاتی درباره راههای مقابله با افسردگی، اضطراب، استرس و هراس ... براساس آخرین پژوهشهای روانشناسی است.
چگونه تشخیص دهیم که این مطالب از اعتبار علمی برخوردارند یا نه؟ برای استفاده هوشمندانه از مطالب روانشناسی باید چگونگی ارزیابی گزارشهایی را که از پژوهشهای روانشناسی منتشر میشود، یاد بگیریم. با درک چگونگی تشخیص اطلاعات قابل اعتماد و با ارزش، ما به صورت مصرف کننده آگاه مطالب روانشناسی در میآئیم. این مقاله به شما راههای ارزیابی را نشان میدهد و کمک میکند که بتوانید مطالب معتبر را از نامعتبر تشخیص دهید.
1. منبع مقاله را در نظر بگیرید
هرگاه در رسانههای عمومی، مطلبی درباره یافتههای پژوهشهای روانشناسی خواندید یا شنیدید، همیشه باید منبع اصلی اطلاعات را در نظر بگیرید. مطالعات منتشر شده در مجلات علمی و حرفهای روانشناسی، فرایند بررسی دقیقی را طی کردهاند. این مطالعات معمولاً توسط یک یا چند پژوهشگر صاحب صلاحیت علمی صورت گرفتهاند و معمولاً از سوی یک مرکز، بیمارستان یا سازمان آموزشی و پژوهشی پشتیبانی شدهاند. ویراستاران علمی مجله نیز آنها را خوانده و تأیید کردهاند. یعنی روانشناسان دیگری که در روشهای پژوهشی و آماری مهارت دارند، قبل از چاپ شدن مطلب، آن را بررسی کردهاند.
دلیل دیگری که برای در نظر گرفتن منبع وجود دارد این است که در بسیاری از گزارشهایی که در مجلاّت معمولی چاپ میشوند، عناصر کلیدی یافتههای پژوهشی یا غلط تعبیر میشوند و یا به دقت توضیح داده نمیشوند. نویسندگان و گزارشگرانی که فاقد تجربه در روشهای پژوهشی هستند ممکن است به طور دقیق متوجه نشوند که مطالعه چگونه صورت گرفته و تأثیرات احتمالی نتایج پژوهشی چیست. بنابراین بامطالعه اصل مقاله، درک کاملتر و بهتری از معنی یافتههای پژوهشی کسب خواهید کرد.
2. به ادعاهای عجیب و غریب و کاملاً غیرمنتظره شک کنید
به هنگام ارزیابی و بررسی هر نوع اطلاعات علمی, هیچگاه «شک کردن» را فراموش نکنید. خصوصاً به ادعاها یا یافتههایی که احساسی یا غیرواقعی به نظر میرسند شک کنید. یادتان نرود که هدف رسانههای عمومی، جلب توجه، فروش بیشتر و بالا بردن تیراژ است. گزارشگران ممکن است روی عناصر خاصی از مطالعه تمرکز کنند و از اطلاعات مهمی که برای درک نتایج پژوهش ضرورت دارند غافل بمانند. خطر دیگری که وجود دارد این است که ادعاها واظهارات پژوهشگران ممکن است خارج از بافت و متن مورد نظر مورد استفاده قرار گیرد به نحوی که کاملاً مغایر با نتایج اصلی مطالعه باشد.
3. روشهای پژوهش را ارزیابی کنید
برای آن که مصرفکننده هوشمند مطالب روانشناسی باشید، درک برخی از پایههای یک پژوهش روانشناسی ضرورت دارد. عناصری نظیر تعاریف عملیاتی، نمونهگیری تصادفی و طراحی پژوهش، برای درک نتایج نهایی یک مطالعه، اهمیت دارند. برای مثال، یک مطالعه خاص ممکن است فقط افراد خاصی از یک جمعیت را در نظر گیرد و یا تعریف خاصی از یک موضوع بخصوص را مورد نظر قرار دهد. هر دوی این عوامل میتوانند در این که یافتههای پژوهشی برای کلّ جامعه چه معنی میدهند و چگونه نتایج را میتوان برای درک بهتر یک پدیده روانشناسانه به کار بست، اهمیت داشته باشند.
4. داستانها را از واقعیتها تشخیص دهید
به داستانها یا گزارشهایی که برای پشتیبانی از یک ادعا ارائه میشوند زیاد بها ندهید. این که گروه کوچکی از افراد به نتیجهگیری مشابهی دست یافتهاند بدین معنی نیست که کلّ جامعه دیدگاه مشترکی با آنان داشته باشد. پژوهشهای علمی از نمونهگیری تصادفی و سایر روشهای پژوهشی استفاده میکنند تا بتوانند نتایج مطالعه را به کل جمعیت تعمیم دهند. هر گزارشی با این توجیه که «این در مورد من صدق میکند پس برای بقیه هم باید صادق باشد»، باید با دیده شک و تردید نگریسته شود.
5. ببینید سرمایهگذاری برای این پژوهش از سوی چه کسی یا سازمانی صورت گرفته است
برای ارزیابی پژوهشهای روانشناسی، در نظر گرفتن این که پشتیبان مالی انجام مطالعه چه کسی یا سازمانی بوده است نیز اهمیت دارد. سرمایهگذاری ممکن است از منابع مختلف نظیر بنگاههای دولتی، گروههای غیرانتفاعی و یا سازمانهای بزرگ صورت گرفته باشد.
هنگامی که نتایج یک مطالعه کاملاً در جهت منافع و برنامههای سازمانی باشد که هدفش فروش محصولات یا متقاعد کردن مردم به داشتن یک دیدگاه مشترک است، برخورد محتاطانهای با آن داشته باشید. هر چند اینگونه سرمایهگذاری لزوماً به معنی بیاعتبار بودن نتایج مطالعه نیست امّا شما باید همواره مطمئن باشید که مطالعه، جهتگیری خاصی نداشته و به طور علمی و بیطرفانه صورت گرفته باشد.
6. توجه داشته باشید که ارتباط داشتن به معنی رابطه علت و معلولی نیست
در بسیاری از گزارشهای پژوهشهای علمی که در مجلات معمولی به چاپ میرسند، یک راست به سراغ نتیجهگیریها رفته و رابطه علت و معلولی بین متغیرها برقرار میسازند. در صورتی که رابطه بین دو متغیر، لزوماً بدین معنی نیست که تغییر در یکی، باعث تغییر در دیگری میشود. در اغلب موارد رابطه علّت و معلولی بین متغیرها وجود ندارد. معمولاً در پژوهشهای علمی عباراتی وجود دارد نظیر «پژوهشگران موفق به کشف ارتباطی بین ...»، «پژوهشها نشانگر ارتباطی بین ...» یا «به نظر میرسد ارتباطی وجود داشته باشد بین ...»
روزنامهها، مجلات، کتابها و منابع اینترنتی پر از اطلاعاتی درباره آخرین یافتههای پژوهشی در زمینه روانشناسی هستند. به منظور تعیین میزان قابل اعتماد بودن این گزارشها، دانستن چگونگی ارزیابی آنها اهیمت دارد. بهترین راه برای کسب اطلاعات صحیح، مراجعه به نسخه اصلی مطالعه است امّا چنانچه این کار امکانپذیر نباشد باید عقل سلیم علمی خود را به کار گیرید. مواظب ادعاهای احساساتی و غیرمنطقی، نتیجهگیریهای اشتباه از ارتباط بین متغیرها و ... باشید و هیچگاه فراموش نکنید که به هنگام ارزیابی هر گزارش علمی، شک داشتن جزء قواعد کار است.
-
هنر تمركز حواس
این مقاله ترجمهایاست از مطلب مندرج در مجله GEO آلمان كه تحت عنوان تمركز حواس به چاپ رسیده است.
هدف مقاله این است كه تمركز را در كودكان تقویت كند چرا كه تمركز در كودكی و زمان تحصیل، در تمام مراحل زندگی راهگشا خواهد بود و برعكس عدم تمركز موجب شكست و ناكامی خواهد شد.
تمركز فكر حالتی از عمیق شدن در موضوع است كه بدون آن، تكالیف مدرسه، بازیهای رایانهای و تعادل بدن امكانپذیر نیست.
چرا نبود تمركز فكر برای خیلی از بچهها اینقدر مشكل ایجاد میكند؟ آیا انسان میتواند تمركز فكر را یاد بگیرد؟
***
از پشت بلندگو صدای ساعت حركت قطارهای بعدی در سالن میپیچد. از جلوی پنجرههای قطار، تكنیسینهای برق ایستگاه قطار عبور میكنند.
در واگنهای بزرگ مسافران آماده پیاده شدن میشوند. در وسط هیاهو، یك دختر بچه نشسته. به نظر میرسد كه در یك جزیره به تنهایی زندگی میكند.
خیلی آرام روی قوطی كبریت خم شده. چوب كبریت را بین انگشت سبابه و شست دارد و در دست دیگر قوطی كبریت را.
این دختر بچه كاملا غرق در افكارش خود است، با مشكل یكی شده. قوطی كبریت را مرتب پر و خالی میكند. او به تحریكات خارجی (رفت و آمد مردم در ایستگاه قطار) توجهی ندارد.
***
بیشتر انسانهایی كه از كنار این دختربچه عبور میكنند برمیگردند و با تعجب به او مینگرند.
برای این كه آنچه در ایستگاه قطار به راحتی برای این دختر رخ داده است، (تمركز فكر) امروز به صورت یك استعداد كمیاب جلوه میكند.
بازار كتاب و اسباب بازی از عرضه تمرینات مختلف برای داشتن تمركز فكر در حال اشباع شدن است.
اهمیت تمركز فكر حتی در كودكستان هم بسیار مهم است و آن را با تعمق در مدیتیشن چینی، موزیك باروك، ورزش یوگا و بسیاری چیزهای دیگر میتوان تقویت كرد.
حتی از تمام زمینههای فرهنگی بچهها باید در بهبودتوسعه و تقویت این استعداد و تمركز فكری آنها كمك گرفت.
وقتی در كتاب لغت یا ادبیات به صورت كلی معنی «تمركز فكر» جستوجو میشود 3 برابر معنی این لغت، فضا به مشكلاتی كه نبودن تمركز فكر ایجاد میكند، اختصاص داده شده است. این نشان میدهد كه ادبیات و كتابهای لغت تصویری از واقعیتها را به ما مینمایاند.
تمركز فكر چیست؟
زیر عنوان لغت تمركز فكر اصلاً چه میشود فهمید؟ تمركز نه تنها برای انجام دادن تكالیف مدرسه است، بلكه برای تیكتیك كردن بازیهای رایانهای بچه باید تمركز داشته باشد، همینطور برای اشعاری كه معلم در كلاس استفاده میكند.
در ترافیك خیابانی، در تعادل راه رفتن روی یك دیوار باریك و برای همه كارها احتیاج به تمركز حواس است.
حتی شاگردی كه در كلاس تمام انرژی خود را مصرف میكند كه بقیه شاگردان به او توجه كنند روی این مسئله تمركز دارد.
غیبت و حضور ذهنی، هر دو، دو موقعیت مختلف تمركز فكر هستند كه بعضیها میتوانند داشته باشند.
وقتی كودك دست در دماغ میكند و یا بالا و پایین میپرد تمركز ذهنی ندارد، در حالی كه كودك بعد از 10 دقیقه فارغ شدن از تحریكات بدنی به آرامش ذهنی میرسد.
تمركز میتواند ارادی یا غیرارادی باشد. ممكن است تمركز روی یك انسان یا شیء باشد ولی در هر حال كودك باید این قدرت را داشته باشد كه روی تمام موضوعات تمركز داشته باشد.
در حال حاضر به همان صورت كه شكلهای مختلف تمركز وجود دارد، به همان اندازه از این كلمه استفادههای مختلف میشود.
دانشمندان اعصاب و روان به جای تمركز از واژه «دقت» نیز استفاده میكنند. عدهای دیگر براین عقیده هستند كه تعمق و دقت 2 مقوله جدا از هم هستند و دقت مربوط به اتفاقات و تحریكات خارجی افراد است.
چه كنیم كودكان تمركز داشته باشند؟
باید سعی كنید كه بچه شما در مدرسه ساعتهای بیشتری را به ورزش اختصاص دهد.
تمرینات طناببازی، بالا و پایین پریدن، ورزشهای دفاعی مانند جودو، كاراته و كنترل شخصی را نیز انجام دهد.
با تمرینهای زیر میتوانید قدرت تصور فانتزی كودك را بالا ببرید؛ بدین صورت: تصاویری را به كودك نشان دهید تا او واقعیت تصاویر را در ابعاد مختلف تصور كند.
ماندگاری تصاویر در ذهن بیشتر از لغات است.به صورت بازی در یك پیادهروی نام اشیای قرمز رنگی را كه میبیند نام ببرد. صداهایی كه در خانه و یا جنگل میشنود تقلید كند.
تمام اشیای پلاستیكی در یك اتاق را نام ببرد و یا حرف مشخصی را در یك متن نشان دهد.
به بچه كمك كنید با برنامهریزی كار كند، به طوری كه در ساعات مشخص كار مشخصی را انجام دهد و این كار تداوم و تكرار داشته باشد. با مدادهای رنگی قسمتهای مهم درس را خط بكشد. یادداشت كمك زیادی به تقویت حافظه آنها میكند.
برای كودكان تكالیفی را تعیین كنید كه مطمئن هستید از پس انجام آن برمیآیند و برای انجام آن كودك را مامور و مسئول كنید.
برای مثال سرپرستی از یك گیاه در خانه و یا كتابخوانی برای خواهر و برادر كوچكتر را انجام دهد.
آرامش بدنی و ذهنی را با كودكان بهوسیله متدهای یوگا و یا متدهای پیشرفته آرامش عضله تمرین كنید.
به همراه كودك روی زمین دراز بكشید و چشمها را ببندید و به سفرهای خیالی (فانتزی) بروید. در پاسخ به سوال چه چیزی در مغز است كه باعث میشود انسان تمركز فكر داشته باشد؟
بین دانشمندان اختلافنظر وجود دارد. در چندین سال اخیر با تحقیقی در سیستم اعصاب مركزی میانی مشاهده شده كه مكانیسمهای عصبی برای تمركز فكر لازم و ضروری هستند. یك متخصص اعصاب به نام «آلن زامتكین» در سال 1990 انرژی لازم مغز را با كمك یك دستگاه توموگرافی ثبت كرد.
او در حالی كه آزمایش شوندهها تست انجام میدادند، مدت استقامت تمركز حواس را اندازهگیری میكرد. در نتیجه مشخص شد افرادی كه تمركز حواس ضعیف داشتند انرژی كمتری مصرف كردهاند مخصوصا در قسمت جلوی مغز.
این مركز بهعنوان «یك هنرمند تركیباتی تحریكاتی» كار میكند و وقتی فرد تمركز فكری بیشتری دارد فعالیتش اضافه میشود.
احساس خشنودی یادگیری را افزایش میدهد
خانم «ركساندرا زیرتنا» متخصص بیولوژی اعصاب از انستیتو «ماكسپلانك» در فرانكفورت آلمان عقیده دارد، افرادی كه تمركز حواس و مهارت و تجربه بالایی دارند بدون زحمت زیاد میتوانند فكر كنند و تأكید میكند كه یادگیری برای فعالیت مغزی خیلی مهم است، چون كاری كه انسان روی آن تسلط كامل دارد میتواند دوباره و دوباره با انرژی كمتری انجام دهد.
او میداند كه در حل مشكل مطرح شده چه مسائلی نقش دارند؟ و مجبور نیست بین راه حلهای مختلف، تصمیم منطقی را پیدا كند. برای تسلط روی حل مسائل تجربه و مهارت كمك زیادی میكنند كه فعالیتهای مغزی آسانتر و دقیقتر انجام شود.
متخصص اعصاب و روان دیگری بهنام «آنتونیو داماسییو» آمریكایی معتقد است كه فكر كردن و احساس كردن مانند روح و بدن واحدهای جدانشدنی هستند.
مورد مهم برای این دانشمند تحریكات بدنی است كه باعث جنبش مغزی میشود و بدون دقت كامل و دخالت حافظه هیچ فعالیت مغزی امكانپذیر نیست. فقط از طریق دقت است كه انسان این امكان را دارد كه یك تصویر ذهنی در ضمیر آگاهش داشته باشد و در طول این مدت بقیه فعالیتهای عصبی میخوابند.
این فعالیتها از طریق تجربه بهدست میآید و نشان میدهد كه سیستم مركزی اعصاب یك فرد چه هنگام احساس تحریكات مثبت و چه وقت احساس آزار میكند؟ حتی در مورد یادگیری در موقعیتهای اجتماعی مانند یادگیری در گروه.
«داماسییو» معتقد است كه انسانها سعی میكنند درد و آزار را از خود دور كنند و به جای آن میل و لذت مثبت را تشویق كنند.
وقتی بدن علامتهای منفی میفرستد مغز میل ندارد روی آنها تمركز كند.
-
خلاقیت؛ حاصل تحول در برنامه ریزی روزانه
عوامل بسیاری در رشد و شكوفایی خلاقیت افراد موثرند كه از این دست میتوان به عوامل زیر اشاره كرد:
خانواده: اگر خانواده فرصتهای لازم را برای سوال كردن، كنجكاوی و كشف محیط به كودكان بدهد و هرگز آنها را تنبیه نكند، زمینه رشد خلاقیت فراهم میشود. تنبیه و تهدیدهای مكرر، آفت خلاقیتهای ذهنی است، فرزندان خلاق به آرامش درونی و اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی نیاز دارند.
مدرسه و دانشگاه: عواملی همچون تكالیف زیاد، تاكید بر محفوظات، اجرای برنامههای هماهنگ و انتظار رفتارهای یكسان از كودكان، عدمتوجه به تفاوتهای فردی، وجود كلاسهای پرجمعیت، اعمال انضباط و مقررات فوقالعاده شدید، تشویق به كسب نمرههای بالا و ایجاد جوی توأم با رقابتهای فردی برای ممتاز شدن و سرانجام عدمشناخت و یا بیتوجهی به ویژگیهای كودكان، نوجوانان و جوانان خلاق سبب میشود كه قدرت خلاقیت آنان به تدریج كاهش یابد.
جامعه: محیط یا فضایی كه باعث فراهمسازی زمینه خلاقیت میشود باید از سه عنصر اساسی برخوردار باشد. 1 – عامل فیزیكی 2 – عامل عقلانی 3 – عامل عاطفی
عامل فیزیكی: منظور از محیط فیزیكی، یعنی اینكه امكانات و گنجایش وسایل در حدمناسبی باشد تا فرد بتواند با استفاده از آنها كارهای خود را در معرض دید قرار دهد.
عامل عقلانی: جو عقلانی مطلوب شرایطی است كه فرد را به رغبت آورد، برانگیزاند و به تلاش وادار كند.
عامل عاطفی: شرایطی است كه شخص بتواند احساس امنیت كند و قادر باشد نسبت به محركهای فیزیكی عقلانی ارائه شده از طرف معلم، مربیان، والدین و یا همكاران و همسالان، واكنش مطلوب از خود نشان دهد. چنین محیطی از اعتماد و اطمینان سرشار است و تحقیر، تنبیه و سرزنش در آن وجود ندارد.
برخی از مهمترین عوامل موثر در خلاقیت را چنین میتوان فهرست كرد: انگیزش، غریزه، الهام، علاقهمندی به تجربه و آزمایش، استقلال، اعتماد به نفس، میل به ریسك كردن، شوخی و بذلهگویی، حساسیت، احساس امنیت، شجاعت فردی، ابتكار، انعطاف، گرایش به كارهای پیچیده، پشتكار، كنجكاوی، اظهار وجود، رفتار نامتعارف، تخیل مثبت و تشویق دیگران.
موانع خلاقیت
1 - عدم اعتماد به نفس و بیتوجهی به سرمایههای حقیقی خود
2 – ترس از حرف و انتقاد در مراحل عمل و یا نتیجه خصوصا وقتی با شكست مواجهه شود.
3 – ترس از انگشتنما شدن
4 – ترس از حرف و انتقاد در مراحل عمل و یا نتیجه آن
5 – تمایل به همرنگی با جماعت
6 – توجه بهمعلول به جای توضیح علت
7 – تنبلی ذهنی و عدم تمركز آن
14 راه رشد و پرورش خلاقیت
1 – تفكر واگرا را تشویق كنید
2– اختلاف عقیده را تحمیل كنید
3- دانشآموزان را تشویق كنید به داوریهای خویش اعتماد كنند
4- تاكید كنید كه هر فرد در زمینه خاص توان و صلاحیت خلاقیت دارد
5 - محركی برای ایجاد تفكر خلاق باشید
6- موضوعات آموزش را متنوع كنید
7- گرایشهای مساعد نسبت به فعالیت خلاق را رشد دهید
8- بیان خلاق را تشویق كنید و بپرورانید
9- نیروی تولید را تشویق كنید
10- به پرسشهای غیرمعمول احترام بگذارید
11- به افكار و تفكرات ابتكاری و نو احترام بگذارید
12 – عملا به دانشآموزان خود نشان دهید كه افكار و عقایدشان ارزش دارد
13- به دانشآموزان فرصت دهید كه بدون ترس از ارزشیابی به فعالیت بپردازند.
14- در ارزشیابی علت و معلولها را به هم ربط دهید.
-
ضرورت و اهمیت آموزش مهارتهای زندگی
داشتن یک زندگی منطقی، سالم، هدفمند و انعطافپذیر برای مواجهه با مشکلات و فراز و نشیبهای آن، خواسته ی هر انسان خردمندی است، اما چرا دستیابی به این هدف ارزشمند دستکم برای بسیاری از ما میسر نیست، سوالی است که با طرح موضوعی عمیق به نام «مهارتهای زندگی» امکان پاسخگویی مییابد.
نزدیک به چهار دهه است که در ادبیات روانشناسی، در سطح دنیا آموزش مهارتهای زندگی آن هم از پایه و شاید حتی قبل از دبستان به شدت مورد توجه قرار گرفته است و این دوره ی آموزشی در دو گروه مهارتهای عام شامل خودآگاهی، همدلی، ارتباط موثر، روابط بین فردی موثر، کنترل خشم، مقابله با هیجانهای منفی، آموزش حل مساله، تصمیمگیری، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و مدیریت زمان از یک سو و مهارتهای خاص شامل گروهی از افراد نظیر آموزش پیش و پس از ازدواج، مدیریت بحران، پیشگیری از آسیبهای روانی و ... از سوی دیگر تدریس و به صورت کارگاهی اجرا میشود.
در این مقاله بر آنیم تا ضمن آشنایی هر چه بیشتر شما، چرایی و ضرورت این آموزش را مورد توجه قرار دهیم، چرا که خوشبختانه در کشور ما نیز بیش از یک دهه است که «مهارتهای زندگی» جزیی از سرفصلهای نظام آموزش و پرورش را به خود اختصاص داده است.
ضرورت و اهمیت آموزش مهارتهای زندگی
با وجود تغییرات عمیقی که در شیوه ی زندگی جوامع امروزی رخ داده است که متاسفانه هنوز بسیاری از افراد در مواجهه با ناملایمات و مشکلات زندگی از روشهای ناکارآمد و سنتی گذشته تربیتی خود استفاده میکنند. اگر در دوران زندگی تربیتی خود خشم و پرخاشگری از سوی بزرگترها راهکاری هر چند موقتی برای خاموش ساختن رفتارهای غلط و نامناسب به کار گرفته شده است، علیرغم اشراف کامل به غلط بودن این شیوه ی تربیتی، هنوز بر سر فرزندان خود فریاد میزنیم و با رفتاری غیرانسانی که بیشتر برخاسته از طبیعت غریزی ماست سعی در خاموش سازی رفتارهای به اصطلاح غلط خود، فرزندان و حتی اطرافیانمان داریم. چرا چنین شیوهای اتخاذ میشود و ما را بیش از پیش آسیبپذیرتر میسازد؟ سوالی است که «فقدان آموزش لازم برای زندگی» به نظر پاسخ نسبتا مناسبی برای آن است.
در طی بیش از یک دهه از عمر آموزش و درمان، در اتاقهای روان درمانی و مشاوره بارها به مراجعانی برخورد کردهام که عدم توانایی برای مواجه شدن با مشکلات روزمره ی زندگی ، دلیل اصلی مراجعه ی آنها بوده است. اما تفهیم این مساله و تغییر در رفتارهای غلط، موضوعی نیست که یک باره و با یکی دو جلسه مشاوره امکانپذیر باشد. بی شک انتخاب روشهای ناکارآمد روابط اجتماعی ناموثر، عدم توانایی در بیان احساس، ناتوانی در کنترل خشم، بیتفاوتی نسبت به درد و رنج دیگری، ضعف در برقراری رابطهای موثر از طریق گوش دادن فعال، برنامهریزی برای اولویتبندی امور مهم زندگی، تصمیمگیری و حل مساله و داشتن تفکر خلاق و انتقادی نسبت به شنیدهها و دیدههایمان، همگی و همگی نیازمند اتخاذ دو مرحله ی مهم زیر است:
الف: شناخت روشهای مقابله کارآمد با بحرانهای زندگی
ب: تغییر رفتارهای آموخته شده گذشته
-
خلاقیت، ضرورت و اهمیت
در دنیایی كه به سرعت در حال تغییر و تحول است و خلاقیت در وهله نخست به عنوان شرط بقا و دوام زندگی تلقی میشود
خلاقیت قبل از هر چیزی، سازش با تغییر و تحول و همراه شدن با زمان است.
بیتردید انسانی كه نتواند با شرایط زمان و مكان و آنچه بر آن حاكم است همراه و همگام شود، محكوم به فناست. خلاقیت فرایندی است كه انسان را پویا و زنده نگاه میدارد و قادر میسازد تا از امكانات پیرامون خود در جهت بقا و رشد و تكامل استفاده كند، چراكه بهواسطه خلاقیت است كه ذهنی باز و استعدادی شكوفا میشود.
نتیجه خلاقیت
آنچه سایرین مسئله تلقی میكنند برای آنها فرصتهایی جهت ابداع راهحلهای بكر است و به جای اینكه تغییر آنها را بترسانده و مأیوس كند، آنها را به وجد میآورد. ما همگی مسئول زندگی خود هستیم و برای تغییر آن هر زمان كه تصمیم بگیریم توانمندیم.
ابعاد خلاقیت
خلاقیت، میل به دانستن، دوباره نگاه كردن و خط زدن اشتباهات است. وارد شدن به آبهای عمیق و خارج شدن از درهای بسته و دست دادن با آینده است و بهطوركلی نگاه كردن به مسائل از زوایای مختلف است.
تفكر خلاق چیست؟
یكی از راههای متعدد فكر كردن، اندیشیدن آگاهانه به جملات و مشاهدات است كه به آن تفكر خلاق میگویند، كه عبارت است از توانایی تركیب اجزایی كه به نظر جدا یا مستقل میآیند.
آنچه در ظهور و پرورش تفكر خلاق موثر است، عبارت است از:
1 – فراگرفتن مهارتهای عقلانی و كسب معلومات2 – طرز تفكر انتقادی3 – محركهای حسی باغنای محیطی4 – رهایی از محركهای حسی و غنی محیطی5 – رهایی از جمود روانی6 – تقویت قدرت تخیل7 – داشتن آرزوهای بلند منطقی8 – مساعد بودن عوامل فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی9 – داشتن روحیهای كنجكاو و دقتنظر در شجاعت و اعتماد به نفس.
آنچه فرد را از تفكر خلاق باز میدارد، عبارت است از:
1 – ترس و اضطراب
2 – نبود تشویق و انگیزش
3 – خودرأیی و استبداد فكری
4 – كـــار سخـت و اجـباری و مشغله زیاد
5 – پــــرهیــز از تـــحقــیق و جستوجوگری
6 – ترس یا دغدغه از ادامه نیافتن كار یا احتمال متوقف شدن آن
7 – ضعفهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی
8 – نبود بهداشت روانی در خانواده یا محل كار.
-
مفاهیم: خلاقیت چیست؟
خلاقیت چیست؟ بهطور حتم تا به حال دراینباره زیاد فکر کردهاید که خلاقیت چیست و چطور میتوان آدم خلاقی بود.
بعضیها فکر میکنند خلاقیت یعنی خلق چیزی از هیچ اما اینطور نیست؛ در حقیقت خلاقیت نوعی توانایی در تولید ایدههای نو از طریق ترکیب، تغییر و دوباره بهکارگیری آنها در یک ترکیب و طرح جدید است. گاهی ممکن است در اثر این ترکیب و تغییر، ایدهای بسیار خلاقانه، برجسته و عالی ظهور کند و گاهی هم یک ایده ساده، خوب و عملی. در هر حال هر دو توانستهاند تأثیر شگفتانگیزی از خود برجای بگذارند. مطمئنم شما هم آرزو كردهاید كه جزو آدمهای خلاق باشید، نه؟
خلاقیت چیست؟
به طور حتم تا به حال در این باره زیاد فکر کردهاید که خلاقیت چیست و چطور میتوان آدم خلاقی بود. بعضیها فکر میکنند خلاقیت یعنی خلق چیزی از هیچ اما اینطور نیست. در حقیقت، خلاقیت نوعی توانایی در تولید ایدههای نو از طریق ترکیب، تغییر و دوباره بهکارگیری آنها و ارائه یك طرح جدید است.
گاهی ممکن است در اثر این ترکیب و تغییر، ایدهای بسیار خلاقانه، برجسته و عالی ظهور کند و گاهی هم یک ایده ساده، خوب و عملی. در هر حال هر دو توانستهاند تاثیر شگفتانگیزی از خود بر جای بگذارند. خلاق بودن به سن و سال ربطی ندارد. همه کودکان، نوجوانان و بزرگسالان از این توانایی و قابلیت برخوردارند و با توجه به نیروهای درونی خود- که عبارت است از مجموعه باورها، احساسها، تربیتها، باورهای متافیزیکی و پرورش آنها- میتوانند خلاقیت را در خود تقویت کنند.
انسانی که برای اولین بار با ترکیب چند ماده خوراكی توانسته غذایی خوشمزه تهیه کند، بدون شک خلاقیت بالایی داشته است. افراد خلاق به سختی و با پشتکار فراوان تلاش میکنند تا ایدهای را در ذهن خود پرورش دهند و سپس به آفرینش راهحلهای نو و سودمند در جهت عملی کردن آن ایده میپردازند. این جمله را هم از گوته - شاعر آلمانی- بگوییم تا امیدوارتر شوید؛ در مورد همه نوآوریها و خلاقیتها یک حقیقت ساده وجود دارد؛ از همان لحظه که شخص تصمیم به انجام کاری نو میگیرد، امدادهای غیبی به کمک او میآیند.
یك ایده خوب از كجا میآید؟
در مورد تكمیل كردن ایدههای دیگران فكر كنید. اغلب ما در مورد تكمیل كردن وسایلی كه به كار میبریم، كمتر فكر میكنیم؛ در حالی كه گاهی اوقات این فكر كردنها میتواند منجر به تكمیل كردن یك ایده قبلی و متحول شدن زندگیمان شود. همسر یكی از كاركنان شركت كوكاكولا با دیدن خانوادهای كه 8 شیشه نوشابه را با خود به پارك آورده بودند به شوهرش پیشنهاد تولید نوشابههای خانواده امروزی را داد. شما هم میتوانید در مورد تكمیل و بهتر شدن وسایلی كه در منزلتان به كار میبرید، فكر كنید و ایدههای جدیدی ارائه دهید.
روش مخلوط و محلول
همانطور كه در گوشیهای تلفن همراه میبینید، تركیب دوربین، رادیو، پخش و... ناشی از یك ایده خوب بوده است. بهتر است باز هم در مورد تركیب اختراعات دیگر فكر كنید تا محصول كاملتر و بهتری تولید شود. در واقع این روش توسط بسیاری از افراد استفاده میشود. مثلا صاحب یک شرکت عروسکسازی وقتی مشاهده کرد در مهدکودک دختر کوچکش به او حروف الفبا یاد میدهند، به این فکر افتاد عروسکی بسازد که حروف الفبا را بخواند. او با این ایده توانست کودکان زیادی را به یادگیری حروف الفبا هنگام بازی با عروسکهایشان تشویق کند.
حس کنجکاوی را در خودتان تقویت كنید
در مورد پدیدهها و اجسام بیتفاوت نباشید؛ سعی كنید در مورد آنها اطلاعات بیشتری به دست آورید و از دیگران در مورد نحوه كار یا ساخت آن سؤال كنید.
برای كودكان، از خودتان و خاطرههایتان قصه بگویید
یكی از روشهای پرورش خلاقیت در خود، قصهگویی برای كودكان است. سعی كنید بدون هیچ پیشزمینهای درباره داستان، به قصهگویی برای فرزندتان مشغول شوید. این كار باعث میشود شما مدام برای ادامه قصه فكر كنید و در نتیجه باعث فعال شدن مغزتان میشود.
بازیهای فكری انجام دهید
بهتر است روزانه كمی هم به انجام بازیهای فكری مشغول شوید؛ معما و جدول حل كنید، پازلهای مختلف را تكمیل كرده و بكوشید با این كارها به تقویت تمركز فكر و فعالیتهای ذهنی بپردازید.
هنرهای دستی و تجسمی را جدی بگیرید
کارهای دستی مثل قلاببافی، سبدسازی، تکهدوزی، تکه چسبانی، منبتکاری، مدلسازی و... تمرینهای مفیدی جهت افزایش خلاقیت هستند. با وسایل دورریختنی، شروع به ساخت یك وسیله كنید؛ مثلا فكر كنید با بطریهای پلاستیكی یا تشتكهای نوشابه چه چیزی میتوان ساخت. علاوه بر این كارها میتوانید به هنرهای تجسمی نیز بپردازید. به طور مثال نقاشی كنید یا مجسمه بسازید.
نویسندگی كنید
بهتر است برای خودتان یك دفتر خاطرات تهیه كرده و مهمترین اتفاقات روزانهتان را در آن ثبت كنید. نوشتن خاطره به نظمدهی ذهن و نیز افزایش خلاقیت كمك زیادی میكند. علاوه بر این، بهتر است نسبت به تهیه یك دفتر برای نوشتن داستانهای كوتاه اقدام كنید. هر هفته یك داستان كوتاه بنویسید. بعد از چند ماه متوجه میشوید كه ذهنتان فعالتر از گذشته شده است و میتوانید نسبت به حل خلاقانه مشكلات و مسائل، بهتر و سریعتر اقدام كنید.
-
لزوم شکر گذاری پیش از صرف غذا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نظر می رسد که این روزها دعا کردن قبل از غذا دیگر از مد افتاده است. جدا از خانواده های بسیار مذهبی، افراد اندکی با یاد خدا، خوردن غذا را شروع میکنند.
در گذشته، این یک عادت بود که خانواده ها قبل از خوردن غذا دعا بخوانند، تقریباً یک وظیفه بود نه یک لذت. اینکار نشانه قبول کردن آدام و رسوم و پیروی از آن بود نه اینکه از اعماق دل قدردان و سپاسگذار باشند.
آنچه که در دعاهای قبل از غذا وجود نداشت، سپاسگذاری بود. حس سپاسگذاری یک احساس است نه اجبار. احساسی است که قلب ما را به زندگی و نعمت های آن باز می کند. در زندگی چه ثروتمند باشید و چه فقیر، اگر از داشته هایتان احساس شادی و رضایت کنید منفعت بیشتری برایتان خواهد داشت تا اینکه به خاطر نداشته هایتان غمگین باشید. شکرگذاری باعث می شود به آنچه که داریم فکر کنیم نه چیزهایی که نداریم. به همین دلیل موجب شادی و خوشبختی می شود نه غم.
شکرگذاری احساسی بسیار قوی است. راهی را به سمت عشق و لذت برایمان باز می کند. من وقتی احساس خدا شناسی و شکرگذاری می کنم، حس می کنم به همه منابع انرژی جهان وصل شده ام. وقتی استرس، تردید یا عجله داریم، آرامش خدا شناسی و سپاسگذاری را از خودمان دریغ می کنیم، درصورتیکه همان می تواند بهترین درمان برایمان باشد.
من فکر میکنم خیلی خوب است که لحظه ای را قبل و بعد از غذا خوردن به این احساس خدا شناسی و سپاسگذاری اختصاص بدهیم. اینکار باعث می شود احساس شادی، امنیت، و آمرزش بیشتری کنیم. اینها احساسات بسیار زیبایی هستند که خیلی خوب است به فرزندانمان آموزش دهیم. اینکه به بچه هایتان توانای احساس کردن بدهید، نه فقط عشق ورزیدن و توجهی که شما به آنها می دهید بلکه عشق و توجهی به همه خلقت معطوف میکنید. این کار تکیه گاه عظیم تری در دنیا به آنها می دهد که بسیار بی نهایت، اسرارآمیز و عالی است و دنیای آنها را وسیع تر خواهد کرد. یک حس روحانی و مقدس وارد زندگی آنها می کند.
همچنین باعث می شود جو سر میز غذا بهتر شود. ابتدا و انتها و مرزهای آنرا مشخص می کند. همچنین از این نظر خیلی خوب است که باعث می شود همه با هم غذا خوردن را شروع کنند و قبل از اینکه همه غذایشان را تمام نکرده اند کسی از سر میز بلند نشود.
نیازی نیست که دعا و شکرگذاری قبل از غذا حتماً یک دعای مذهبی باشد. می تواند فقط یک "بنام خدا" یا فقط یک عبارت و جمله کوتاه مثل "خدایا، ممنون بخاطر این غذا" باشد. اگر بچه های کوچک دارید، می توانید غذا را با یک شعر شروع کنید، مثلاً شعری که مخصوص خانواده شما باشد و به کمک هم آنرا درست کرده باشید. در زیر به ترجمه یک نمونه از دعاهای مخصوص غذا که در بعضی از مهدکودک ها استفاده میشود اشاره می کنیم:
خدایا
شکرت می کنم امروز
واسه سیب و پرتقالی که روی درختاس
واسه کره و عسلی که میتونم با چایی بخورم
واسه پرنده ها و گل ها
و همه نعمت هایی که به من و خانوادم دادی
شکرت می کنم خدا
-
هنر صحبت کوتاه برای ایجاد ارتباط
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ارتباط با هنر گفتگو کردن آغاز می شود. انجام یک گفتگوی ساده کار سختی نیست اما اگر بخواهید به طریقی جالب شخصیت و شوخ طبعی خود را نشان دهید نیاز به مهارتی دارد که به نظر می رسد فقط از عهده بعضی ها برمی آید.
شخصیت
گپ های کوتاه نباید لزوماً پوچ و بیهوده باشند. گپ زدن راهی برای نشان دادن شخصیت و علایق شما به طریقی غیرمستقیم است. گفتگوهای کوتاه تا حد زیادی رفتار، نوع شخصیت و دیدگاه های شما را آشکار می کند.
با داشتن مهارت واقعی گفتگو می دانید چطور باید شخصیتتان را آنطور که می خواهید نشان دهید. این به معنای فریب دادن یا نشان دادن یک تصور دروغین از خودتان نیست، به این معنی است که خواهید دانست چطور باید قسمت هایی از خودتان که به فرد مقابل بی ارتباط است را جدا کرده و قسمتی از خودتان را نشان او دهید که درارتباط باشد.
افراد دوست داشتنی استعدادی طبیعی برای نشان دادن شخصیتشان به گونه ای دارند که دیگران بتوانند به خوبی با آن ارتباط برقرار کنند.
· باید نشان دهید، بیان نکنید. هیچکس افراد خودستا و متظاهر را دوست ندارد. سعی کنید متواضع باشید و یادتان باشد نشان دادن ضعف هایتان خیلی بیشتر از خودستایی شما را به دیگران می شناساند.
· به دنبال تشابه باشید. نیاز به توافق کامل نیست اما باید بین خودتان و فرد مقابل شباهت هایی پیدا کنید. شاید با دیدگاه سیاسی همکارتان مخالف باشید اما احتمال آن هست که فرزندانی هم سن داشته باشید.
· نقاط آسیب پذیر خود را نشان دهید اما نه بیش از حد. نشان دادن چند مورد از ضعف هایتان البته توام با اعتماد باعث می شود دیگران بتوانند راحت تر با شما ارتباط برقرار کرده و اعتماد کنند. اما اگر به دنبال ترحم باشید و مدام از مشکلاتتان شکایت کنید، دیگران از شما دور خواهند شد.
تاثیر اول
لازم نیست برای ایجاد یک تاثیر اولیه عالی روی طرف مقابل خیلی خودتان را نگران کنید. نگرانی بیش از حد برای معرفی خودتان تاثیر منفی خواهد گذاشت. باید بدانید که روابط رشد می کنند و بااینکه ممکن است تاثیر اولیه اهمیت زیادی روی طرف مقابل داشته باشد اما کنترل آن قضاوت های اولیه کار بسیار دشوار است.
بهترین شروع ها معمولاً آنهایی است که طبیعی باشد. یک سلام ساده بسیار موثرتر از این است که تلاش کنید در چند دقیقه اول خود را بانمک و کاریزماتیک نشان دهید. اگر می خواهید تاثیر اولیه خوبی بر جای بگذارید، نکات زیر می تواند کمکتان کند:
· ظاهری آراسته داشته باشید. نباید طوری به نظر برسید که انگار شش ماه است گوشه خیابان خوابیده اید. خوب لباس بپوشید و به آرایش موها و صورت خود رسیدگی کنید.
· معمولی شروع کنید. لازم نیست در 5 دقیقه اول همه زندگیتان را رو کنید. همه چیز را آرام آرام و کاملاً عادی شروع کنید.
· همیشه رفتاری دوستانه داشته باشید. صمیمیت و برون گرایی را نمی توانید تحمیل کنید. سعی کنید همیشه و با همه رفتاری اجتماعی و دوستانه داشته باشید. با این روش هر زمان که خواستید به ملاقات مدیرعاملتان بروید یا با غریبه ای که نظرتان را جلب کرده سر گفتگو را باز کنید کاملاً طبیعی جلوه خواهید کرد.
لحنتان را بشناسید
هر که می گوید نباید هیچوقت خودتان را سانسور کنید بیهوده گفته است. هیچوقت نباید در مراسم ترحیم لطیفه تعریف کنید یا در مهمانی گریه سر دهید. هر موقعیت اجتماعی آداب و رسوم خود را دارد.
اما نباید مقررات اجتماعی را وحی منزل بدانید. سعی کنید تجربه کنید و از تغییرات گاه و بیکار نترسید. آنهایی که استاد گپ های کوتاه و پیدا کردن دوست های تازه هستند می دانند چه چیز قابل قبول است و چه چیز نیست. شناختن لحنتان و توجه به آن نیاز به مشاهده و آزمایش و تجربه دارد.
شوخ طبعی
چند جمله شوخ طبع بودن شما را نمی رساند اما خنده یکی از بهترین مولفه های یک ارتباط موفق است. بیشتر شوخ طبعی ها جزء یکی از موارد زیر هستند:
· تعجب – یک چیز غیرمنتظره می تواند خنده دار به نظر برسد.
· اغراق – داستان ها و مثال هایی که فرای واقعیت باشد باعث خنده دار شدن مطلب می شود.
· کنایه – اگر خیلی منفی باشد شاید موجب ناراحتی طرف مقابل شود اما اگر استادانه و برخلاف جهت اغراق بیان شود نوعی شوخ طبعی است.
· زمینه مورد نظر – بعضی رفتارها یا کارها به خاطر آن زمینه خاص خنده دار به نظر می رسند. خیلی حرف ها اگر به جا زده شوند مفید هستند اما در زمان های دیگر کاملاً نابجا خواهند بود.
· داستان
داستان ها
داستان گویی یکی از مهمترین جنبه های گپ های کوتاه است. برای گفتن داستان های جالب به چند نکته باید توجه داشته باشید:
· آخر داستان را بدانید. باید بدانید داستان را چطور تمام کنید تا تاثیرگذار باشد.
· با یک تله شروع کنید. داستان را با یک سوال یا نظر که توجه را جلب می کند شروع کنید. مثلاً "این من را یاد وقتی می اندازد که ...." می تواند شروع خوبی برای آماده کردن فرد مقابل برای شنیدن یک داستان باشد.
· داستان باید کوتاه باشد. وقت را با توضیح دادن پیشینه داستان اگر اهمیتی ندارد تلف نکنید. حرف های اضافی را سانسور کنید و فقط قسمت های مهم را تعریف کنید. با این روش توجه فرد مقابل را برای زمان بیشتری به خودتان معطوف می کنید.
· تصویرسازی کنید. داستان را با احساس و با خلق تصویر بیان کنید. وقتی می توانید بگویید، "نمی تونی تصور کنی اتاق چقدر شلوغ بود جای سوزن انداختن هم نبود" نگویید، "اتاق خیلی شلوغ بود". گفتن داستان ها به زبان اول شخص و استفاده از توصیفات کوتاه اما واضح توجه فرد مقابل را بیشتر جلب می کند.
· نقشه را فراموش نکنید. داستانتان را تمرین کنید و ببینید کدام قسمت ها بیشتر جلب توجه می کند. داستان های زیادی هست که من بارها تعریف می کنم و یاد گرفته ام روی کدام قسمت ها باید تاکید بیشتری کنم و از کدام قسمت ها باید سریعتر بگذرم.
· آنرا شخصی کنید. از گفتن داستان هایی که خودتان نقشی در آن ندارید خودداری کنید چون هیچ اطلاعاتی درمورد شخصیت شما به طرف مقابل نمی دهد.
· مخاطب را درگیر کنید. فقط نباید از اول تا آخر شما حرف بزنید. باید به داستان های طرف مقابل هم گوش کنید و از او سوال کنید. اینکار باعث می شود از این توجه و علاقه شما خوششان بیاید.
راهکارهایی برای شکستن یخ مکالمه
عمومی
· سوال های آزاد
- درمورد فلان چیز برایم بگو...
- چطور تونستی ....
· درمورد سختی ها بپرسید
- سخت ترین قسمت کارت چه بود؟
- عجیب ترین مشتری که تا به حال داشتی چطوربود؟
· سوال های پیگیر
- چرا؟
- چطور اتفاق افتاد؟
- آنجا چه اتفاقی افتاد؟
· اول گوش کنید، بعد حرف بزنید
- بهترین قانون برای گفتگو این است که اجازه بدهید طرف مقابل اول حرف بزند، و شما به حرف های او خوب گوش کنید و بعد جواب بدهید. تکرار برخی کلمات و کلمات تایید نشان دهنده این واقعیت است که خوب به حرفهای او گوش داده اید و حرفهایش را متوجه شده اید.
· نگران عوض شدن موضوع بحث نباشید
- نگران عوض شدن طبیعی موضوع بحث با پیش رفتن گفتگو نباشید. اگر شما درمورد چیزی حرف می زده اید اما الان موضوع حرف زدنتان عوض شده، این یک نقطه مثبت است. به خاطر اینکه اگر مکالمه به هر دلیل متوقف شود، می توانید بدون ایجاد تغییر در موضوع به آنچه می گفتید برگردید.
کار
· چه چیز کارت برایت لذت بخش است؟
· این کار را چطور شروع کردی؟
· سخت ترین قسمت کارت چیست؟
اجتماعی
· چه جور فیلم هایی دوست داری؟
· درمورد خانواده ات برایم بگو.
· رستوران مورد علاقه ات کجاست؟
· بهترین مسافرتی که تا حالا رفتی کجا بوده؟
-
روش برای ایجاد موفقیت، رضایت و آرامش
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زندگی، اعمالی است که بین زمانیکه پا به این دنیا می گذاریم و زمانیکه از این دنیا می رویم انجام می دهیم. فقط یک بار شانس آنرا داریم و باوجود آنچه بقیه مردم ممکن است تصور کنند، این خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم با آن چه کنیم.
زندگی با ساعت ها و دقیقه ها اندازه گیری نمی شود. باید آنرا با خاطرات و لحظات سنجید. وقتی این جمله را خواندید چه حسی پیدا کردید؟
زندگی یا برای ما اتفاق می افتد یا ما آنرا به چنگ می آوریم. در اینجا 10 راه عالی برای به چنگ آوردن زندگی و شروع به زیستن در آن به شما معرفی می کنیم.
1. برای طلب کردن زندگی به خودتان اجازه دهید. درست است، اجازه بدهید. شما تنها کسی هستید که می تواند تصمیم بگیرد که مسئول زندگیش باشد. بااینکه شاید به نظر برسد نباید اینکار را بکنید، اما این ویرایشگرهای درونیتان، آن ضبط صوتی که مدام بایدها و نبایدها و قوانینی که به شما تعلق ندارد را به شما گوشزد می کند را خاموش کنید.
2. زندگی کردن را برای خودتان تعریف کنید. به آن اندازه ای که به نظر می رسد سخت نیست. فقط کافی است خودتان را در پایان زندگیتان تصویر کنید که به عقب نگاه می کند. دوست دارید در آن زمان خودتان را چطور توصیف کنید؟
3. دست از زندگی کردن در آینده بردارید. هر زمان که گفتید "یک روز" یا "هر زمان وقت کردم اینکار را می کنم"، از خودتان بپرسید، "چرا الان نه؟" به این جمله فکر کنید: "همیشه می خواستم اما هیچوقت اینکار را نکردم." کارهایی که همیشه دوست داشتید را انجام دهید، همین امروز، همین الان. هر روز صبح زندگیتان را انتخاب کنید. هر روز برای انجام کاری در آن روز برنامه ریزی کنید که احساس زنده بودن به شما دست دهد.
4. دور و اطرافتان را با آدم هایی پر کنید که از زندگی کردن لذت می برند. آنها مطمئناً فهمیده اند چطور باید زندگی کنند و از زندگی کردن لذت ببرند. چرا نباید با این آدم ها بگردید؟
5. ناراحتی، درد و عصبانیتتان را زمین بگذارید. حمل کردن آنها با خودتان فقط زندکیتان را سخت تر می کند و نمی گذارد از زندگی لذت ببرید. هیچ فایده ای برایتان ندارد و همه خوشبختیتان را هم می دزدد.
6. بگذارید بازنده ها برنده شوند. درمورد چیزهایی که برایتان اهمیت ندارند بحث نکنید، مگراینکه واقعاً تهدیدی برایتان تلقی شوند. بگذارید کسانیکه چیزی برای ثابت کردن دارند آنچه که لازم دارند را اثبات کنند. چرا باید زندگیتان را در تلاش برای درست کردن اشتباهات آنها هدر دهید؟
7. انرژی تولید کنید. ببخشید و دوست داشته باشید بعد نتیجه گیری کنید. اکثر نتیجه هایی که به آن می رسیم نه تنها اشتباه هستند بلکه منفی اند. نتیجه گیری های منفی ما را به حالت دفاعی می کشاند. قرار گرفتن در حالت دفاعی زندگی کردن نیست. پنهان شدن از آن است.
8. نشانه های فیزیکی زمانی که رابطه مغز و قلبتان قطع می شود را بشناسید. وقتی برای خودمان افسوس می خوریم یا نسبت به احساسات دیگران کور می شویم خودمان می فهمیم. می توانیم به یاد بیاوریم که وقتی بدرفتاری کردیم چه حس فیزیکی داشتیم. باید این نشانه ها را بشناسید تا بتوانید آن رفتارها را متوقف کنید.
9. ریسک های کوچک کنید که به طرق مختلف مرزهایتان را گسترده تر می کند. لذت زندگی در یاد گرفتن چیزهایی است که با مهارت های ما در ارتباط است. وقتی کمی از نظر عقلی، فیزیکی یا احساسی خودمان را گسترش می دهیم، رشد می کنیم. زندگی کردن یعنی رشد کردن. حتی تک تک سلول های شما این را می دانند.
10. برای افراد یا مکان هایی که برایتان مهم است ارزش قائل باشید و از آنها حمایت کنید. کار ما زندگی ما نیست. فقط بخشی از آن است. اجازه بدهید کسانیکه برایتان اهمیت دارند در اولویت زندگیتان باشند و به همه این را نشان دهید. شماره 1 و 2 را دوباره بخوانید.
ما با هرآنچه که داریم وارد زندگی می شویم. زندگی ما متعلق به ماست. زندگی شما فقط آنچه که برایتان اتفاق می افتد نیست، این شمایید که می توانید آنرا خلق کنید.
-
بالا رفتن سن اجباری است اما پیر شدن نه!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از بالا رفتن سن لذت ببرید! سالخوردگی را در آغوش بکشید! در جامعه ما که همه تمرکز بر روی جوانان است شاید این حرفها به نظرتان احمقانه برسد. واقعاً چه کسی دوست دارد پیر شود؟ اما تحقیقات نشان میدهد که پیر شدن لزوماً قرار نیست تجربه ای منفی باشد. پیری مزیت های زیادی دارد. مثل یک فرش کهنه، پیری می تواند به ما کمک کند مسائل دنیا را ظریف تر و با دیدی عمیق تر ببینیم. کندتر شدن اجازه می دهد بتوانیم گل ها را ببوییم و لذت پنهان در زندگی را در آغوش بکشیم.
عوامل خاصی می تواند به ما در ایجاد یک رویکرد مثبت به پیری کمک کند. البته برخوردار بودن از وضعیت سلامتی خوب اگر بخواهیم فعال بمانیم اهمیت زیادی دارد. برآوردن نیازهای پزشکی، چکاپ های منظم و مصرف داروها طبق تجویز همه عوامل مهمی در حفظ سلامت هستند. بااینحال، مسائل و مشکلات مربوط به سبک و شیوه زندگی هم اهمیت زیادی دارند. یکی از بیماران من زنی 83 ساله است که در یک ساختمان مخصوص بازنشستگان زندگی می کند و نمونه بسیار خوبی از پیر شدن است. او هنوز هم برای آرایش مو و خرید کردن با مترو به مرکز شهر می رود و در مراسم های خاص پیانو می نوازد. او می گوید، "من می گویم که مردم خودشان مسبب مریض شدنشان هستند. شیوه زندگیشان...درست غذا نمی خورند، اضافه وزن دارند و ورزش هم نمی کنند." او در یک مجموعه شش طبقه زندگی می کند و بعنوان ورزش روزانه اش راهرو طولانی ساختمان را هر روز پیاده روی می کند.
نگرش هر کس به پیری و زندگی به طور کل در شادی، خوشبختی و سازگاری او با محیط و شرایط مختلف اهمیت زیادی دارد. باورهای غلط زیادی درمورد پیر شدن وجود دارد اما تحقیقات جدید نشان داده است که خیلی افراد در دوران پیری خود زندگی آرامتر و بهتری نسبت به دوران جوانی داشته اند. آزاد شدن از نگهداری فرزندان، کار کردن و مسئولیت های دوران جوانی باعث می شود سالخوردگان بتوانند زندگی خوب و بی دردسری داشته باشند. مشکلات مربوط به پایین بودن اعتماد به نفس در دوران جوانی در این دوران از بین می رود چون افراد سالخورده معمولاً موفقیت های زیادی را در زندگیشان تجربه کرده اند و در فعالیت ها و کارهای زیادی مهارت پیدا کرده اند.
خیلی از ارباب رجوع های من می گویند که یک سیستم اعتقادی قوی و ایمان، بهترین استراتژی برای کنار آمدن با این دوران است. داشتن یک سیستم حمایتی خوب مثل خانواده یا دوستان هم اهمیت زیادی دارد. داشتن دوستی که بتوانید با او دردودل کنید و مشکلات و ناراحتی های زندگیتان را با حرف زدن با او از بین ببرید بسیار مفید خواهد بود. یک توصیه دیگر برای کنار آمدن با این دوران داشتن حس شوخ طبعی است. توانایی خندیدن به خود و دنیا و جدی نگرفتن مسائل باعث می شود بتوانید از استرس های زندگی دور بمانید. خنده واقعاً بر هر درد بی درمان دواست و باعث می شود از افسردگی دوران پیری نجات پیدا کنید.
توجه به خاطرات مثبت زندگی هم تاثیر شگرفی در خوشبختی دارد. بعضی تحقیقات نشان می دهند که کسانی بهترین نقاط را در موقعیت های مختلف می بینند، حتی در موقعیت های ناراحت کننده، خوشبخت تر هستند و بهتر با مسائل و مشکلات کنار می آیند. این توصیه در بالا رفتن سن هم کاربرد دارد. زن دیگری که با او کار می کردم خانمی 70 ساله بود که تمام عمر دچار بیماری های مختلف بود. او می گفت، "هرچه پیرتر می شوید، مجبورید به کارهایی که می توانید بکنید توجه کنید تا کارهایی که نمی توانید بکنید." این رمز داشتن نگرش مثبت است. همه ما اندوه و پشیمانی هایی داریم اما زندگی کردن در گذشته و فکر کردن به اینکه چه می توانستید بکنید و نکردید فقط باعث ناراحت شدن شما می شود. بهتر است روی امروز تمرکز کنید و قدر نعمت هایی که دارید را بدانید. مرد پیری را می شناختم که می گفت، "هر روز که از خواب بیدار می شود فکر می کنم که روزی تازه است و بی صبرانه دوست دارم ببینم که آن روز چه چیزی برایم می آورد. دوست دارم 100 سال زندگی کنم چون دلم نمی خواهد از خیلی اتفاقات که ممکن است بیفتد جا بمانم."
بله، درست است که مشکلات جسمی توانایی ما برای انجام برخی فعالیت های خاص را محدود می کند اما حفظ کارایی و داشتن نگرش حل مشکلات باعث می شود بتوانیم از لذات زندگی بهره مند شویم. فیلسوف معروف ساچل پیج می گوید، "به خاطر اینکه پیر شده اید نیست که دست از بازی برمی دارید، به خاطر این پیر می شوید که دست از بازی برداشته اید." پس به بازی کردن ادامه دهید، فعالیت داشته باشید، بخندید و از بالا رفتن سن لذت ببرید.
-
فكر اطرافيانتان را بخوانيد؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آيا مايليد به افكار كسي كه در كنار دستتان نشسته است پي ببريد؟ اگر با افراد زيادي مواجه شده باشيم ميتوانيم بسياري از افراد را حتي از نوع صحبت كردنشان بشناسيم. اما اين شناخت در مواجه حضوري با دانستن بسياري از حالات ثابت شده در علم روانشناسي بهترين فرهنگ نامة آدمشناسي را برايمان ميگشايد
با شناخت بيشتر افراد، ارتباطمان جهت دار ميشود و در مدت كوتاهي خواهيم توانست كه به هدف مورد نظر از اين آشنايي و ملاقات نزديك شويم. ايجاد رابطه صحيح باعث رشد عزت نفس در انسان ميشود و ارتباط ما با خودمان و اطرافيان تقويت ميشود.
هر چه بهتر و كاملتر با خود و ديگران ارتباط برقرار كنيم، احساس موفقيت از ايجاد يك ارتباط صحيح و دوستانه ما را زودتر به هدفهايمان ميرساند و باعث تعالي افكار و رفتارمان در زندگي ميشود.
1 - فرد خوددار:
اگر شخصي دستهايش را پشت كمر قفل كند، نشان ميدهد كه خود را به شدت كنترل كرده است. در اين حالت او سعي دارد خشم يا احساس نااميدي را از خود دور كند.
2 - حالت تدافعي:
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد نشان دهنده حالت تدافعي در برابر حملهاي غير منتظره و ناگهاني يا بيميلي براي تغيير چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند، حالت بي ميلي شديدتر است.
3 - متفكر:
گره كردن دستها به دستههاي صندلي نشان ميدهد كه شخص سعي دارد احساس خود را مهار كند. اما قفل كردن قوزك پاها به يكديگر حالت تدافعي است. اين حالت بيشتر در مسافران مضطرب هواپيماي هنگام پرواز و فرود آن ديده ميشود.
4 ـ دقت:
وقتي شخص انگشت سبابه را روي صورت و بقيه دستش را به صورت گره كرده در پايين صورتش قرار ميدهد يعني كه با دقت است. اين حالت نشان ميدهد كه شخص بادقت زياد به صحبتهاي شما گوش ميدهد و يك يك كلمات شما را ميسنجد و در چهره او حالتي انتقادي به چشم ميخورد.
5 - بدگمان:
انگشتهاي گره شده زير چانه و نگاه خيره نشان دهنده حالت ترديد و دودلي است. او به صحبتهاي شما و صحت گفتههايتان ترديد ميكند. در اين حالت ممكن است آرنج روي ميز قرار گرفته باشد.
6 - بيگناه:
دستهايي كه روي سينه قرار گرفته باشد، بهترين نمونه براي نشان دادن و حالت بيگناهي و درستكاري است. اين حالت اثر باقيمانده از شكل سوگند خوردن است كه دست را روي قلب قرار ميدهند.
7 - مطمئن:
اين حالت دستها در مردها نشان ميدهد كه به آنچه كه ميگويند اعتقاد و اعتماد كامل دارند و در خانمها كمتر ديده ميشود. خانمها هنگامي كه دست خود را به كمر ميزنند نشان ميدهند كه به آنچه ميگويند اطمينان دارند.
8 - مرموز:
دستهاي به هم مشت شده زير چانه نشان ميدهد كه شخص نظرياتش را پنهان ميكند و به شما اجازه ميدهد به صحبت خود ادامه دهيد، تنها هنگامي كه حرفهايتان پايان يافت به شما و نظريات شما حمله خواهد كرد.
9 - ظاهر ساز:
او آرام به نظر ميرسد اما اين آرامش پيش از توفان است. اين حالتي است كه بيشتر رؤسا به خود ميگيرند تا خود را به گونهاي به زيردستان نزديك كنند و در عين حال جاذبه آنها نيز كم نشود.
10 - آماده و موفق:
قرار دادن پاها روي هر چيز (روي صندلي، ميز، سكو و... نشانه حالت مالكيت است... در يك ميز گرد تنها رئيس اجازه دارد چنين حالتي داشته باشد و آرامش خود را نشان دهد.)
11 - اعتماد به نفس:
تكيه زدن به صندلي در حالتي كه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوي است. اگر شخصي در اين حالت صحبت ميكند به گفتههاي خود اعتماد دارد و اگر به صحبتهاي شما گوش ميدهد به خود زحمت ندهيد، او خود همه ماجرا را ميداند!
-
این رنگ چشم در مردان=عصبانیت بیشتر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مردانی که دارای این رنگ چشم هستند،افرادی خشن تر و عصبانی تر نسبت به سایرین هستند ...
تحقیقات نشان میدهد مردان چشم قهوهای دارای خصوصیاتی در صورتشان هستند که آنها را خشنتر از دیگران نشان میدهد.
تحقیقات جدید نشان میدهد مردان چشم قهوهای دارای خصوصیاتی در چهره خودشان هستند که آنها را نسبت به مردان چشم آبی خشنتر و سلطهگرتر نشان میدهد.
دانشمندان کشور چکوسلاواکی از یک گروه 62 نفره خواستند تا به تصاویر 80 صورت شامل 40 مرد و 40 زن بنگرند و میزان خشونت آنها را تخمین بزنند. سپس آنها این صورتها را با کمک فوتوشاپ تغییر داده و صورت چشمآبیها را با چشم قهوهایها جابه جا کردند. سپس گروه دیگری این تصاویر را از لحاظ خشونت رده بندی کردند.
در هر دو مورد نتایج به دست آمده تقریبا یکسان بود. تصاویر چشم قهوهایها در هر دو گروه جدیتر و سلطهگرتر نسبت به چشمآبیها رده بندی شد، حتی اگر رنگ چشمان آنها تغییر میکرد.
این حالت در صورت زنان برقرار نبود و به همین دلیل دانشمندان معتقدند شکل صورت مردان چشم قهوه ای به شکلی است که آنها را خشنتر نشان میدهد .
کارل کلیسنر از دانشگاه چارلز در این باره گفت: به طور متوسط مردان چشم قهوه ای دارای چانهها و دهان پهنتر هستند، بینی بزرگتری دارند و فاصله بین ابروها و چشمان آنها از هم بیشتر است.
نکته رمزآلود این است که چرا رنگ چشمان میتواند باعث بروز این خصوصیت در صورت یک فرد شود.
روانشناس جونیز بندیکت از دانشگاه آبردین در اسکاتلند در این باره گفت: این یافته بسیار شگفت انگیز است. محققان معتقدند بین 6 هزار تا 10 هزار سال پیش افراد چشم آبی وجود نداشتند و در نتیجه یک جهش ژنتیکی انسانهای با چشم آبی رنگ به دنیا آمدند.
در حال حاضر نزدیک به 6 ژن وجود دارند که در تعیین رنگ چشم یک فرد تاثیر گذار هستند. یکی از حدسهای دانشمندان این است که شاید همان ژنها که روی رنگ چشم تاثیر گذارند میتوانند خصوصیات دیگر چهره را هم تعیین کنند.
شاید توضیح دیگر این باشد که پسران با رنگ چشمان متفاوت رفتارهای متفاوتی را از جامعه میبینند که این رفتارها میتواند تاثیرات ماندگاری روی آنها داشته باشد.
شیوه برخورد اجتماعی با یک فرد میتواند تعادل هورمونی او را تغییر دهد که این موضوع نیز به نوبه خود روی شکل ظاهری یک فرد تاثیر زیادی دارد.
-
آیا فردی خوشبخت هستید؟ +تست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میخواهید بدانید واقعا انسان خوشبختی هستید یا نه، یک راه سادهاش این است که به آزمون زیر نگاهی بیندازید و در هر سوال، گزینهای را که بیشتر با رفتار و روحیات شما سازگار است، انتخاب کنید و بعدش تفسیر آزمون را بخوانید....
احساس خوشبختی رابطه مستقیمی با انواع رفتار شما دارد.
وقتی که میخوابم...
1) مجبورم صبح زود با صدای زنگ بیدار شوم. در واقع شبها آنقدر خستهام که فورا خوابام میبرد. صبحها هم به زور از جا بلند میشوم.
2) صبحها قبل از آنکه ساعت زنگ بزند بیدار میشوم. خواب خوب و آرامی دارم.
3) معمولا صبح چند بار ساعت زنگ میزند تا بخواهم از جا بلند شوم. روزهای تعطیل را هم تا لنگ ظهر میخوابم.
اگر بخواهم تعریفی از یک روز کاریام داشته باشم، باید بگویم که ...
1) یک روز پراسترس و پر از فشار کاری که مانع آرامش است.
2) یک روز پرمشغله اما دوستداشتنی که البته در لابهلایش میشود زمانی را هم به خود اختصاص داد.
3) یک روز وحشتناک، مثل همه روزهای کاری، که آدم همیشه آرزوی رسیدن آخر هفته را میکند.
وقتی با کسی تصادف میکنم...
1) برای یکی دو دقیقه از داخل برآشفته میشوم و زیر لب غرغر میکنم.
2) معمولا نادیده میگیرم.
3) عصبانی و از ماشین پیاده میشوم و گاهی کارم به دعوا میکشد.
در رابطه با تعهدات مذهبی و اجتماعیام باید بگویم که ...
1) هر از چندگاهی وقتی را به آنها اختصاص میدهم.
2) برای آنها ارزش زیادی قایل هستم.
3) اصلا وقت فکر کردن به آنها را ندارم.
تفسیر آزمون
اگر شما اکثرا گزینه 1 را انتخاب کردهاید،
یعنی زندگی چندان باب دل شما نیست اما کموبیش از آن راضی هستید. درواقع، خیلی زیاد برای رفع مایحتاج زندگیتان تلاش میکنید و استرس زیادی به شما وارد میشود. بهتر است چند راهکار ساده ضد استرس را یاد بگیرید و با پیادهسازی آنها آرامش گمشدهتان را بازیابید.
اما اگر اکثرا گزینه 2 را انتخاب کردهاید،
یعنی احساس خوشبختی میکنید و توانستهاید با زندگی صلح کنید و از آن لذت ببرید؛ گرچه گاهی اوقات شاید زندگی برایتان خستهکننده شود. اما تقریبا میتوانید مطمئن باشید با روشی که در پیش گرفتهاید هرگز به بیماریهای قلبیعروقی دچار نمیشوید.
و اما اگر اکثرا گزینه 3 را انتخاب کردهاید،
یعنی رنج تمام عالم روی دوش شماست. مدام دچار استرس و تنش هستید و از بیخوابی رنج میبرید. احتمال ابتلای شما به پرفشاری خون، چاقی و دیگر ناراحتیها بالاست. اولویت برای شما مثبت نگاه کردن به دنیا و داشتن کمی احساس شادی است. زندگی را اینقدرسخت نگیرید.
-
روشهایی برای کاهش استرس
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هورمون های مسئول شرایط پر استرس نظیر آدرنالین، نورآدرنالین و کورتیزول باعث می شوند که سرعت پمپاژ قلب بالا رفته ، فشار خون نیز به تبعیت از آن بالا می رود، تنفس سریع تر شده ، تعریق افزایش می یابد و هضم یا به طور کلی فعالیت دستگاه گوارش کاهش می یابد. فعالیت بدنی باعث تخلیه دستگاه گردش خون از این هورمون ها می گردد . اما شرایطی را تصور کنید که پشت میز نشسته اید یا در حال رانندگی هستید و مرتبا شرایط استرس زا و پر تنشی را تجربه و تحمل می کنید . در این وضعیت این دسته از هورمون ها در دستگاه گردش خون باقی می ماند و باعث سردرد و اضطراب بیشتر می گردد. و سرانجام بدن لبریز از تنش گردیده و کوچکترین اتفاقی باعث ایجاد بحران و ناراحتی می شود.
علائم فیزیکی استرس
انواع دردها، لرزش و سرگیجه، از دست دادن اشتها یا برعکس پرخوری،مشکلات گوارشی، ساییدن دندانها ، بی خوابی، مشکلات تنفسی، تته پته کردن در سخن یا تند تند صحبت کردن، احساس خستگی، ابتلا به عفونت های مکرر و از دست دادن میل جنسی از جمله علائم ابتلا به استرس است که به این صورت در ظاهر شخص عارض می شود.
علائم رفتاری استرس
استرس باعث ایجاد افسردگی، ناراحتی، اضطراب ، دستپاچگی ، احساس عدم کفایت و شایستگی، بدبینی و عدم رضایت و خشنودی می شود و این تما م چیزهایی است که شرایط پرتنش و استرس زا برای انسان به ارمغان می آورد.
آیا استرس باعث بیماری می شود؟
استرس مستقیما منجر به بروز بیماری می شود ، اما فاکتور قابل توجهی برای ابتلا به انواع بیماری هاست ،نظیر بیماری های آلرژیک ، آسم ، میگرن، سندرم روده تحریک پذیر، اگزما ، تحریک پذیری و خشونت ، سوریاس و کهیر می شود.همچنین فاکتوری موثر در بروز فشار خون بالا و بیماری های قلبی است.
و اما روش مقابله با این وضعیت:
1* از خود سوال کنید!
شرایطی را که باعث ایجاد استرس و اضطراب در شما شده است را بیان کنید. از خود بپرسید که چرا بیش از اندازه آزرده و رنجیده خاطر هستید؟نگرانی شما بابت چیست؟(من نمی توانم به مشکل غلبه کنم، شغلم را از دست می دهم، مجبورم خانه خود را بفروشم......)این کار باعث می شود که به گونه ای موثر تر و بهتر با مشکلات دست و پنجه نرم کنید . لیستی از روش های مقابله با مشکلات را تهیه کنید و به ارزیابی اختیارات خود بپردازید.
2* تنفس عمیق
تنفس آرام و عمیق از ناحیه دیافراگم ، یکی از موثرترین روش ها برای مقابله با استرس و کنترل آن می باشد. در حالی که تنفس سریع و کوتاه باعث می شود که نتوانید بر استرس و تنش غلبه کنید. آرام باشید و با چند تنفس عمیق سعی کنید خود را کنترل کنید. این کار باعث می شود که سرعت تنفس شما به حد نورمال برسد. اگر نمی توانید به شرایط استرس زا غلبه کنید ، از نظر روحی خود را تقویت کنید. ابراز بی اعتنایی کنید، آه بکشید ، شانه ها را به حالت آرامش انداخته و از خود بپرسید : کی به کیه ؟
3 * 15 دقیقه سلامتی برای روان
بارها و بارها خوانده اید ، اما تا حالا عمل کرده اید؟!! آرام گرفتن و استراحت یا به اصطلاح رها کردن بدن از شرایط پر تنش باعث می شود که فشار خون کم شده، تنفس آرام تر شده، سرعت قلب و متابولیسم کمتر شود و در نهایت بدن بتواند تعادل خود را حفظ کند.
اینکار تنها 15 دقیقه طول می کشد. به پشت دراز کشیده ، پاها را رها کنید، دست ها را در دو طرف بدن قرار دهید، چشمانتان را ببندید و با کشیدن آه ، تنش را از بدن خارج کنید.
آرام نفس بکشید، بعد از هر تنفس کمی مکث کنید. تنش را از ساق پا ، پا و انگشتان پا رها کنید. همین کار را با اندام های بالایی انجام دهید. شانه ها را به حالت استراحت پایین بیاندازید. سعی کنید ماهیچه های صورت را از حالت منقبض خارج کنید و چین و چروک آن را بزدایید. از بروز این تغییر در ماهیچه ها آگاه باشید. یعنی این اتفاق را احساس کنید.
هر زمان آماده اید ، به آرامی چشم ها را باز کنید و کمی بدن را بکشید. زانو ها را تا کنید و مجدد باز کنید. سایر روش های کنترل استرس عبارتند از
مدیتیشن
این کار شامل یک استراحت فوق العاده بدنی و روحی است .مستقیم بنشینید، چشمان خود را ببندید و خود را رها کنید. فکر خود را روی یک چیز متمرکز کنید. چهار مرتبه نفس عمیق بکشید ، سپس به شعله شمع یا گلی نگاه کنید یا کلمه ای مثل "صلح" یا غیره ...را برای 15 تا 20 دقیقه تکرار کنید.
مطالب خواندنی و اطلاعاتی از روانشناسی ، پزشکی و سلامت بدن
تجسم
وضعیتی آرام،منظره ای زیبا ، صدایی خوش آهنگ، بویی خوش رایحه را تصور کنید. جملات خوش بینانه ای مثل " من احساس آرامش می کنم" " من سرشار از عشق هستم" را تکرار کنید. قبل از بروز هر نوع شرایط پر استرس، آن را تصور کرده و ذهن مرور کنید که چه اتفاقی خواهد افتاد و سرانجام اینکه خود در وضعیتی تصور کنید که کاملا آرام و راحت بر این شرایط غلبه کرده اید.
مدیتیشن فعال
تمام توجه خود را به آنچه می خواهید انجام دهید معطوف کنید. مثل خوردن غذا یا حتی بیرون گذاشتن زباله. شکل ، ساختار، و حرکت بدن خود را بنگرید.روی شرایطی که بدون استرس از آینده یا گذشته تجربه می کنید ، تمرکز و تاکید کنید.
یوگا
این ورزش ترکیبی است از تمرینات کششی، کنترل صحیح تنفس، رها شدن و مدیتیشن.
تحرک
ورزش باعث می شود که هورمون های موثر در وضعیت استرس از بدن زایل شده و در عوض هورمون های موثر در احساس آرامش یعنی آندروفین ها آزاد شوند. بنابراین روزانه 30 دقیقه به انجام تمرینات بدنی متعادل و سه یا پنج بار در هفته فعالیت ایروبیک به مدت 15 تا 60 دقیقه بپردازید.
-
چهره خانمها پنجره ایست به شخصیت درونی آنها!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تحقیقاتی در این زمینه که آیا واقعا ظاهر و نشانههای ظاهری هر شخص میتواند بیانگر سر درون او باشد یا نه انجام گرفته که نتایجی بشرح ذیل داشته است.
بر این اساس، مشخص گردیده که هر آنچه خانمها در ظاهرشان و بخصوص در صورتشان عیان است، از درون آنها و روان آنها حکایت دارد. مثلا اگر خانمی در ظاهر متدین است، پس واقعا متدین است و یا اینکه اگر
خانمی در ظاهر خوشبخت است و دم از خوش شانسی میزند، واقعا و بی تردید خوش بخت است. اما در مورد مردان؛ آقایان مانند کتابهایی ناگشوده میمانند که باید مدت زمانی طول بکشد تا تمام کتاب خوانده شده و پی به منظور نویسنده برد و نمیتوان با یک نظر فهمید که مرد مورد نظر چگونه مردیست.
این در حالیست که بعضی مردم بر این باورند که جامعه، افراد را به سمت گرایشها و رفتارهایشان سوق میدهد. مثلا مدل موی خانمها و یا مدل لباس پوشیدن بعضی افراد. مثلا خانمی با موهایی ژولیده و یا مردی با شلواری پاره راه میرود که اینها شاید مد جامعه باشند.
در راستای این تحقیقات از ۱۰۰۰ خانم درخواست شد تا تصویری از خودشان بهمراه فرمی که باید مشخصاتی از قبیل رفتارهای شخصیتی، باورها و اعتقادات و … را در آن مینوشتند برای محققان ارسال شود. سپس گروه تحقیق تصاویر افرادی را که مشخصاتشان تقریبا شبیه هم بود جدا کرده و در وب سایتی قرار دادند، آنگاه قریب به ۶۵۰۰ نفر برای اینکه حدس بزنند که هر چهره بیانگر چه مشخصات درونی است به سایت وارد شدند.
جالب اینجا بود که ۷۰% از افراد، خانمهای خوشبخت و خوش شانس را از روی تصویر درست حدس زده بودند. همچنین ۷۳% خانمهای متدین و معتقد به دین و ۴۵% خانمهای قابل اعتماد و امین را درست تشخیص داده بودند. این در حالی است که آنها نتوانسته بودند خانمهای شوخ طبع و بامزه را از روی تصویر درست حدس بزنند.
با این حال چهره آقایان نمیتواند بیانگر آنچه را که آنها در درون خود میگذرانند باشد. مثلا در تحقیقی دیگر مشخص شد که افراد، بجز چهره مردان خوش شانس و خوشبخت که فقط ۲۲% صحیح حدس زده بودند، نتوانسته بودند چیز دیگری را تشخیص دهند.
ریچارد وایزمن استاد دانشگاه هرتفوردشر به اتفاق راب جنکینز از دانشگاه گلاسکو، افرادی که این تحقیقات را انجام دادهاند، میگویند دلایل بسیاری برای مطالب فوق میتواند وجود داشته باشد از جمله :
شاید چهره خانمها واقعا دربر دارنده اطلاعاتی از شخصیت آنان باشد. شاید هم افرادی که وارد سایت شده و گمانه زنی نمودهاند نابجا حدس زده و یا اینکه از روی اذیت اشتباها انجام دادهاند. همچنین شاید خانمهایی که تصویر و مشخصاتشان را ارسال نمودهاند خیلی با تفکر واندیشه در مورد تصویرشان، اینکار را انجام دادهاند.
اما از تحقیقات قبلی سایر محققان اینطور بر میآید که افرادی که دارای چهرههایی جذاب و پر انرژی هستند، غالبا افرادی موفق، خوشبخت، سالم، باهوش و کارآمد میباشند. همچنین افرادی با صورتهای بزرگ تر، معمولا دارای شخصیت مردانه و زمختتری هستند تا سایر افراد.
تحقیقی دیگر نیز در این زمینه نشان داده است که پسرانی که چهرههای کودکانهای دارند، معمولا پرخاشخوتر بوده و به مراتب بالای تحصیلی نیز نائل خواهند شد.
-
شخصيت شناسی از روی رنگ چشم ها
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگر بتوانیم شخصیت افراد را پیش از داشتن رابطه با آنها بشناسیم و یا حداقل در مورد چگونگی رفتار و اخلاق آنها حدس هایی بزنیم بدون شک این شناخت تاثیرات زیادی در رابطه ما داشته ...
معمولا انسان ها برای بدست آوردن شناخت بیشتر از دوستان و اطرافیان خود و یا شناخت سطحی از کسانی که برای اولین بار با آنها روبرو می شوند به گزینه های مختلفی پناه می برند که حدس زدن شخصیت طرف مقابل از روی لباس پوشیدن،
امضا» و یا شیوه دست دادن او از جمله این امور است. شناخت شخصیت افراد از روی رنگ چشم، گزینه جدیدی است که در روابط انسانی بی تاثیر نبوده و چنانچه درست بکار رود مشکلات زیادی را حل خواهد کرد.
در «دنیای درون» امروز به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت دارندگان آن می پردازیم:
رنگ چشم سبز
رنگ چشم سبز، نشان دهنده آنست که صاحبان آن شخصیتی قوی و اراده ای بالا دارند.
در تصمیم گیری ها، خیلی محکم عمل کرده و تا حدی خود رای و مغرور هستند. این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند و در کمک به دیگران سعی می کنند تا آخرین توان خود را مصرف کنند.
رنگ چشم آبی
دارندگان چشم های آبی دارای نگاهی عمیق بوده و شخصیتی حساس و شفاف دارند.
این افراد به راحتی فکر و نظر خود را به دیگران تحمیل می کنند و به همین نسبت جرات و شجاعت ویژه ای هم به خرج می زنند. قابل توجه است که بیشتر چشم آبی ها طبیعت و احساساتی هنری و ملموس دارند.
رنگ چشم مشکی
صاحبان چشمان مشکی انسان هایی رویایی هستند که در فضای شاعرانه ای زندگی می کنند و همچنین بسیار دست و دل باز هستند. بسیار سعی می کنند با هرچه دارند به دیگران کمک کنند. این افراد همچنین دارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند.
رنگ چشم قهوه ای
چشم قهوه ای، سنبل مهربانی و محبت است و هرچه تیره تر باشد مهر و محبت صاحبش بیشتر است. چشم قهوه ای ها بسیار خون سردند و هرچه را که می خواهند به راحتی تصاحب می کنند. چنین به نظر می رسد که این افراد معنای عصبانیت را نمی شناسند و از آرامشی تمام نشدنی بهره مند هستند.
رنگ چشم خاکستری
صاحبان چشم های خاکستری دو دسته هستند، یا از شخصیتی آرام و با اعتماد به نفس برخوردارند و یا شخصیتی عصبی و انقلابی دارند و همیشه به دنبال آرامش می گردند ولی در مجموع انسان هایی سرسخت و سنگین دل هستند.
رنگ چشم عسلی
با وجود اینکه چشم عسلی ها انسان هایی خوش قلب هستند ولی با دیگران صریح نیستند. این افراد همیشه به دنبال دوست می گردند. چشم عسلی ها معمولا از کودکی روی پای خود بزرگ شده و دوست ندارند به دیگران تکیه کنند.
-
تفاوتهای جالب روانشناسی زنان و مردان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آیا می دانید تفاوت های بسیار زیاد و جالبی در عملکرد روان شناسی زنان و مردان وجود دارد؟ اما در چه تفکراتی؟
1- نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتی استفاده میکنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند.
از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند.
2- بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تکامل توضیح داد. بـا وجود آنکه شرایط زندگی تغییر کرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیکی خـود پیـروی کننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـکـار خـود را ردیـابـی کـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز میگرداندند در حالی که زنان دارای دید محیطی بهتری میباشند که بـه آنـها کمک میـکند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغز مــردان برای شکار کردن برنامه ریزی شده که حـوزه دید محدود و بـاریـک آنـها را توجـیـه مـی کند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـعتری را رمزگشایی کند.
۳- مـردان صداهای گوشخراش، دست دادن محکم و رنگ قرمز را ترجیح میدهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری میباشند و هنـگام صحبت کردن از واژه های بیشتری استفاده می کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند.
۴- هنگامی که مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج میگردند، خـطـر احـتمالی را برآورد کرده و راههای گریز را می سنجد. در حالیکه زنان به چهره میهمانان توجه میکنند تا پـی ببرند که میـهمانـان چه کسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر میباشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند. هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمیگردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.
تفاوتهای روانشناسی
۱- مردان موقعیتها و اوضاع را بطور کلی درک میکنند و تفکر کلی و جـامع دارند در حالی که زنان موضعی می اندیشند و بروی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می کنند.
۲- مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسک پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی که زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند.
۳- مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی که زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند.
۴- ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایینتری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد کنند در حالی که مردان بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند.
۵- مردان و زنان دارای معیارهای متفاتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل میباشند.
۶- مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند.
۷- مردان دو برابر زنان بیمار می شوند البته زنان نیـز بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت میدهند.
۸- زنان درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می کنند.
۹- بر خلاف تصور عام مردان بیـشتر از زنـان حـرف زده و بیشـتر سـخنــان دیگران را قطع میکنند.
۱۰- مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان بوده اما مردان بهتر میتـوانند این حس را پنهان سازند
-
رنگی که اشتها را كم میكند!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حتی بهتر است برای كم كردن اشتهای خود، از نور آبی در یخچال استفاده كنید آنوقت خواهید دید وقتی در یخچال را باز میكنید چقدر ...
مواد غذایی با رنگ آبی طبیعی، كمتر وجود دارند و این موضوع باعث میشود اشتهای ما به طور خودكار نسبت به این رنگ پاسخ مثبتی نمیدهد.
درمیان طیف رنگها، رنگ آبی، ضد اشتها است و اگر میخواهید وزن خود را كم كنید برای صرف غذا، از بشقاب آبی استفاده كنید.
حتی بهتر است برای كم كردن اشتهای خود، از نور آبی در یخچال استفاده كنید آنوقت خواهید دید وقتی در یخچال را باز میكنید چقدر نسبت به مواد غذایی داخل آن كم اشتها شدهاید.
رنگ كردن لامپ محیط ناهارخوری نیز از دیگر روشهای كم كردن اشتهای شماست.
چون مواد غذایی آبی رنگ در طبیعت بندرت دیده میشوند و سبزیجات برگی آبی رنگ یا گوشت آبی رنگ به طور طبیعی وجود ندارد، اشتهای ما به طور خودكار نسبت به این رنگ عكسالعملی نشان نمیدهد.[مردان بهتر از زنان میتوانند اشتهای خود را كنترل كنند]
از آنجا كه قبل ازتحریك اشتها، چشم باید متقاعد شود، پس رنگ در این خصوص دارای اهمیت خاصی است.
اگر در برخی فروشگاهها میبینیم مواد غذایی آنها فروخته نشده، به خاطر طعم یا فرم و یا بوی آنها نیست بلكه به خاطر رنگ آنهاست.
برای اینكه مواد غذایی را به رنگ آبی درآورید حتما از رنگهای خوراكی موجود درسوپرماركتها استفاده كنید.
-
آیا دوست دارید شخصیت و درون افراد را بشناسید؟!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تحقیقات جدید دانشمندان نشان میدهد شخصیت انسانها به طور دقیقی در ظاهر آنها نمود پیدا میکند و از روی شکل ظاهری افراد میتوان به شخصیت درونی آنها پی برد.
آنها متوجه شدند با نگاه کردن به شخصیت افراد میتوان به درستی خصوصیات اخلاقی آنها مانند میزان اعتماد به نفس ، برونگرایی یا درون گرایی و حتی درستکاری آنها را معین کرد.
شرکت کنندگان در این تحقیق چندین گروه از چند دانشگاه از جمله دانشگاه کمبریج بودند که از آنها خواسته شد با استفاده از تصویر چند نفر سعی کنند شخصیت آنها را حدس بزنند.
در این تحقیقات از افرادی که عکسشان گرفته میشد و در اختیار شرکت کنندگان قرار میگرفت خواست شد در دو حالت متفاوت اقدام به عکسبرداری از خود کنند که در یک حالت مطابق با معیارهای خواسته شده محققان بود و در حالت دیگر شخص بر اساس تمایلات خودش در برابر دوربین ژست میگرفت .
در نهایت محققان متوجه شدند قضاوتهایی که در مورد افراد از روی عکس آنها میشود بسیار به شخصیت افراد در عکس شبیه است.
تحقیقات دانشمندان نشان داد زمانی که افرادی از روی دو تصویر سعی در حدس زدن شخصیت یک فرد میکنند ، حدسیات آنها دقیقتر است و بیشتر به واقعیت نزدیک است. محققان متوجه شدند زمانی که فردی بر اساس تمایلات و فاکتورهای مورد نظر خودش در برابر دوربین عکسبرداری میکند بیشتر از حالتی که بر اساس معیارهای دانشمندان در برابر دوربین ژست میگیرد شخصیت خود را فاش میکند.
به طوری که در تصاویری که به طور طبیعی گرفته شده است ، افراد شرکت کننده در تحقیق بهتر توانستند خصوصیاتی مانند منطقی بودن ، دوست داشتنی بودن ، تنها بودن ، خصوصیات عاطفی و مانند آن را حدس بزنند.
محقق این مطالعه در این باره گفت:همانطور که ما حدس میزدیم ، شکل ظاهری افراد میتواند شخصیت درونی او را نشان دهد و انسانها میتوانند در نگاه اول ، بعضی از خصوصیات اخلاقی فرد مقابل را تحلیل کنند.
-
رابطه طول انگشت و خصوصیات جسمی و روانی!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طول انگشتان دست به هم با مجموعهای از خصوصیات مثبت و منفی از باروری و آسیبپذیری نسبت به برخی بیماریها تا نمرات امتحانی و صفات شخصیتی ارتباط داده شده است.
طول انگشت میتواند احتمال بروز پرخاشگری را در مردان (و نه زنان) نشان دهد.
بچههایی که انگشت انگشتری درازتری دارند در آزمونهای ریاضی نمرات بالاتری نسبت به آزمونهای ادبی و شفاهی به دست میآورند.
پسران دارای انگشت انگشتری درازتر از انگشت اشاره سریعتر میدوند و البته قضیه به این جا ختم نمیشود.
پژوهشگران میگویند قرارگیری در معرض تستوسترون در رحم زمینهساز این افزایش سرعت دویدن در پسران و نسبت طول انگشتان دست به هم است.
دانشمندان 241 پسر در سنین 10 تا 17 را در یک مسابقه استعدادسنجی در قطر مورد بررسی قرار دادند. بر اساس مقالهای که این پژوهشگران در دیلیتلگراف منتشر کردهاند، پسرهایی که انگشت انگشتری درازتری داشتند، در همه مراحل مسابقه 50 متر سرعت امتیازهای بالاتری گرفتند.
جان مانینگ، پژوهشگر دانشگاه ساوثهمپتون که سرپرست این پژوهش بوده است، در مورد نتایج آن گفت: "مزیتی که این پسرها داشتند به سرعت پس از شروع مسابقات دو سرعت خود را نشان داد و در مراحل بعدی مسابقه نیز تداوم یافت."
پژوهشهای قبلی نشان دادهاند:
طول انگشت میتواند احتمال بروز پرخاشگری را در مردان (و نه زنان) نشان دهد.
بچههایی که انگشت انگشتری درازتری دارند در آزمونهای ریاضی نمرات بالاتری نسبت به آزمونهای ادبی و شفاهی به دست میآورند، در حالیکه بچههایی که انگشت اشاره بلندتری دارند، برعکس در آزمونهای شفاهی یا خواندن و نوشتن نمرات بالاتری از آزمونهای ریاضی به دست میآورند.
بر اساس یک بررسی که نتایج آن در سال گذشته در "جورنال آرتریت و روماتیسم" منتشر شد،افرادی که انگشت انگشتری طولانیتر از انگشت اشاره دارند، بیشتر در معرض آرتروز (استئوآرتریت) قرار میگیرند.
اما قضیه به طول انگشتها ختم نمیشود.
یک بررسی در سال 2004 که نتایج آن در "جورنال زیستشناسی آمریکا" منتشر شد نشان داد که هر چه برخی از بخشهای جفتی بدن نامتقارنتر باشند – مثلا یک گوش یا یا پنجه پا از دیگری بزرگتر باشد- احتمال بیشتری دارد که آن شخص در هنگام تحریکشدن علائم پرخاشگری را از خود نشان دهد.
زینپ بندرلیوگلو از دانشگاه ایالتی اوهایو در این باره میگوید: "عوامل استرسزا در حین بارداری – مانند عدم رعایت بهداشت یا سیگار- به عدم تقارن بخشهای بدن منجر میشوند. همین عوامل استرسزا بر رشد دستگاه عصبی مرکزی، که تکانههای روانی و پرخاشگری را کنترل میکند، تاثیر میگذارند. "
او میافزاید: "گرچه عدم تقارن بخشهای بدن علت پرخاشگری نیست، اما این دو خصوصیت تحت تاثیر عوامل مشابهی در حین بارداری هستند."
خلاصه اینکه برخی از صفات جسمی و روانی شما ممکن است،حتی پیش از آنکه به دنیا آمده باشید، تعیین شده باشد.
یک پژوهش بر روی موشها که در نتایج آن در جورنال PLoS ONE در سپتامبر 2008 منتشر شد، بیانگر آن است که حتی انگیزه برای ورزش ممکن است به استرسی که به جنین در رحم مادر وارد میشود – که نسبت طول انگشتان دست پس از تولد میتواند شاخص اندازهگیری آن باشد- ارتباط داشته باشد.
پیتر هارد، استاد روانشناسی دانشگاه آلبرتا و یکی از پژوهشگران ارشد در این بررسی گفت:"این پژوهش پیوند --یا رابطهای- را میان مغز،رفتار و صفات شخصیتی و شکل دست نشان میدهد. این پژوهش موید این نظر است که جنبههای شخصیت یک فرد - در مورد این پژوهش میل به فعالیت جسمی - در مراحل ابتدایی حیات تثبیت میشوند."
-
روانشناسی جالبی درباره ی خواب دیدن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در این مقاله با مطالبی مواجه می شوید که بسیاری از سوالات عجیب شما را پاسخ می دهد، مثل : تعبیر خواب،رویا،...
همه ما تقریبا یکسوم از زندگیمان را در خواب بهسر میبریم. اما اینقدر که از واقعیتهای بیداریمان آگاهی داریم، از خوابمان کمتر میدانیم. دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و مدرس دانشگاه، با ظرایف و دقایق این دنیای راز آلود ما را بیشتر آشنا می کند ...
روانشناسی جالبی درباره ی خواب دیدن
تعداد بازدید: 2651
در این مقاله با مطالبی مواجه می شوید که بسیاری از سوالات عجیب شما را پاسخ می دهد، مثل : تعبیر خواب،رویا،...
همه ما تقریبا یکسوم از زندگیمان را در خواب بهسر میبریم. اما اینقدر که از واقعیتهای بیداریمان آگاهی داریم، از خوابمان کمتر میدانیم. دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و مدرس دانشگاه، با ظرایف و دقایق این دنیای راز آلود ما را بیشتر آشنا می کند ...
آقای دکتر! آیا این درست است که مغز ما در هنگام خواب استراحت میکند؟
واقعیت این است که مغز ما در دورههایی از خواب حتی از زمان بیداری هم فعالتر است! لذا اینکه گفته شود در هنگام خواب مغز استراحت میکند، اصلا باور درستی نیست!
در انسان، هنگام تولد، مدت خواب حداکثر میزان خود را دارد و بین 20 تا 22 ساعت در شبانهروز است، سپس به تدریج از میزان آن کاسته میشود و در هنگام بلوغ به کمی بیش از 8 ساعت میرسد. متوسط مقدار خواب در بزرگسالان 5/7 ساعت است. البته اختلافات انفرادی زیادی نیز در نیاز به خواب و مدت آن مشاهده میشود.
مکانیزم عصبی به خواب رفتن چیست؟
در هنگام خواب به تدریج از سطح هوشیاری کاسته میشود. سطح هوشیاری با فعالیت نورونهای کورتکس مخ مربوط است. فعالیت نورونهای کورتکس هم به نوبه خود تحت تاثیر پیامهای تحریک کننده و باز دارندهای قرار دارد که از تشکیلات مشبک به کورتکس میرسد. ضمنا در هنگام خواب سیناپسهای بازدارندهای که به خصوص از تشکیلات مشبک، پل مغز و بصلالنخاع سرچشمه میگیرند و انتقالدهنده شیمیایی آنها سرتونین است،به کار میافتند. به همین جهت است که در هنگام خواب به سروتونین مغز افزوده میشود و اگر در مغز جانوران بیدار هم سروتونین تزریق کنیم به خواب میروند.
خواب چه آثاری دارد؟
برای جواب به این سوال اجازه بدهید ابتدا مثالی مطرح کنم. فرض بفرمایید که شما پشت فرمان خودروی خود نشسته و استارت میزنید. چه اتفاقی میافتد؟ انرژی از باتری برای روشن شدن ماشین بسیج میشود و خودرو شما روشن میشود. اگر اعمالی از این دست مثل روشن شدن خودرو، استفاده از کولر یا روشن کردن چراغها و برفپاککن را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که باید خیلی زود باتری خودرو خالی و شارژ شود ولی واقعیت این است که دینام خودرو وظیفه شارژ دوباره باتری را به عهده دارد و تا وقتی دینام سالم است باتری شما به راحتی خالی میکند و خودروی شما خوب استارت میزند ولی اگر دینام خراب باشد،مشکلات شروع میشود.در بدن ما هم خواب نقش همان دینام را بازی میکند و باعث میشود پرانرژی باشیم. قطعا با کسانی برخورد کردهاید که صبحها برای انجام امور انرژی لازم را ندارند یا افراد افسردهای که انگیزه انجام فعالیت را ندارند، معمولا کم انرژی هستند و به طور عمده مشکل خواب دارند یا به عبارتی خوب شارژ نمیشوند.
این شارژی که شما میگویید بدنی است یا روانی؟
خب، خواب مراحل متعددی دارد که توضیح آن از حوصله این مقاله خارج است ولی به طور کلی 2 نوع خواب داریم: REM و NonREM. مرحله REM زمانی اتفاق که میافتد که همانطور که فرد خوابیده و چشمها بستهاند ولی چشم در چشم خانه (حدقه) حرکت میکند، حتی با چشم غیر مسلح هم میتوان دید که چشم فردی که خوابیده حرکت میکند. اگر فرد را در این مرحله از خواب بیدار کنیم، به طور عمده گزارش میدهد که داشته خواب میدیده است. این مرحله بیشتر شارژ روانی بدن را در پی دارد. درمرحله دیگر خواب یا NonREM یعنی خوابی که چشمها حرکتی ندارند، فرد کمتر گزارش خواب دیدن را دارد.این مرحله بیشتر شارژ بدنی را بر عهده دارد.
کدام خواب مهمتر است؟
البته هر دو مهم هستند ولی پژوهشهایی که انجام دادهایم نشان داده است که محرومیت از خواب REM تاثیرات و پیامدهای ناگوارتری را در پی داشته است.در آزمایشی روی یک استخر آب جزایر کوچکی درست کردیم که روی هر یک گربهای میتوانست به صورت ایستاده قرار بگیرد ولی جای کافی برای دراز کشیدن نداشت. لازم به یادآوری است که گربهها میتوانند به صورت ایستاده در خواب NonREM باشند ولی به محض رفتن به خواب REM به آب افتاده و بیدار شدند. در چنین گربههای خانگی که از خواب REM محروم شدند به سرعت نشانههای بیماریهای روان تنی، لاغری، بیاشتهایی و تحریکپذیری غیرعادی ظاهر شد و این گربههای دستآموز خانگی به گربههای وحشی تبدیل شدند.اگر آزمایش ادامه یابد گربهها بر اثر لاغری شدید میمیرند. در پژوهش دیگری که روی عدهای داوطلب انجام شده با محروم ساختن آنها از خواب REM و مقایسه آنها با افراد دیگری که از خواب NonREM محروم میشدند نشان داد که در افرادی که از خواب REM محروم شده بودند
به تدریج نشانههای بیماریهای روان تنی همراه با بیاشتهایی، تحریکپذیری غیرعادی و اختلالات دستگاه گردش خون و گوارش و نشانههای اسکیزویید مانند بیتوجهی به محیط به وجود آمد، مسلما ادامه آزمایش غیراخلاقی بود!
پس همان طور که میبینید حذف یا محرومیت از خواب مخصوصا خواب REM به سرعت اختلالاتی را به وجود میآورد و مقاومت کامل در برابر بیخوابی کامل، حداکثر 6 روز است! بنابراین مقاومت انسان در برابر بیخوابی کمتر از مقاومت در برابر بیغذایی است!
چرا خواب REM این قدر مهم است؟
ببینید؛ در خواب REM ما خواب میبینیم و خواب دیدن در روانشناسی از اهمیت زیادی برخوردار است. ما معتقدیم که خواب حل تعارضهای دوران گذشته فرد است.لذا فرد در خواب و با خواب دیدن سعی در تنظیم و تعدیل مسایل فکری، روحی، تعارضات و مشکلات خود دارد. به همین خاطر است که تعبیر خواب در روانشناسی از اهمیت خاصی برخوردار است. البته تعبیر خواب روانشناسی با تعبیر خواب یک معبر خوابگذاری، فرق دارد چرا که بعد از خوابگذاری قصد پیشگویی آینده فرد را از روی خواب او دارد ولی یک روانشناس از روی تعبیر خواب به ریشههای برخی ناکامیها و تعارضهای زندگی گذشته فرد پی میبرد و به عبارتی شخصیت فرد را مورد بررسی قرار میدهد.
بین خواب دیدن زن و مرد هم تفاوتی وجود دارد؟
بله؛ به عنوان مثال، فرض بفرمایید که بین خواب زنها و مردها تفاوتهایی وجود دارد؛ مثلا خانمها بیشتر خوابهای سریالی میبینند! حتی در یک شب چند قسمت خواب و یا در چند شب پشتسر هم دنباله خوابهای قبلی خود را بیشتر میبینند و البته از این بابت خوشبختترند چرا که مردها معمولا خوابهای یک قسمتی میبینند و متاسفانه در این خوابهای کوتاه عمدتا به ناکامی هم میرسند و حتی در خواب هم به خواسته خود دست نمییابند!
آیا میتوان ادعا کرد که از روی خواب میتوانیم به شخصیت افراد پی ببریم؟
البته جواب صریح به این سوال کمی سخت است ولی میتوان گفت که از روی خواب میتوان به مشکلات و دغدغههایی که فرد با آنها درگیر بوده است پی برد. بالطبع مشکلات فرد، نوع زندگی، سبک شناختی و شیوه کنار آمدن با مسایل را مشخص میکند. مثلا فرض بفرمایید عدهای از برخی خوابهای تکراری گله دارند. احتمالا این افراد تعارض حل نشدهای دارند که به کرات در خواب خود را نشان میدهدیا افراد افسرده بیشتر خواب مرده، قبرستان، تاریکی و... میبینند. برعکس افراد شنگول خوابهایی با زمینههای جنسی یا شهوانی بیشتر میبینند. اگر فردی خواب بسیار در هم بر هم و به هم ریختهای ببیند نشاندهنده فکر بسیار به هم ریخته و نامنظم اوست. معمولا وسواسیها خواب را با جزییات ریز میبینند و با همان جزییات هم تعریف میکنند. پس میبینند که تا حدی میتوان به دنیای درونی فرد پی ببرد.
پس تعبیر خواب روانشناسی نباید کار سختی باشد؟
دقیقا بر عکس؛ بسیار سخت است، چرا که کار به همین جا ختم نمیشود! مثلا از طرفی برخی خوابها معنای سمبولیک یا نمادین دارند. به عبارتی دیدن یک چیز خاص در خواب میتواند معنای چیز دیگری را بدهد. مثلا دیدن برگ درخت یا کاغذ میتواند نشانهای از زنانگی تلقی شود.برخی خوابها را هم خیلی ارزشمند تلقی نمیکنیم. مثلا فرض کنید خوابهایی که با شرایط لحظهای و گذرای فرد در ارتباط است؛ مثلا من مراجعی داشتم که تعریف میکرد که خواب میدیده در سرمای قطب اسیر است و وقتی با لرز و سرما از خواب میپرد متوجه میشود که در سرمای زمستان پنجره اتاق بازمانده و سرمای سختی وارد اتاق شده است. مسلما این خوابها خیلی ارزش تفسیری ندارند.
چرا در زمانهای معینی بیداریم و در زمانهای دیگر، خواب؟
مدلی تحت عنوان مدل پردازش متضاد خواب و بیداری این پدیده را توضیح میدهد. مطابق این مدل دو فرآیند متضاد در مغز بر تمایل آن برای به خواب رفتن یا بیدار ماندن زمان میرانند.
این دو فرآیند عبارتاند از سایق اعتدالی خواب (حالتهایی که در جاندار وجود دارد و جاندار را به طرف آن سوق میدهد مانند سایق تشنگی) و فرآیند بیدار باش ساعتمدار.
سایق (سوقدهنده) اعتدالی خواب فرآیندی شناختی است که میکوشد مقدار خواب لازم برای داشتن سطح پایداری از بیدار باش در طول روز را تامین کند. این سایق در تمام طول شب فعال است ولی در طول روز هم عمل میکند. در سراسر روز نیاز به خوابیدن دم به دم شکل میگیرد. اگر شب قبل خیلی کم خوابیده باشیم، در طول روز تمایل قابلتوجهی برای به خواب رفتن خواهیم داشت.
فرآیند بیدار باش ساعت مدار فرآیندی در مغز است که باعث میشود هر روز در زمان معینی از خواب بیدار شویم. این فرآیند تحت کنترل ساعت زیستی است و چرخههای شبانهروزی 24 ساعته را در کنترل دارد. از تعامل این دو فرآیند متضاد چرخه روزانه خواب و بیداری ما به وجود میآید. خواب یا بیدار بودن ما در هر لحظه به قدرت این دو فرآیند نسبت به هم بستگی دارد. در طول روز فرآیند بیدار باش ساعت مدار معمولا بر سایق خواب غلبه دارد ولی از سرشب به بعد با بیشتر شدن قدرت عزم خوابیدن، گوش به زنگی و بیدار باش ما رو به کاهش میگذارد. در اواخر شب ساعت زیستی ما را به خواب دعوت میکند.
آیا میتوانیم محتوای رویاهای خودمان را کنترل کنیم؟
روانشناسان نشان دادهاند که امکان کنترل محتوای رویا تا حدودی وجود دارد. به این صورت که محیط آنها را عوض میکردند یا به افراد، پیش از خواب القاهایی میکردند و بعد محتوای رویاهایی را که در پی آن به وجود میآمد، تحلیل میکردند.
در یک مطالعه، پژوهشگران تاثیر زدن عینکی با شیشههای قرمز به مدت چند ساعت پیش از خواب را آزمایش کردند. گرچه پژوهشگران هیچ گونه القای واقعی صورت نداده بودند و شرکتکنندگان نیز هدف آزمایش را نمیدانستند، گزارش بسیاری از شرکتکنندگان حاکی از آن بود که محتوای دیداری رویایشان ته رنگ قرمزی داشت.
آزمایش هم در مورد تاثیر تلقین آشکار پیش از رویا انجام شد: از شرکتکنندگان خواستند تا سعی کنند در مورد آن ویژگی شخصیتی که دوست دارند از آن آنها باشد، رویایی ببینند. بیشتر آنها لااقل یک رویا دیده بودند که میشد صفت محبوبشان را در آن تشخیص داد. با وجود این یافتهها در بیشتر مطالعات شواهد چندانی دال بر اینکه محتوای رویا را بتوان واقعا کنترل کرد، به چشم نمیخورد.
-
شخصیت شما بر اساس ساختار بدنی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الگوهاى شخصیتى با هدف طبقه بندى افراد به دسته هاى متمایز از یكدیگر در علم روانشناسى قرار مى گیرند؛ با به كارگیرى این الگوها به شخصیت افراد مورد نظر خود تا حدودى پى برده و با آنان بهتر و موثرتر ارتباط برقرار كنید.
یكى از این الگوهاى شخصیتى كه توسط ویلیام شلدون ابداع شده است شخصیت افراد را براساس ساختار جسمانى و جثه بدنشان به سه دسته اصلى كه سوماتوتیپ نامیده مى شوند، طبقه بندى كرده است.
آندومورف (endomorph): آندومورف ها از نظر فیزیك بدنى معمولاً داراى دور كمر پهن و شانه هاى باریك و كم عرض هستند. گوشتالو، فربه و گلابى شكل هستند ولى قوزك پاهایشان و مچ دست هایشان باریك و لاغر است كه سبب بیشتر به چشم آمدن دیگر نواحى بدنشان مى شود.
خصایص شخصیتى: لذت گرا، خوش مشرب، بردبار، راحت طلب، صلح جو، شوخ طبع، خیره سر، آسوده خاطر، خواب سنگین و طولانى مدت، عاشق خوراكى، محتاج محبت، خونسرد و كارها را پشت گوش مى اندازند.
- اكتومورف ( ectomorph) : اكتومورف ها نقطه مقابل آندومورف ها هستند. از لحاظ فیزیكى داراى شانه ها و دور كمر باریك، صورت لاغر و پیشانى بلند و كشیده، قفسه سینه لاغر و باریك و دست و پاهاى نحیف بوده و چربى اندكى در بدنشان موجود است. هرچند ممكن است به اندازه آندومورف ها غذا بخورند اما چنین به نظر مى آید كه هیچ گاه اضافه وزن پیدا نمى كنند (بزرگترین دغدغه آندومورف ها).
خصایص شخصیتى: متفكر، آرام و ساكت، شكننده، خجالتى، حساس، كناره گیر، درون گرا، دلواپس، عدم ابراز احساسات، هنرمند، غیرقابل پیش بینى، خلاق، قوه تخیل بالا، بدخلق، كارها را خوب شروع كرده اما درست به پایان نمى رسانند.
- مزومورف (mesomorph) : مزومورف ها بین آندومورف ها و اكتومورف ها جاى دارند. از لحاظ فیزیكى داراى تركیب مطلوبترى بوده و به اصطلاح داراى تناسب اندام هستند. داراى سر بزرگ، شانه هاى پهن(چهار شانه) و میان تنه باریك همراه با بازوها و زانوهاى نیرومند و چربى خیلى كمى در بدنشان هستند. مستطیل شكل بوده و اغلب سر بزرگى دارند.
خصایص شخصیتى: عمل گرا، فعال، نیرومند، ستیزه جو، ماجراجو، بى باك، بى تفاوت نسبت به عقاید دیگران، گستاخ، سلطه جو، عاشق ریسك كردن، قدرت طلب، طعنه زن، علاقه مند به فعالیت هاى بدنى، تغذیه و خواب منظم.
توجه داشته باشید كه الزاماً تقسیم بندى فوق همیشه براى همه صادق نبوده و این احتمال وجود دارد كه مثلاً فردى داراى جثه و اندام اكتومورف بوده اما برخى از خصوصیات شخصیتى آندومورف ها و یا مزومورف ها را از خود بروز دهد.
-
تست روانشناسي رنگها
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رنگها بر نیازهای روحی-روانی، شرایط یادگیری، کنترل رفتارهای خشمگینانه، احساسات، درمان افسردگی و اختلالات یادگیری و سطح انرژی اثر دارند.رنگها در کنترل نبض، تپش قلب، فشار خون، اشتها و حتی خواب مفید هستند و همچنین در درمان بیماریهایی مثل میگرن، سرطان، اعتیاد و امراض پوستی و حتی تومورهای مغزی اثر دارند.رنگها در هر جا از دنیا و به تناسب فرهنگ و عرف هر جامعه معانی متفاوت و حتی متضاد دارند.برای مثال سفید در کشوری مثل ایران نشان شادی، پاکدامنی است و برای مراسم جشن و عروسی استفاده می شود، در حالیکه در کشوری دیگر نشان روحانیت است و در مراسم عزاداری کاربرد دارد.شاید تا به حال از خودتان پرسیده باشید که چرا کشتی و یا هواپیمای سیاه نداریم؟و یا چرا هیچ جعبه شکلاتی سبز نیست؟شاید در این مطلب جوابهایتان را پیدا کنید. متأسفانه به دلیل جذابیت روانشناسی رنگها، این شاخه از علم مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
در هر سایت، مجله، روزنامه و یا وبلاگی از این مطالب زیاد دیده می شود ولی درست یا غلط بودنشان مشخص نیست.پروفسور لوشر از دانشمندانی است که حدود بیست سال و اندی در این مورد تحقیق کرده است.حال بد نیست از نظر این محقق در مورد روانشناسی رنگها برای بعضی از رنگهای پر طرفدار نگاهی بیاندازیم.
ابتدا رنگ مورد علاقه خود را انتخاب کنید ...
پروفسور لوشر می گوید:
سیاه:
سیاه رنگی مطلق است که در فراسوی آن، زندگی تمام می شود.سیاه یعنی نه، که نشانه ای از ترک عشق و انصراف از فعالیتهای جمعی است.به معنی نیستی، ناامیدی به آینده و سکوتی ابدی است و حس سنگینی را به افراد القا می کند.تأثیر خوبی بر مزاج ندارد و در کودکان هم اثرات منفی دارد. دوستداران رنگ سیاه معمولا" خسته و افسرده اند.اگر خسته نباشند، ناراضی اند.اگر ناراضی نباشند، مغرورند.اگر مغرور نباشند، انکار می کنند.اگر انکار نکنند هم ناراضی اند، هم مغرور، هم خسته و هم انکار می کنند اما احتمالا" خودشان هم خبر ندارند.طرفداران سیاه زیاد هم ناامید نشوند چون از طرفی دیگر سیاه نمادی از آبرومندی و شرافت است(دیده اید ماشین های شیک و کلاس بالا معمولا" سیاه و براقند).
قهوه ای:
آدمهای قهوه ای را بدون قسم خوردن می توان باور کرد، یعنی حرفشان سند است.اما طرفداران این رنگ معمولا" آواره اند(جالب است بدانید که رنگ مورد علاقه آوارگان جنگ جهانی دوم، قهوه ای بوده است). قهوه ایها یا یک بیماری جسمی جدی دارند و یا مشکلی که به نظر آنها غیر قابل حل است، پس این افراد از نظر جسمی و روحی در خطرند.
خاکستری:
خاکستری را در کهنسالان و خانه سالمندان باید پیدا کرد.این افراد معمولا" غمگینند و محافظه کار و حتی اگر آهنگی گوش کنند(اگر خجالت نکشند)، غمگین است(مثلا" مثل اینکه ایرانیها داریوش گوش کنند)، مثل اینکه به آنها گفته اند خوشی بی خوشی.
قرمز:
قرمز پسندها پر از شوق زندگی، عاشق و مبارزه طلب، پرتکاپو و شجاع، اهل معاشرت، شلوغ و پر سرو صدا هستند.ظاهرا" نیرویشان تمام نشدنی است، خوب مشت می زنند و کتک خورهای خوبی هم هستند. در مجموع و خلاصه اینکه برونگرا هستند.قرمز باعث افزایش نبض و فشار خون می شود.
آبی:
آبیها خلاقند و همیشه فکرهای تازه می کنند، مورد احترام، آرام و دوست داشتنی هستند و احساساتشان را خوب کنترل می کنند.عاشق تنهایی، احساساتی و ملایم اند.نماد ابدیت و عمق و کمال گرایی است.از ویژگیهای افراد آبی دوست صلح، مهربانی و هماهنگی است. (طرفداران آبی به خودشون نگیرند، همیشه و همه جا استثنا هست).این رنگ سبب کاهش نبض و فشار خون می شود.
سبز:
آدمهای سبز مذهبی اند.در انجمنهای خیریه یا بیمارستان یافت می شوند!!!مضطرب و انعطاف پذیرند.اگر دنبال شریک(البته شریک تجاری نه زندگی) می گردید سعی کنید سبز باشد(نه اینکه رنگ پوستش سبزه باشد).رنگی مقدس است.سبزها اصلاح گرند و بسیار علاقه به نصیحت کردن دارند.کوشش و پشتکار عجیبی دارند.
زرد:
آدمهای زرد بر خلاف نظر عموم بیمار و رنجور نیستند و منتظر خوشبختیهای بزرگند.آرام و قرار ندارند. توسعه طلب و اهل اختراعند.گاهی حسود و معمولا" بلند پرواز.
بنفش:
بنفش دوستها صمیمی و حساسند وذوق عارفانه دارند.گاهی آنقدر صمیمی می شوند که قضاوت و تصمیم درست نمی توانند بگیرند.
نارنجی:
نارنجی پسندها اهل مسابقه و سلطه طلبند و سرشار از آرزوهای دور و درازند.
ارغوانی:
ارغوانی ها پایشان روی زمین است و سر و فکرشان در ابرها پرواز می کند(البته فکر بد نکنید!!).عاشق دین و عرفان اند.اندیشمند و عاشق مناظره و اثبات حقایق، اما هنوز معلوم نیست که چرا یک دفعه از این رو به آن رو می شوند و بنابراین اصلا" به فکر پیش بینی آنها نباشید.
تغییر رنگ محبوب با گذشت زمان امری طبیعی است اما اگر ناگهانی باشد گاهی خطرناک و بحث برانگیز و عجیب است.
-
تست روانشناسي شخصي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين يه تست روانشناسي فوق العاده ست، لطفا صادقانه جواب بدين و جواب ها رو دقيق تو ذهنتون نگه دارين و در آخر با بررسي ها مقايسه کنيد، لطفا قبل از جوابگويي خودتون به سوال ها، هيچ کدوم از پاسخ ها رو نخونين، چون نتيجه ي نهايي نادرست در مياد!!!
1- در جنگل در حال قدم زدن با شخصي هستيد، شخص همراه شما کيست؟
2- باز هم در جنگل، قدم مي زنيد. حيواني را مي بينيد. مي توانيد بگوييد چيست؟
3- چه تعامل يا ارتباطي بين شما و آن حيوان ايجاد مي شود؟
4- به اعماق جنگل مي رويد. وارد محوطه اي بدون درخت مي شويد و در مقابل خود، خانه ي رويايي و ايده آلي را که در ذهن داشتيد مي بينيد، آن را توصيف کنيد؟
5- آيا دور خانه ي شما نرده يا توري وجود دارد؟
6- وارد خانه مي شويد. به اتاق ناهار خوري مي رويد و ميز ناهار خوري را مي بينيد. توضيح دهيد روي ميز و دور و بر آن چه مي بينيد؟
7- از در پشت خانه خارج مي شويد. بر روي چمن ها يک فنجان قرار گرفته است. جنس فنجان از چيست ( سراميک، شيشه، کاغذ، چيني، پلاستيک و...) ؟
8- با فنجان چه مي کنيد؟
9- در حاشيه و اطراف خانه قدم مي زنيد و خود را کنار آب مي بينيد، آبي که مي بينيد چه نوع است (اقيانوس، درياچه، دريا، رودخانه، نهر و ...) ؟
10- چگونه از روي آب مي گذريد؟
.................................................. ...............................
پاسخ هاي خود را با بررسي هاي زير مقايسه کنيد و نتيجه بگيريد:
1- همراهي که از او نام برديد و با شما قدم مي زند، مهم ترين فرد زندگي شماست.
2- اندازه حيواني که در جنگل مي بينيد، بيانگر حجم مشکلات شخصي شماست.
3- ارتباطي که با حيوان برقرار مي کنيد و اعمالي که انجام مي دهيد نشان مي دهد که به شيوه با مشکلات خود(مثبت يا منفي) برخورد خواهيد کرد.
4- اندازه ي خانه ي رويايي شما، تعيين کننده ي مقدار انگيزه و هدف شما در حل مشکلات و مسائل است.
5- اگر هيچ نرده يا حصاري دور خانه ي رويايي خود در نظر نگرفته ايد، نشان مي دهد که شخصيت آزادي داريد و هميشه از مردم استقبال مي کنيد و به آن ها خوشامد مي گوييد. بر عکس، حضور نرده، نمايشگر شخصيت بسته و محدود شماست، شما ترجيح مي دهيد که افراد، سرزده به ديدن شما نيايند.
6- اگر پاسخ شما شامل خوراک، افراد و يا گل ها نيست، از زندگي کاملا ناراحت هستيد.
7- دوام وپايداري جنسيت فنجان انتخاب شده توسط شما، پايداري رابطه شما و شخص نامبرده در سوال اول را نشان مي دهد.
8- نحوه کار شما با فنجان، نشانگر طرز تفکر شما نسبت به شخص سوال اول است.
9- اندازه ي حجم آبي که مي بينيد، بيانگر عاطفه و احساسات شماست.
10- ميزان خيس شدن شما، هنگاهي که از آب عبور مي کنيد، اهميت ارتباطات و روابط عاطفي شما را نشان مي دهد.
-
تست اعتیاد به اینترنت
تست اعتياد به اینترنت IAT يكي از معتبرترين تستهاي مربوط به سنجش اعتياد اينترنتي است كه توسط دكتر كيمبرلي يانگ ابداع شده است. در تست IAT هرچه نمره شما بيشتر باشد، اعتياد شما به اينترنت شديدتر است. نمرات هم به ترتيب از يك تا پنج هستند. در پايان، بايد مجموع نمراتي را كه به بيست پرسش زير ميدهيد، جمع بزنيد. براي محاسبه مجموع نمرات خودتان، ميتوانيد از ماشينحساب ويندوز كمك بگيريد. در صورتی که یک گزینه شامل حال شما نمی شود و شما اصلا آن کار را انجام نمیدهید برای آن گزینه نمره صفر در نظر بگیرید .
چقدر بيشتر از آنچه كه قصد داريد، در اينترنت ميمانيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر بخاطر آنلاين ماندن، اعضاي خانواده را ناديده گرفتهايد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر اينترنت را به بودن با همسرتان ترجيح ميدهيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر از طريق اينترنت، با كاربران ديگر رابطه برقرار ميكنيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر ديگران از شما، بخاطر ميزان آنلاين بودنتان شاكي هستند؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر بخاطر اينترنت، نمرات و كارهايتان در مدرسه اُفت كرده است؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر ايميلهايتان را پيش از كارهاي ضروري ديگرتان چك ميكنيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر عملكرد كاري و بهرهوري شما، بخاطر اينترنت آسيب ديده است؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
وقتي از شما میپرسند كه چه كارهايي آنلاين انجام ميدهيد، چقدر در موضع تدافعي يا پنهانكاري قرار ميگيريد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر افكار آزار دهنده در زندگي را با افكار آرامبخش در اينترنت خنثي ميكنيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر وقتي در اينترنت هستيد، احساس ميكنيد توان پيشبيني امور را داريد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر فكر ميكنيد كه زندگي بدون اينترنت، چيزي كسالتبار؛ تهي و بيلذت است؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر وقتي كسي هنگام آنلاين بودن مزاحم شما ميشود، غُر ميزنيد؛ فرياد ميزنيد يا عصباني ميشويد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر بخاطر قطع نكردن اينترنت، دچار بيخوابي هستيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر فكر ميكنيد در حالت آفلاين، حواسپرتي داريد؛ ولي در حالت آنلاين بهتر هستيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر وقتي آنلاين هستيد اين جمله را بكار ميبريد: فقط چند دقيقه مونده، الان ميام.
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر سعي كردهايد از ميزان آنلاين بودن خود بكاهيد و موفق نشدهايد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر سعي داريد ميزان آنلاين بودنتان را از ديگران مخفي كنيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر ميزان آنلاين بودن را به بيرون رفتن با ديگران ترجيح ميدهيد؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
چقدر وقتي آفلاين هستيد، احساس افسردگي و عصبيت داريد كه با آنلاين شدن از بين ميرود؟
۱-به ندرت ۲-گاه گاهي ۳-غالباً ۴-بكرات ۵-هميشه شامل حال من نميشود
-
تست روانشناسی برای زوج ها
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با خواندن اولین تست و انتخاب گزینه مناسب به سوالی که هر گزینه مشخص کرده بروید و به آن سوال جواب دهید. مثلاً اگر گزینه پ سوال ۱ را انتخاب کردید دیگر لزومی ندارد سوال ۲ و ۳ را پاسخ دهید فقط کافی است به سوال ۴ مراجعه کنید.
۱) بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید:
الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲ ب) توکیو: رجوع به سوال ۳ پ) پاریس: رجوع به سوال ۴
۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحمانگیزی به گریه افتادهاید؟!
الف) بله: رجوع به سوال ۴ ب) خیر: رجوع به سوال ۳
۳) اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار میکنید؟!
الف) نیم ساعت دیگر صبر میکنید: رجوع به سوال ۴ ب) فوری از محل قرار میروید: رجوع به سوال ۵ پ) آنقدر صبر میکنید تا بیاید: رجوع به سوال ۶
۴) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟
الف) بله: رجوع به سوال ۵ ب) خیر: رجوع به سوال ۶
۵) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان میدهید؟
الف) از این کار امتناع میکنم : رجوع به سوال ۶ ب) برای مدت کوتاهی دستش را میگیرم: رجوع به سوال ۷ پ) پیشنهادش را قبول میکنم و دستش را میگیرم: رجوع به سوال ۸
۶) آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟
الف) بله: رجوع به سوال ۷ ب) خیر: رجوع به سوال ۸
۷) به نظرتان مدیر توانایی هستید؟
الف) بله: رجوع به سوال ۹ ب) خیر: رجوع به سوال ۱۰
۸) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟
الف) مرد: رجوع به سوال ۹ ب) زن: رجوع به سوال ۱۰ پ) اهمیتی ندارد: شخصیت نوع ۴
۹) آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟
الف) بله: شخصیت نوع ۲ ب) خیر: شخصیت نوع ۱
۱۰) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟
الف) بله: شخصیت نوع ۲ ب) خیر: شخصیت نوع ۳
-------------------------------------------------------
پاسخ تست:
شخصیت نوع یک؛ به شما تبریک میگوییم: شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید. حتی از منظر او شما زیبایی چشمگیری دارید. نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید. بلکه شخصیت شوخطبع و لطیفی دارید. شما فرد فرهیختهای هستید و میدانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقتتان را در اختیارش بگذارید.به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار میروید.
شخصیت نوع دو؛ کاملا" خوب: شما به راحتی همسرتان را جذب میکنید اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمیکنید. شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید. او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.
شخصیت نوع سه؛ بد نیست: شما نمیتوانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید. اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر آنها با شما کنار بیاید. سعی میکنید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانهای داشته باشید. شما در چشم دوستانتان فردی کاملاً صمیمی هستید.
شخصیت نوع چهار؛ مواظب باشید:شما نمیتوانید نامزدتان را به خود جذب کنید چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید. گاهی مواقع از خودتان بیتفاوتیهایی نشان میدهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید .
-
تست روانشناسی سلامت روحی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به این ده سوال پاسخ دهید تا دریابید که چه اندازه با احساسات و عواطف خود در ارتباط هستید سپس امتیاز های خود را جمع کرده و نتیجه حاصل را مشاهده نمایید!
۱- هنگامی که غمگین و ناراحت هستید ، آیا می توانید علت ناراحتی خود را پیدا کنید؟
همیشه 4 امتیاز
بیشتر اوقات 3 امتیاز
برخی مواقع 2 امتیاز
به ندرت 1 امتیاز
۲- هر چند وقت یک بار شما چیزهایی را خریداری می کنید ، ولی واقعا نمی توانید از پس هزینه های آن ها برآیید؟
همیشه 1امتیاز
بیشتر اوقات2 امتیاز
به ندرت 3 امتیاز
هرگز 4 امتیاز
۳- آیا شده که حرفی بزنید و بعد از گفتن آن پشیمان شده باشید؟
اغلب 1 امتیاز
گاهی 2 امتیاز
خیلی کم 4 امتیاز
هیچ وقت 3 امتیاز
۴- وقتی کسی شما را عصبانی کند ، در این صورت شما: با عصبانیت در مقابل او
می ایستید 2 امتیاز
به هیچ کس هیچ حرفی نمی زنید 1 امتیاز
همه جا از آن شخص گله و شکایت می کنید 3 امتیاز
به صورت آرام مساله را مطرح نمایید 4 امتیاز
۵- معمولا چند مدت طول می کشد که به خواب بروید؟
معمولا تا به رختخواب میروید می خوابید 3 امتیاز
20 دقیقه طول می کشد که بخوابی 4 امتیاز
خواب راحتی ندارید و سر جایتان می غلتید 1 امتیاز
یک ساعت یا بیشتر 2 امتیاز
۶- معمولا در چه شرایطی به خود این اجازه را می دهید که گریه کنید؟
وقتی ناراحتم و فقط دوستان نزدیک یا خانواده ام حضور دارند 3 امتیاز
هر زمان که احساس کنم نیاز به گریه دارم 4 امتیاز
هر کاری می کنم تا گریه نکنم 1امتیاز
وقتی که تنها هستم 2 امتیاز
۷- آیا احساس می کنید که دوستان خوبی دارید؟
جمع صمیمی از دوستان و اعضای خانواده دارم 4 امتیاز
افراد کمی در زندگی ام هستند 3 امتیاز
به سختی می توانم با دیگران ارتباط بر قرار کنم 2 امتیاز
تنها متکی به خودم هستم و نیاز به کسی ندارم 1 امتیاز
۸- تا چه حد به توانایی ها و استعدادهایتان اطمینان دارید؟
خیلی زیاد 4 امتیاز
زیاد 3 امتیاز
کم 2 امتیاز
اصلا 1 امتیاز
۹- چه چیزی باعث شادی و رضایت بیشتر در شما می شود یا به عبارتی باعث ایجاد انگیزه بیشتر در کارهایتان است؟
تحسین و تشویق دیگران 3 امتیاز
حس درونی خود 4 امتیاز
ترس از شکست 2 امتیاز
زنده ماندن و حفظ حیات 1 امتیاز
۱۰- از نظر من شادی و خوشبختی هر کس عمدتا بر پایه:
راه و روشی است که هر شخص در زندگی پیش میگیرد 4 امتیاز
اقتصاد جامعه 3 امتیاز اصولی است که هر کسی
از هما کودکی با آن تربیت شده 2 امتیاز
شانس و اقبال فرد است 1 امتیاز
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
امتیاز بین 32 تا 40
در این صورت باید به شما تبریک گفت. چرا که شما از لحاظ روحی و عاطفی در سلامت کامل هستید و باید به وجود خودتان افتخار کنید. شما توانسته اید با احساسات خود ارتباط خوبی بر قرار کنید .
امتیاز بین 24 تا 32
لازم است تا شما در شیوه زندگی خود کمی تجدید نظر کنید ، شرایط روحی شما به طرز نابسامانی در حالت نوسان است و اگر به همین منوال پیش بروید از لحاظ سلامت روحی دچار مشکل خواهید شد. شاید یافتن یک شغل جدید و یا حتی مشاوره کار مفید باشد .
به هر حال شما گاهی به خودتان اطمینان کامل دارید و برخی مواقع قادر هستید تا به احساسات خود به خوبی کنار بیایید .
امتیاز کمتر از 24
به شما توصیه می شود که به طور جدی تری به فکر سلامت روحی خود باشید و از کمکهای حرفه ای در این راه استفاده نمایید. ممکن است که مشکلی در زندگی خود داشته باشید و نیاز باشد تا برای دستیابی به آرامش و سلامت فکری خود آن مشکل را به نحوی تجزیه و تحلیل نمایید و راه حل مناسبی را برای آن بیابید .
-
تست سنجش افسردگی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قبل از تکمیل پرسشنامه متن زیر را به دقت مطالعه بفرمایید :
هنگام پاسخ به پرسشنامه هریک از عبارات زیر را به دقت بخوانید و دور عددی را که بیشتر با روحیه چند روز گذشته شما سازگار بود را خط بکشید . دقت کنید که به تمامی سوالات جواب بدهید .
اگر از میان عبارات توصیفی دو جواب مناسب خود را دیدید آن را که امتیاز بیشتری دارد انتخاب کنید و اگر مردد بودید به حدس و گمان متوسل شوید . هیچ سوالی را بدون جواب نگذارید.
(1)
0 غمگین نیستم
1 غمگین هستم
2 غم دست بردارم نیست
3 تحملم را از دست داده ام.
(2)
0 به آینده امید.ارم
1 به آینده امیدی ندارم
2 احساس می کنم آینده امید بخشی در انتظارم نیست
3 کمترین روزنه امیدی ندارم
(3)
0 ناکام نیستم
1 ناکام تر از دیگرانم
2 به زندگی گذشته ام که نگاه می کنم هرچه می بینم شکست و ناکامی است
3 آدم کاملا شکست خورده ای هستم
(4)
0 مثل گذشته از زنگی ام راضی هستم
1 مثل سابق از زندگیم لذت نمی برم
2 از زندگی رضایت واقعی ندارم
3 از هرکس و هر چیز که بگویی ناراضی هستم
(5)
0 احساس تقصیر نمی کنم
1 گاهی اوقات احساس تقصیر می کنم
2 اغلب احساس تقصیر می کنم
3 همیشه احساس تقصیر میکنم
(6)
0 انتظار مجازات ندارم
1 احساس می کنم ممکن است مجازات شوم
2 احساس می کنم مجازات می شوم
3 احساس می کنم مجازات می شوم
(7)
0 از خودم راضی هستم
1 از خودم ناراضی هستم
2 از خودم بدم می آید
3 از خودم متنفرم
(8)
0 بدتر از سایرین نیستم
1 از خودم به خاطر خطاهایم انتقاد می کنم
2 همیشه خودم را به خاطر خطا هایم سرزنش می کنم
3 برای هر اتفاق بدی خود را سرزنش می کنم
(9)
0 هرگز به فکر خودکشی نمی افتم
1 فکر خود کشی به سرم زده اما اقدامی نکرده ام
2 به فکر خود کشی هستم
3 اگر بتوانم خودکشی می کنم
(10 )
0 بیش از حد معمول گریه نمی کنم
1 بیش از گذشته گریه می کنم
2 همیشه گریانم
3 قبلا گریه می کردم اما حالا با آنکه دلم هم می خواهد نمی توانم گریه کنم
(11)
0 کم حوصله تر از گذشته نیستم
1 کم حوصله تر از گذشته هستم
2 اغلب کم حوصله هستم
3 همیشه کم حوصله هستم
(12)
0 مثل همیشه مردم را دوست دارم
1 به نسبت گذشته کمتر از مردم خوشم می اید
2 تا حدود زیادی علاقه ام را نسبت به مردم از دست داده ام
3 از مردم قطع امید کرده ام و به آنها علاقه ای ندارم
(13)
0 مانند گذشته تصمیم می گیرم
1 کمتر از گذشته تصمیم می گیرم
2 نسبت به گذشته تصمیم گیری برایم دشوار تر شده
3 قدرت تصمیم گیریم را از دست داده ام
(14)
0 جذابیت گذشته ها را ندارم
1 نگران هستم جذابیتم را از دست بدهم
2 احساس می کنم هر روز که می گذرد جذابیتم را بیشتر از دست می دهم
3 زشت هستم
(15)
0 به خوبی گذشته کار می کنم
1 به خوبی گذشته ها کار نمی کنم
2 برای اینکه کاری بکنم به خودم فشار زیادی میآورم
3 دستم به هیچ کاری نمی رود.
(16)
0 مثل همیشه خوب می خوابم
1 مثل گذشته خوابم نمی برد
2 یکی دو ساعتی زودتر از معمول از خواب بیدار می شوم؛ خوابیدن دوباره برایم مشکل است
3 چند ساعت زودتر از معمول از خواب بیدار می شوم و دیگر خوابم نمی رود
(17)
0 بیشتر از گذشته خسته نمی شوم
1 بیش از گذشته خسته می شوم
2 انجام هر کاری خسته ام می کند
3 از شدت خستگی هیچ کاری از عهده ام ساخته نیست
(18)
0 اشتهایم تغییر نکرده است
1 اشتهایم به خوبی گذشته نیست
2 اشتهایم خیلی کم شده
3 به هیچ چیز اشتها ندارم
(19)
0 اخیرا وزن کم نکرده ام
1 بیش از دو کیلو و نیم وزن کم نکرده ام
2 بیش از پنج کیلو وزن بدنم کم شده است
3 بیش از هفت کیلو وزن کم کرده ام
(20)
0 بیش از گذشته بیمار نمی شوم
1 از سردرد و دل درد و یبوست کمی ناراحتم
2 بشدت نگران سلامتی خود هستم
3 آنقدر نگران سلامتی خود هستم که دستم به هیچ کاری نمی رود
(21)
0 میل جنسی ام تغیر نکرده است
1 میل جنسی ام کمتر شده است
2 میل جنسی ام خیلی کمتر شده است
3 کمترین میل جنسی در من نیست
------------------------------------------
جواب :
طبیعی 10 – 0
افسردگی ملایم 17 – 10 نیاز به مشاوره و پیگیری مداوم
افسرگی متوسط 23 – 17 نیاز به مشاوره و پیگیری مداوم
افسردگی کمی بالا 42 – 23 نیاز به پیگیری و مشاوره و دارو درمانی در صورت نیاز
-
تاریخ روانشناسی
نگاه اجمالی
روانشناسی یکی از قدیمیترین نظام علمی و هم یکی از جدیدترین آنهاست. اندیشههای مربوط به انسان و ماهیت او بسیاری از کتابهای «مذهبی و فلسفی» را پرکرده است. حتی قرنهای چهارم و پنجم پیش از میلاد «افلاطون ، ارسطو و دیگر دانشمندان» یونان باستان با بسیاری از مسائلی که روان شناسان امروزی با آنها سر و کار دارند، دست و پنجه نرم میکردند. مسائلی مانند:
«حافظه ، یادگیری ، انگیزش (Motivation) ، ادراک (Perception) ، رویا و رفتار ناهنجار (Abnormal Behavior)» در روان شناسی گذشته و حال مطرح بوده و میباشد . بنابراین در موضوع روانشناسی بین گذشته و حال یک استمرار بنیادی وجود دارد. روانشناسان این پیوند بین گذشتهها و حال را برای کاوش جالب و سودمند یافتهاند و این خود سبب شده که «تاریخ روانشناسی» به عنوان یک زمینه مطالعاتی و حتی تحصیلی در آید.
تاریخ روانشناسی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگاه اجمالی
روانشناسی یکی از قدیمیترین نظام علمی و هم یکی از جدیدترین آنهاست. اندیشههای مربوط به انسان و ماهیت او بسیاری از کتابهای «مذهبی و فلسفی» را پرکرده است. حتی قرنهای چهارم و پنجم پیش از میلاد «افلاطون ، ارسطو و دیگر دانشمندان» یونان باستان با بسیاری از مسائلی که روان شناسان امروزی با آنها سر و کار دارند، دست و پنجه نرم میکردند. مسائلی مانند:
«حافظه ، یادگیری ، انگیزش (Motivation) ، ادراک (Perception) ، رویا و رفتار ناهنجار (Abnormal Behavior)» در روان شناسی گذشته و حال مطرح بوده و میباشد . بنابراین در موضوع روانشناسی بین گذشته و حال یک استمرار بنیادی وجود دارد. روانشناسان این پیوند بین گذشتهها و حال را برای کاوش جالب و سودمند یافتهاند و این خود سبب شده که «تاریخ روانشناسی» به عنوان یک زمینه مطالعاتی و حتی تحصیلی در آید.
اهمیت تاریخ روانشناسان
روانشناسی که امروز با آن سروکار داریم (در سطح تحصیلی و حرفهای) شاخه شاخه شده و چند پاره است. بعضی از روان شناسان بر کارکردهای « شناختی» تاکید دارند، بعضی به نیرویهای ناهوشیار علاقه منداند و دیگران با رفتار آشکار یا با فرآیندهای «فیزیولوژیکی و شیمیایی» سروکار دارند. و به نظر میرسد این رویکردها با هم وجه اشتراک زیادی نداشته باشند، جز این که همه آنها علاقهمند به «ماهیت انسان» هستند.
در این میان تنها چارچوبی که این زمینهها و رویکردها مختلف را به هم پیوند میزند و آنها محتوای منسجمی میدهد «تاریخ» آنهاست : یعنی تکامل روانشناسی به عنوان یک نظام علمی مستقل. تنها با بررسی خاستگاههای روان شناسی و مطالعه تحول آن در طی زمان است که میتوانیم ماهیت روان شناسی به عنوان یک نظام علمی مستقل ماهیت روان شناسی امروز را به وضوح درک کنیم.
در کنار آن تاریخ روان شناسی به خودی خود «داستانی جذاب» است، که در آن صحنههایی از نمایشهای انسانی ، تاثرآور ، قهرمانی ، انقلاب و حتی با سهمی از امور جنسی و مواد مخدر (سو مصرف مواد) به چشم میخورد. حرکتهای نادرست ، اشتباهات و سو تفاهمها همواره وجود داشتهاند، اما همواره تحولی روشن وجود داشته است که روان شناسی معاصر را شکل داده است و تبینی برای غنای فعلی آن فراهم آورده است.
مشکلات باز سازی گذشته روان شناسی
دادههای تاریخی ، یعنی اطلاعاتی که تاریخ دانان برای بازسازی «زندگیها ، رویدادها و دورههای زمانی» بکار میبندند .و مقدار زیادی با دادههای علمی تفاوت دارد. برخلاف دادههای علمی دادههای تاریخی را نمیتوان « بازسازی یا تکرار» کرد. تاریخ یک پدیده «همه یا هیچ» است. چیزی یک بار روی میدهد و دیگر تکرار پذیر نیست . این وضع باعث شده که همواره دادههای تاریخی با شک نگریسته شود، چرا که همواره امکان تحریف و اشتباه وجود دارد. در بازسازی گذشته روان شناسی نیز وضع بر همین منوال است. موارد زیادی در تاریخ روان شناسی وجود دارد که بعدا معلوم شده است که «غلط ، دروغ و تحریف شده» هستند. برای این تحریفات در روان شناسی سه منبع عمده را میتوان نام برد.
دادههای گم شده یا منع شده
گاهی تحریف به خاطر «دادههای مفقود شده یا به عمد منتشر نشده» است . یک نمونه از این دست پیدا شدن ده جعبه بزرگ از دست نوشتههای «فخنر» (Fechner) در سال«1983 م» است برای مدتی بیش از صد سال روان شناسان از وجود این خاطرات و یادداشتها که بین سالها ی «1928 تا 1979» را شامل میشود، (مهمترین و اولین سالهای تاریخ روان شناسی) بیخبر بودند. نمونه دیگری از این موارد به یادداشتها و نامهها «زیگموند فروید» ( Freud) برمیگردد. او در سال«1939 م» در گذشت از آن زمان به بعد نامه و یادداشتهای بسیاری منتشر شدهاند.
اما برخی از اسناد و نامهها بنا به درخواست و ارثان فروید تا پاسی گذشته از قرن بعد نیز در اختیار عموم قرار داده نخواهد شد. یک فروید شناس در این مورد میگوید که تاریخ در اختیار گذاردن این مطالب گوناگون است. یکی از نامههای پسر ارشد فروید که به فروید نوشته شده تا سال « 2013 م» مهروموم شده است و دیگری تا سال «2032 م ». نقطه جالب آنکه نامه یکی از مشاوران فروید تا سال «2102 م» یعنی 177 سال پس از مرگ اومنتشر نخواهد شد. این موضوع آدمیرا به این فکر میاندازد که در آن نامه چه چیزی وجود دارد که ایگونه سری از آن نگهداری میشود؟
دادههای تحریف شده در ترجمه
یک ضرب المثل ایتالیایی میگوید:«ترجمه یعنی خیانت». در این مورد دادهها در دسترس هستند. اما به طریقی تحریف شدهاند. شاید به دلیل ترجمه غلط از یک زبان به زبانی دیگر «عمدا یا سهوا» توسط خود فرد یا مشاهدهگر در نیت رویدادهای مربوطه تغییر داده شدهاند. برای مثال سه مفهوم اساسی در نظریه فروید از ساختار شخصیت (Id ، Ego و Superego) اصطلاحاتی ترجمه شده هستند که اندیشههای فروید را بدرستی انتقال نمیدهند. در این مورد وضع به گونهای است که جامعه روان کاوی پیشنهاد کرد که در ترجمه کارهای فروید تجدید نظر شود، زیرا تاکنون نظری تعریف شده از اندیشههای او ارائه شده است.
دادههای خود تائید کننده
دادههای تاریخی ممکن است توسط اعمال خود شرکت کنندگان در ثبت رویدادهای اساسی تحت تاثیر قرار گیرند. آنان ممکن است برای حفظ خود یا بالا بردن موقعیت اجتماعی شان آگاهانه یا نا آگاهانه اطلاعات غلطی در اختیار ما قرار میدهند. برای مثال «بی . اف. اسکینر» (B.F. Skinner) رفتارگرایی سرشناس در مورد برنامه روزانه خود در جایی نوشت:
« من ساعت شش صبح از خواب برمیخواستم تا هنگام صبحانه مطالعه میکردم. سپس به کلاسها ، آزمایشگاهها و کتابخانهها میرفتم. در ضمن روز، بیش از پانزده دقیقه وقت برنامه ریزی نشده نداشتم. تا ساعت 9 شب مطالعه میکردم و... هرگز به دیدن فیلم یا تماشای نمایش نمیرفتم ...با دخترها معاشرت کمی داشتم...» این توصیف مفیدی است، اما دوازده سال بعد از چاپ این مطلب و 51 سال بعد از خود واقعه اسکینز انکار کرد که در دوران تحصیل آن چنان سخت کوش و نرمش ناپذیر بوده است. او مینویسد: «من بیش از آنچه که زندگی واقعی امرا به یاد آورم، خود نمایی خود را به یاد میآورم.»
-
تاثیرات پیشینیان بر روانکاوی
نظریات مربوط به ذهن ناهشیار و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
در اوایل قرن هجدهم لایب نیتز بر طرح نظریه موناد شناسی خود اقدام کرد که در آن درجات متفاوتی از وضوح یا هشیاری که از ناهشیاری کامل تا وضوح یا هشیاری قطعی تغییر میکند، عنوان کرد. یک قرن بعد یوهان فریدریچ هربارت ، فیلسوف و مربی آلمانی ، مفهوم ناهشیار لایب نیتز را به مفهوم آستانه هشیاری توسعه داد. گوستاو فخنر نیز در تدوین نظریهها درباره ناهشیار خدمت کرد. پیشنهاد او مبنی بر این که ذهن را میتوان با یک قطعه یخ قیاس کرد، تاثیر بیشتری در اندیشه فروید بر جای گذاشت.
تاثیرات پیشینیان بر روانکاوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نظریات مربوط به ذهن ناهشیار و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
در اوایل قرن هجدهم لایب نیتز بر طرح نظریه موناد شناسی خود اقدام کرد که در آن درجات متفاوتی از وضوح یا هشیاری که از ناهشیاری کامل تا وضوح یا هشیاری قطعی تغییر میکند، عنوان کرد. یک قرن بعد یوهان فریدریچ هربارت ، فیلسوف و مربی آلمانی ، مفهوم ناهشیار لایب نیتز را به مفهوم آستانه هشیاری توسعه داد. گوستاو فخنر نیز در تدوین نظریهها درباره ناهشیار خدمت کرد. پیشنهاد او مبنی بر این که ذهن را میتوان با یک قطعه یخ قیاس کرد، تاثیر بیشتری در اندیشه فروید بر جای گذاشت.
فروید در چند کتاب خود از عناصر سایکو فیزیک فخنر نقل قول کرده و بعضی مفاهیم عمده از جمله اصل لذت ، مفهوم انرژی روانی و اهمیت پرخاشگری را از کارهای فخنر اقتباس کرده است. بنابراین فروید نخستین کسی نبود که ذهن ناهشیار انسان را کشف کرد و یا حتی بطور جدی آن را مورد بحث قرار داد. او اعتراف کرد که فیلسوفان پیش از وی بطور گستردهای به آن پرداختهاند.
نظریات مربوط به آسیب شناسی روانی و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
در خلال قرن نوزدهم دو مکتب فکری عمده در آسیب شناسی روانی وجود داشت: تنی و روانی. در مکتب تنی این عقیده وجود داشت که نابهنجاریهای رفتاری علت بدنی دارد. مکتب روانی به توجیه علل ذهنی یا روانی اختلالات رفتاری متوسل میشد. روی هم رفته مکتب تنی بر روانپزشکی قرن نوزدهم مسلط بود و روانکاوی به عنوان جنبهای از طغیان علیه این جهت گیری تنی بوجود آمد.
کاربرد هیپنوتیزم و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
پیش از آن که فروید نشر عقاید خود را آغاز کند، اصطلاح روان درمانی به گونه گستردهای بکار میرفت. در این حیطه عمدتا تاکید بر کاربرد هیپنوتیزم در فرآیند درمان اختلالات روانی بود. ژان شارکو و پیر ژانه از جمله افرادی بودند که برای درمان بیماری هیستری از هیپنوتیزم استفاده میکردند.
نظریه داروین و تاثیر آن بر رونکاوی
داروین اندیشههایی را مورد بحث قرار داد که بعدها فروید آنها را به عنوان موضوعات اصلی در روانکاوی مطرح کرد. از جمله فرآیندهای روانی ناهشیار و تعارضها ، اهمیت رویاها ، نمادگری نهفته نشانههای عجیب رفتار. نظریههای داروین همچنین اندیشههای فروید را درباره رشد کودکی تحت تاثیر قرار داد.
آغاز روانکاوی
فروید سردمدار روانکاوی در سال 1856 در اتریش چشم به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات پزشکی با این که مایل بود تمام وقت خود را به مطالعه و تحقیق بگذراند، برای تامین معاش خود و خانوادهاش به ناچار پزشکی را پیشه خود ساخت. ولی در عین حال به مطالعه و تحقیق میپرداخت و نتیجه تحقیقات خود را به رشته تحریر در میآورد و منتشر میساخت. فروید چون علاقه ویژهای به بررسی و درمان بیماریهای عصبی داشت، برای تکمیل اطلاعات خود در این زمینه به پاریس رفت و یک سال با روانپزشک معروف فرانسوی ژان شارکو کار کرد و مانند او به وسیله خواب تلقینی به درمان بیماری هیستری پرداخت، ولی چیزی نگذشت که این روش را کنار گذاشت و روش درمانی ژوزف بروئر را که با گفتگوی با مریض ، هیستری را معالجه میکرد، مناسبتر تشخیص داد و چندی با بروئر همکاری نمود.
در سال 1895 بروئر و فروید کتاب پژوهشهایی درباره هیستری را منتشر کردند که اغلب نقطه آغاز رسمی روانکاوی تلقی میشود. بعدها او کار تاریخی خودکاوی را به عنوان وسیلهای برای درک بهتر خویش و بیمارانش در پیش گرفت و روشی را بکار برد، تحلیل رویا نام نهاد. خودکاوی او تقریبا دو سال طول کشید و سرانجام در کتاب تعبیر رویاها منتشر شد. فروید در سالهای بعد از 1900 عقاید جدید خود را تدوین کرد و به ترتیب آسیب شناسی روانی زندگی روزمره و سه مقاله درباره نظریه جنسیت را منتشر کرد و به تدریج عقاید وی مورد استقبال مجامع علمی قرار گرفت. با ایراد چند سخنرانی به دریافت درجه دکترای افتخاری در روان شناسی نایل شد.
روانکاوی بعد از تاسیس
تسلط انحصاری فروید بر روانکاوی نوین دیری نپایید. هنوز بیست سالی از بنیانگذاری این جنبش نگذشته بود که توسط روانکاوانی که در یک یا چند موضوع بنیادی با فروید مخالف بودند، به گروههای رقیب تجزیه شدند. فروید واکنش مناسبی به این مخالفان نشان نداد. وی همین که این افراد از آموزشهای او روی گرداندند، بدون توجه به روابط نزدیک شخصی یا حرفهای آنها ، همگی را بیرون انداخت و دیگر هرگز با آنان صحبت نکرد. این گروه ، شامل کارل یونگ ، آلفرد آدلر ، کارن هورنامی گروه نوفرویدیها را تشکیل میدادند. آنها با وجود این که از اصول و مقدمات اصلی اندیشههای فروید جانبداری میکردند، اما در طول سالها جنبههای معینی از نظام فروید را اصلاح کردند و بسط دادند.
افرادی نیز چون گوردون آلپورت ، هنری مورای و اریک اریکسون بعد از مرگ فروید رویکردهای خود را پرورش دادند. اینان کسانی نبودند که با فروید مخالفت کرده باشند و هرگز فرویدی سختآئین نیز نبودند، بلکه عقاید خود را از اندیشههای فروید گرفتند، یا عقاید فروید را بسط دادند و یا در مخالفت با آثار فروید گام برداشتند.
میراث امروزین روانکاوی
برخی از دیدگاههای معاصر شباهت اندکی با دیدگاههای فروید دارند و به سختی میتوان آنها را وابسته به روانکاوی دانست. گوناگونی و چندپارگی در روانکاوی چشمگیر است و مکاتب فرعی آن خیلی بیشتر از سایر مکاتب مثلا رفتار گرایی است. تعداد و گوناگونی آنها بر اهمیت این رویکرد که یک قرن پیش توسط فروید آغاز شد، صحه میگذارد.
-
برخورد نزدیك با خودم
روانشناسان میگویند خودآگاهی هم قدم اول و هم قدم آخر در به دست آوردن مهارتهای زندگی است.
فرض كنید كه سیذارتا ( نام اصلی بودا) تا آخر عمر در همان قصر فانتزی پدرش میماند و هیچوقت نمیفهمید كه رنج، بیماری، پیری و مرگ وجود دارد. اگر بودا به این واقعیتهای بشری آشنا نمیشد و آن را به خودش نسبت نمیداد، حالا نقشههای دینی دنیا رنگهای دیگری داشتند. تنها اگر بودا به خودآگاهی نرسیده بود...
.
برخورد نزدیك با خودم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روانشناسان میگویند خودآگاهی هم قدم اول و هم قدم آخر در به دست آوردن مهارتهای زندگی است.
فرض كنید كه سیذارتا ( نام اصلی بودا) تا آخر عمر در همان قصر فانتزی پدرش میماند و هیچوقت نمیفهمید كه رنج، بیماری، پیری و مرگ وجود دارد. اگر بودا به این واقعیتهای بشری آشنا نمیشد و آن را به خودش نسبت نمیداد، حالا نقشههای دینی دنیا رنگهای دیگری داشتند. تنها اگر بودا به خودآگاهی نرسیده بود...
همه اتفاقات بزرگ از آنجا شروع میشود كه ما به گوشههای خانه وجودمان دوباره سرك بكشیم. از دور وراندازش كنیم. از طرح زیبایش لذت ببریم و از رنگ كدرش دلمان بگیرد.
منفذهایی كه باعث نفوذ سرما میشود را پیدا كنیم و باروتهای خیسنخوردهای كه میتوانند منفجرمان كنند را لااقل بشناسیم. پیهایش را بكاویم و به محكمبودن یا نبودن ستونهایش مطمئن شویم.
همه اتفاقات بزرگ از نگاهكردن به آینه شروع میشود. این را حتما بارها و بارها در فیلمها دیدهاید.
عبور از مرحله آینهای
واقعا اینی كه الان هستیم ریشه در كجا دارد؟ این سیستمی كه یكجور خاص فكر میكند، یك ارزشهای خاصی دارد، یكجور خاص احساسهایش را بروز میدهد و یكسری علاقهها و انگیزههای خاص دارد چهجوری به وجود آمده؟ روانكاوهای جدیدتر میگویند همه چیز از مرحله آینهای شروع شده است.
وقتی ما برای اولین بار توی 6 ماهگی تا 2 سالگیمان خودمان را در آینه نگاه كردیم و دانستیم این موجود عجیب و غریب توی آینه، خود ماییم، چیزی درون ما تشكیل شده است به نام «من». بعدها ما هر وقت خواستهایم به خودمان فكر كنیم، این «من» برآمده از آینه، محور همه چیز بوده و لااقل به گمان خودمان همه چیز را او راه میانداخته است.
عبور از مرحله بحرانی
اگر مرحله آینهای یادمان نباشد بحران نوجوانی حتما در حافظهمان مانده است. در نوجوانی دوباره وضعیت قرمز میشود و آینه باز پررنگتر میشود. آینه بر میگردد تا این بار مناسب بودن یا نبودن هیكلمان را در آن تخمین بزنیم و همزمان به قوانین لعنتی اطرافمان فكر كنیم. خیلیها میگویند اصل قضیه همین جاست.
اینجاست كه ما بعضی از ارزشهای پدر و مادر را میگیریم و بعضی را نفی میكنیم و این رد و قبولها میشوند پایه هویتمان؛ اینجاست كه یك تصویر ثابت بدنی از خودمان توی ذهنمان شكل میگیرد كه یا دوستش داریم یا از آن متنفریم یا بیخیال با آن كنار آمدهایم. در عبور از مرحله بحران هویت است كه ما تصمیم میگیریم چه كاره این دنیا شویم، با چه جور آدمی زندگی كنیم و چهجوری به دنیا نگاه كنیم.
روانشناسان آمریكایی سالهای اوج این بحران هویت را بین 18تا 22سالگی میدانند البته به این فرض كه فرد وارد دانشگاه شود. خیلیها متأسفانه بیشتر از حد طبیعی در این بحران توقف میكنند و هویتشان همچنان پا در هوا میماند.
یكی از مهمترین دلیلهای این قضیه این است كه احتمالا آنها یك بار ننشستهاند درست و حسابی سنگهای خودشان را با خودشان وا بكنند و به مهارت خودآگاهی برسند. خودآگاهی، توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قدرت، نیازها و ترسها و انزجارهاست. با هم سری به دنیای خودمان بزنیم:
من چه شخصیتی دارم؟
توی اتوبان یك اتومبیل توی لاین خودش نیست و ناشیانه یا موذیانه به شما هم راه نمیدهد. وقتی كه بالاخره به هر طریقی از كنارش عبور میكنید هم شما و هم كنار دستیتان معمولا برمیگردید و به چهره راننده اتومبیل خطاكار نگاه میكنید. توی این نگاه جز شماتت، شما دنبال یك چیز دیگر هم هستید.
میخواهید ببینید طرف چه شخصیتی دارد كه اینجور رانندگی میكند. شما توی همان نگاه هم دارید رانندگی را به شخصیت پیوند میدهید و هم شخصیت را به قیافه. اما میشود با قیافه شخصیت را تشخیص داد. اگر خودتان با خودتان روراست باشید، میفهمید كه برچسب شخصیتی كه به قیافهتان میچسبانند، چندان هم با شما جور در نمیآید.
شخصیت خیلی پیچیدهتر از تیپ بدنی ما آدمهاست. شخصیت، یك مجموعه از ویژگیهاست كه در طول یك عمر لااقل 18ساله به ما رسیده است. برای اینكه ما بدانیم چه شخصیتی داریم راههای غلط و درست بسیاری وجود دارند.
راههای غلط پیبردن به شخصیت
1 - انجام یك تست ساده روانشناسی رنگها یا كشیدن یك نقاشی یا دستخط یا تستهای بازاری دیگر. جواب این تستها مثل فالها یا آنقدر كلیاند كه در مورد همه درست در میآید! و یا آنقدر جزئی كه در واقع چیزی در مورد شخصیتتان به شما نمیگوید. اعتبار علمی آنها هم كه سالهاست زیر سؤال است.
2 - سؤالكردن از دوستان تازه یا هم اتاقی جدید یا همكاران. ما خودمان میدانیم كه هیچوقت كسی كه تنها دو روز است با ما آشناست نه شناخت كافی از ما دارد و نه آنقدر صمیمی است كه ضعفهایمان را بگوید.
معمولا ما در اوایل هر رابطهای یك ویترین از خودمان ارائه میدهیم و جنسهای بنجل را توی انباری پنهان مــــیكنیم. نظر همكاران، همكلاسیها و همانجمنیهایتان در یك محفل ادبی هم ملاك خوبی برای شناسایی شخصیت شما نیست.
آنها فقط معمولا بعدی از زندگی شما را میبینند؛ بعد كاری یا بعد تحصیلی یا بعد هنری. هیچگاه نمیتوان قضاوتی كه آنها در مورد ناتوانی یا تواناییتان مثلا در تحصیلات میكنند را به كل شخصیت تعمیم داد.
دانستن شخصیت كافی نیست!
جواب دادن به 30 سؤال زیر (داخل كادر) میتواند حسابی زیر و بالای شخصیت شما را در بیاورد. اما این كافی نیست؛ شما علاوه بر آن، باید توانایی هوشی خودتان را هم مشخص كنید.
برای اینكه دقیقا بدانید چه نوع هوشی در شما بیشتر وجود دارد هم تجربیات زندگیتان میتواند كمكتان كند و هم یكی از شمارههای همشهری جوان كه در همین صفحه ما در كنار تاثیر فیلمها بر هوشها، انواع این هوشها را هم شرح دادهایم.
ضمن اینكه شما باید نیازهای سنی كه در آن قرار دارید را بهخوبی بشناسید و برای رفع نیازهایتان برنامه بلندمدت یا كوتاهمدت داشته باشید.
دانستن شخصیت و خودآگاهی، گرچه قدم اول است اما هیچگاه كافی نیست. اینكه ما صادقانه با خودمان روبهرو شویم، وقتی ارزش پیدا میكند كه ما جاهایی از وجودمان را كه دوستشان نداریم یا موجب آزار دیگران میشود، بشناسیم و در مورد تغییر كردنشان فكر كنیم.
بعضی چیزها تغییرناپذیرند. اینكه من قدم بلند است یا یك قسمت از بدنم را از دست دادهام، چیزی نیست كه بتوانم برایش كاری كنم، حتی اگر دوستش نداشته باشم. اما بسیاری از خصوصیاتمان را میتوانیم تا حدی تغییر دهیم.
رویكردی كه در این صفحه به عنوان مهارتهای مقابلهای یا مهارتهای زندگی دنبال میشد و میشود، برای انجام همین تغییرات است. وقتی كه تغییر كردیم - حتی كم - دوباره میتوانیم به خانه وجودمان سرك بكشیم، از رنگ روشنش لذت ببریم و فكری برای طرحش كه كمی كج وكوله شده است بكنیم، سوراخ سمبههایش را یك بار دیگر نگاه كنیم و باروتهایش را توی یك جای بیخطر منفجر كنیم.
راههای درستتر پیبردن به شخصیت
1 - خودتان، خودتان را بشناسید. هیچكس از خودش به خودش نزدیكتر نیست. تنها كافی است قسمتی از شخصیتتان را جا نیندازید، منظم فكر كنید و عادلانه در مورد خودتان قضاوت كنید.
2 - از دوستان صمیمی و قدیمی بپرسید. دوستانی كه از كودكی یا نوجوانی، شما را میشناسند و فراز و نشیبهای زندگی شما و رفتار شما را در موقعیتهای مختلف دیدهاند، ملاكهای خوبی برای ارزیابی شخصیت شما هستند؛ به شرطی كه هنوز صمیمیت گذشته وجود داشته و در مراحل مهمی مثل بحران هویت از هم دور نبوده باشید. البته همیشه باید توجه داشت كه شخصیتی كه دوستتان دارد، به هر حال در قضاوت در مورد شما تأثیرگذار است و به قول دانشمندان تفسیرش سوگیری دارد.
3 - از ابزارهای معتبر استفاده كنید. شما همیشه برای حل مشكلات روانشناختی سراغ روانشناس یا مشاور نمیروید. روی تابلو مراكز مشاوره یك عبارت دیگر هم با عنوان «سنجش هوش و شخصیت» حك شده است.
روانشناسها، ابزارهایی علمیتر از تستهای بازاری دارند. این ابزارها از سالها تحقیق در مورد ابعاد شخصیتی آدمی به دست آمده است. یكی از معتبرترین تستهایی كه ممكن است یك روانشناس روی شما اجرا كند، تست 5 عامل شخصیت است.
نگاهی به مادههای این 5 عامل میتواند به شما هم كمك كند بدانید وقتی میخواهید شخصیتتان را بسنجید، باید دنبال چه چیزهایی باشید. روانشناسانی كه به مدل
5 عاملی شخصیت معتقدند، میگویند در هر كدام از ما درجههایی از ویژگیهای زیر وجود دارد:
1 - ثبات هیجانی: آیا شما آدم دمدمیمزاجی هستید؟ آیا شما همیشه غمگینید؟ آیا شما اغلب خوشحالید؟
2 - برونگرایی: شما از بودن با دیگران بیشتر لذت میبرید یا در خود بودن یا اینكه وسط این دو طیف قرار دارید؟
3 - باز بودن در مقابل تجارب جدید: شما با جاهای جدید، افكار جدید و هنرهای جدید حال میكنید یا نه كلا آدم كلاسیكی هستید؟
4 - توافقپذیری: وقتی در یك جمع قرار میگیرید، دوست دارید ساز خودتان را بزنید یا معمولا نظر گروه را میپذیرید؟
5 - وظیفهشناسی: آیا در مقابل مسئولیتی كه به شما میسپارند باوجدانید یا سمبل میكنید؟
جوابدادن به همین 5 سؤال هم میتواند كلیت شخصیتتان را برایتان معلوم كند اما اگر میخواهید ریزتر شوید، در مورد ویژگیهای زیر هم به خودتان فكر كنید. یادتان باشد كه هركسی در یك طیف از این ویژگیها قرار میگیرد.
در مورد ثبات هیجانی
1 - اضطراب: آیا شما دلشوره زیادی تجربه میكنید؟
2 - خصومت: آیا شما آدمی كینهای هستید؟
3 - افسردگی: آیا معمولا احساس غمگینی میكنید؟
4 - خودآگاهی: آیا بعد از انجام دادن فعالیتها در مورد خودتان فكر میكنید؟
5 - تكانشگری: آیا یكدفعه عصبانی میشوید؟
6 - آسیبپذیری: آیا كلا آدم حساس و زودرنجی هستید؟
در مورد برونگرایی
1 - گرمی: آیا كلا با دیگران گرم میگیرید؟
2 - گروهگرایی: آیا ترجیح میدهید كارهایتان را بیشتر گروهی انجام دهید؟
3 - شجاعت: آیا به راحتی میتوانید حق خودتان را بگیرید بدون اینكه احترام كسی را خدشهدار كنید؟
4 - فعالیت: آیا كلا آدم اكتیوی هستید؟
5 - هیجانجویی: آیا زیاد دنبال موقعیتهای هیجانبرانگیز میروید؟
6 - هیجانهای مثبت: آیا كلا آدم خوشبین و شادی هستید؟
در مورد باز بودن در مقابل تجارب جدید
1 - تخیلیبودن: آیا زیاد در تخیلات خودتان در مورد گذشته و آینده سیر میكنید؟
2 - زیباییشناسی: آیا قدرت درك زیباییهای موجود در اشیای زندگی روزمره یا آثار هنری را دارید؟
3 - احساسی: آیا به رمانتیكبودن معروفید؟
4 - جدیت: آیا در انجام دادن كارها حسابی پیگیرید؟
5 - اندیشمند بودن: آیا در مورد خیلی از چیزها یا حوادث اطراف، نظریههای خاص خودتان را دارید؟
6 - ارزشیبودن: آیا به ارزشهای خاص خودتان زیاد اهمیت میدهید؟
در مورد توافقپذیری
1 - اعتماد: آیا كلا آدمی هستید كه به دیگران اعتماد دارید؟
2 - خلوص: آیا توی كارهایتان خردهشیشه زیاد دارید؟
3 - نوعدوستی: آیا فعالیتهای بشردوستانه مثل هلال احمر برایتان مهم است؟
4 - اجابت: آیا وقتی قولی را دادید به آن وفادارید؟
5 - فروتنی: كلا آدم متواضعی هستید یا مغرورید؟
6 - مهربانی: آیا دیگران شما را آدم دلرحمی میدانند؟
در مورد وظیفهشناسی
1 - صلاحیت: آیا توی كاری كه دارید صلاحیت حرفهای دارید؟
2 - منظمبودن: كلا آدم با نظم و ترتیبی هستید یا نظم، خیلی برایتان مهم نیست؟
3 - فرمانبرداری: آیا زیر كار دررو هستید یا معمولا حرف بالاسرتان را گوش میكنید؟
4 - تلاشهای پیشرفت: آیا سعی میكنید در تحصیل یا كارتان، قدمهای رو به جلویی بردارید یا به موقعیت فعلی رضایت دادهاید؟
5 - خود انضباطی: آیا هرازگاهی خودتان را مجبور به منظمكردن كارهایی كه بهتان محول شده میكنید؟
6 - تاملگری: آیا گاهی در مورد كارهای محوله منتقدانه فكر میكنید؟
-
روشهای تغییر حالات روانی در راهی درست و منحصر به فرد
ذهن شما همانند یك كامپیوتر، بدنتان را اداره می كند.
شغل خود را از دست داده اید؟ ناراحتی قلبی،سرطان یا به دیگر امراض خطرناك
مبتلا هستید؟ وسایل منزل تان به سرقت رفته است؟ در مسیر زندگی سر درگم شده اید؟
در سنین پیری، احساس تنهائی می كنید؟ احتمال وقوع اتفاقی ناخوشایند را برای
فرد مورد علاقه خود می دهید؟ ارزش سهامتان سقوط كرده یا حقوق ماهیانه شما
كاهش یافته است؟ احساس ناتوانی و بیچارگی می كنید؟ افسرده شده اید؟ فكر می كنید مغزتان از كارآیی مطلوب برخوردار نیست؟ سیستم بدنتان نارساست؟ علایم بیماری در شما بروز كرده است؟…
روشهای تغییر حالات روانی در راهی درست و منحصر به فرد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ذهن شما همانند یك كامپیوتر، بدنتان را اداره می كند.
شغل خود را از دست داده اید؟ ناراحتی قلبی،سرطان یا به دیگر امراض خطرناك
مبتلا هستید؟ وسایل منزل تان به سرقت رفته است؟ در مسیر زندگی سر درگم شده اید؟
در سنین پیری، احساس تنهائی می كنید؟ احتمال وقوع اتفاقی ناخوشایند را برای
فرد مورد علاقه خود می دهید؟ ارزش سهامتان سقوط كرده یا حقوق ماهیانه شما
كاهش یافته است؟ احساس ناتوانی و بیچارگی می كنید؟ افسرده شده اید؟ فكر می كنید مغزتان از كارآیی مطلوب برخوردار نیست؟ سیستم بدنتان نارساست؟ علایم بیماری در شما بروز كرده است؟…
نگران نباشید. تنها چاره ، برنامه ریزی مجدد است. خودتان را برای تندرستی بیشتر
برنامه ریزی كنید.
دكتر ماكسول مالتز، نویسنده پرآوازه ی كتاب « سایكوسیبرنتیك» چنین گفته است :
«ما هرگونه خودمان را به تصور در آوریم، زندگیمان همانگونه جریان پیدا می كند».
كلمات و تصاویر ذهنی، رفتار ما را برنامه ریزی می كنند. شما می توانید از طریق
تصویرسازی ذهنی و تفكرات كلامی مثبت، انرژی شفا بخشتان را رها سازید!
اگر به خود بگویید: «خوب ، من این مطالب را می خوانم و این تمرینات را انجام خواهم داد ولی فكر نمی كنم نتیجه ای داشته باشد» با این اعتقاد در حقیقت از سلولهای عصبی مغزتان می خواهید كه اهمیتی به تمرینات قائل نشود؛… در هر حال انتخاب با شماست!!!
ما می خواهیم به شما كمك كنیم تا:
به خوبی بخوابید ، هر زمان كه خواستید، بدون استفاده از ساعت شماطه دار ، از خواب
بیدار شوید. با وجود خواب آلودگی، بیدار بمانید. از سردردها خلاصی یابید. مشكلاتتان را
در رویاهایتان حل كنید. سیگار كشیدن را ترك كنید. وزنتان را كاهش دهید. مطالب طولانی را به راحتی حفظ كنید. با تمركز و قدرت یادآوری بسیارخوبی مطالعه كنید. پاسخ سؤالات مشكل را پیدا كنید. به هدفهایتان دست یابید. از هرنوع دردی كه در بدنتان دارید، رها شوید. نابهنجاریها و اختلالات بدنتان را اصلاح كنید. هردو نیمكره مغزتان را در امور زندگی
مورد استفاده قرار دهید و خلاق تر و فهمیده تر گردید!!!
سطح ذهن ما دارای امواجی است كه از طریق اجرای تكنیكهای گام به گامی كه با ما
همراه خواهید بود، می توانید در سطح آنها قرار گرفته و از آنها برای موفقیتهای خود
بهره بگیرید.
نیمكره چپ مغز ما ، برجهان مادی، حسی و فیزیكی نظارت دارد. به جزئیات امور توجه دارد و همانند قوه بینایی یك مورچه، تكه تكه می بیند. به تفاوتها، تضادها، و قطبهای متفاوت از هم گرایش دارد ، ولی نیمكره راست، به دنیای تفكرات ، احساسات و ادراكات حكم می راند. مانند قوه بینایی یك پرنده، كل تصویر را می بیند و كل گرا است. تفاوتها را نادیده می انگارد
و به وحدتها، یگانگی ها و یكی بودنها گرایش دارد.
ما با قرار گرفتن در سطح امواج آلفا، باعث می شویم نیمكره راست مغز بیشترین كاركردش را ظاهر سازد، یعنی: ازجهان عینی و مادی خارج و وارد جهان روحی میگردیم. همه افراد را
یكی می بینیم، تفاوتهای مادی و زمینی مابین انسانها را نادیده می انگاریم و در سطحی متعال، خویشتن خویش را با خویش دیگران در هم می آمیزیم. در ذهن ما، دیگر « حق
بامن است، تو اشتباه می كنی» جایی نخواهد داشت، بلكه به جای آن « همه آنچه كه حقیقت دارد» به عنوان یك راه حل دوطرفه، اهیمت خواهد یافت.
********************
منبع : سایت نیک صالحی
-
یوگا چیست ؟
یوگا از ریشه كلمه سانسكریت YUJ گرفته شده و به معنی اتحاد است. اتحاد بین تن و روان ، بین نیروهای مثبت و منفی وجود انسان . یوگا قدمت زیادی دارد و بر اساس سبك های مختلفی كه در یوگا وجود دارد می توان از آن برای راهگشایی و كسب انرژی بهره برد 0 تمرینات یوگا شامل تمرینات بدنی (آساناها)تمرینات تنفسی (پرانایاما) تمرینات ذهنی( پراتی هارا) و ... می باشد كه در نهایت به جهت كسب سلامتی و آرامش و آگاهی مثبت بكار گرفته می شود . یوگا هنر زندگی كردن است . دانشی است كه باید با زندگی روزانه هر فرد عجین شود زیرا كه برتمام جنبه های حیاتی اعم از جسمی – روانی و روحی تاثیر بسزایی دارد . علم یوگا با عمل كردن روی عوامل خارجی و فیزیك بدن آغاز می شود و به لایه های ظریف بدن ارتباط داده می شود .
یوگا چیست ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یوگا از ریشه كلمه سانسكریت YUJ گرفته شده و به معنی اتحاد است. اتحاد بین تن و روان ، بین نیروهای مثبت و منفی وجود انسان . یوگا قدمت زیادی دارد و بر اساس سبك های مختلفی كه در یوگا وجود دارد می توان از آن برای راهگشایی و كسب انرژی بهره برد 0 تمرینات یوگا شامل تمرینات بدنی (آساناها)تمرینات تنفسی (پرانایاما) تمرینات ذهنی( پراتی هارا) و ... می باشد كه در نهایت به جهت كسب سلامتی و آرامش و آگاهی مثبت بكار گرفته می شود . یوگا هنر زندگی كردن است . دانشی است كه باید با زندگی روزانه هر فرد عجین شود زیرا كه برتمام جنبه های حیاتی اعم از جسمی – روانی و روحی تاثیر بسزایی دارد . علم یوگا با عمل كردن روی عوامل خارجی و فیزیك بدن آغاز می شود و به لایه های ظریف بدن ارتباط داده می شود .
هدف یوگا هماهنگ كردن سیستم های مختلف بدن است تا در پرتو آن شادابی و تندرستی كلی بدست آید . سیستم یوگا به شاخه های زیادی نظیر هاتا – راجا – گیانا – كارما – كندالینی – تانترا و ... تقسیم شده است كه هر كدام از شاخه ها ، بنا بر هدفی كه دنبال می كند به ذكر جزئیات پرداخته و هر فرد می تواند متناسب با خصوصیات فردی و نیاز شخصی راه مورد علاقه اش ، را انتخاب و دنبال كند .
در چند دهه ی اخیر قرن حاضر ، هاتا یوگا ( یوگای جسمانی )از گسترش ویژه ای برخوردار بوده است و به وسیله ی پرتوجویانی كه در مراكز یوگا كسب دانش كرده اند در سطح جهان انتشار داده شده است . هاتا یوگا شامل تمرینات فیزیكی (آساناها) و تمرینات نظافتی ، تنفسی ، رموز و اشارات (مودراها) و قفل ها(بانداها) می باشد .
یكی دیگر از دستاورد های یوگا، درمان جسم و روان است . مهم ترین و مؤثر ترین تاثیر آن ، ایجاد هماهنگی و اتحاد قوی میان جسم و روان است . امروزه برای درمان قطعی بعضی بیماریهای روان تنی كه طب مدرن از درمان آن عاجز است از روشها و تمرینات اختصاصی یوگا استفاده می شود . طبق گزارشات پزشكی ، یكی از موفق ترین شیوه های درمان ،((یوگا درمانی)) بوده است . علت آنست كه یوگا هماهنگی و هارمونی لازم را بین سیستم اعصاب و غدد مترشحه ی داخلی ایجاد می كند و این هماهنگی به طور مستقیم روی سیستم های داخلی و اندام تاثیر می گذارد . در دنیای پر تنش ، برای اكثر مردم ، یوگا ساده ترین روش برای دستیابی به تندرستی و شادابی است . آساناها (حركات) بسیاری از خستگی های روزانه ناشی از فعالیت های شغلی را مرتفع می كنند . علاوه بر آن روش های یوگا غالبا آرام بخش روح و روان هستند . تمرینات یوگا می تواند سازنده ی یك شخصیت برتر و افزایش هوش به عنوان وسیله ای برای بالا بردن تواناییهای فردی و افزایش بازدهی كاری باشد . صرف نظر از نیازهای شخصی ، یوگا وسیله ای برای مبارزه و دفع اضطرابها و یی قراری های اجتماعی است . یوگا به عنوان یك سیستم بهداشتی چند بعدی می تواند نقش مهمی را در حفظ بهداشت جسمانی ، روانی و دفع وكاهش بسیاری از بیماریها از جمله افسردگی داشته باشد .
قسمت دیگر تمرینات یوگا ، تمرینات ذهنی ( مدیتیشن) است . با تمرینات ذهنی و تنوع در یوگا می توان قسمتهای مختلف شبكه های مغزی را فعال تر نموده و یا از فعالیت آنها كاست و این تاثیر را به قسمت های مختلف هدایت نمود و درصدد ایجاد حالت های مختلف و یا كنترل و رفع شرایط خاص عصبی برآمد . مغز انسان مهمترین ، با رزترین و پیچیده ترین ارگان بدن است . فهم و درك و كنترل این ارگان پیچیده از مباحث مهم و جالب توجه دانشمندان ،عصب شناسان ، روانپزشكان وروان شناسان است . آناتومی روانی یوگا با اینكه قریب به پنج هزار سال از تمدن مدون آن گذشته ولی امروز با اشتیاق فراوان و بدلیل كاربردی آن به عنوان یك بدل برای فهم ، درك وكنترل شبكه های عصبی مغز مورد توجه است . با تمرینات یوگا (اعم از حركتی تنفسی ، ذهنی و اخلاقی) شما روند جدیدی را در زندگی حس خواهید كرد . مردم از فرهنگ های مختلف با سطح تحصیلات متفاوت و هر سنی می توانند تمربنات بوگا را تجربه كنند و از فواید جسمانی و روانی آن بهره مند شوند . یوگا هنر و علم زیستن است كه با سیر تكاملی بدن و ذهن ارتباط دارد . یوگا سیستم منظمی است كه تمام جنبه های هویت فردی را دربر می گیرد و انسان با پرداختن به بوگا از بیرونی ترین جنبه های شخصیت به درونی ترین شخصیت خود ، آگاه می شود . بنابر این می توان گفت یوگا ، تنها تمربنات جسمی نیست بلكه مجموعه ی تعلیمات جسمی – حیاتی – درمانی و خود شناسی است و در معنای عمیق یك حركت كمال گرایانه برای پیوستن به بحر بیكران هستی است . امروزه میلیون ها نفر در سراسر دنیا از یوگا و مدیتیشن بعنوان یك نیاز اساسی با شیوه های مختلف مرتبط با بیماران – مربیان – ورزشكاران – كودكان مددكاران – روانپزشكان و زندانیان ، بهره می برند . در همین رابطه بهترین و موفقترین اصلاحات عجیب و شگفتی ساز در زندانیان سراسر دنیا پدید آمده كه اطلاعات آن كاملا درست است .
یوگا:
یوگا یعنی رهایی از درد و رنج .
یوگا انسان رابه خرد می رساند و خرد انسان را به خداوند .
یوگا نگریستن به اسرار و زیباییهای درون است .
یوگا یك نیاز است یك نیاز با ارزش برای مردم عصر حاضر .
یوگا تعادل جسم و روان و وحدت این دو با هم است .
یوگا یعنی به آرامش رسیدن .
یوگا یكی شدن تمام نیروهای تن ، روان و روح ، با خداست .
یوگا یك روش فلسفی - كاربردی در تفهیم مسائل وجودی ، مراتب ذهنی ریشه های درد و رنج و متعادل سازی و دفع آنهاست .
یوگا از بین برنده ی تمام دردهاست .
یوگا پیام خرد است و بشریت وارث این پیام.
یوگا هنر زندگی كردن است .
یوگا یعنی رهایی از آلودگی و درد و رنج .
با یوگا :
با یوگا آرامش روانی و تعادل و هماهنگی اركان تن و روان تامین می گردد .
با یوگا نشانه های بیماری زای جسمی و روانی فرد و جامعه برطرف می شود .
با یوگا مقاومت فرد در مواجهه با استرس های زندگی بیشتر می شود .
با یوگا قدرت تمركزتان بالا می رود.
با یوگا از ناراحتی های ستون فقرات و سایر مفاصل رهایی می یابید .
با یوگا خستگی و فرسودگی را به فراموشی می سپارید .
با یوگا توازن جسمانی و تعادل روانی را در هر سن می توانید بدست آورید .
با یوگا می توانید در ورزشهای قهرمانی موفق تر باشید .
با یوگا بیماریهای جسمانی مانند ناراحتی های گوارشی ، عملكرد نامنظم غدد درون ریز بدن و نارسایی های خونی ، مشكلات قلبی ، مشكلات ارتوپدیك و بسیاری از بیماریهای روانی مانند اضطراب ، ترس ، وسواس و... بهبود می یابد .
با یوگا شما به زیباییهای درون خود می نگرید .
با یوگا شما یاد می گیرید كه چگونه همه را دوست داشته باشید .
-
روانشناسی بالینی
مقدمه
روانشناسی بالینی شاخهای از علم روانشناسی است که به بحث در زمینه اختلالات روانی و تشخیص آنها و درمان میپردازد. از عمر روانشناسی به شکل علمی و منظم فقط حدود یک قرن میگذرد. ولی رشد آن در چند سال اخیر اعجاب آور بوده است. این رشته هم مانند علوم دیگر فرمان با ازدیاد روزافزون دانش رشتههای تخصصی بوجود آمد و امروزه در امریکا حدود 30 - 20 بخش دارد و هر بخش علاقه و مهارت خاصی را عرضه میکند. ولی در 20 سال اخیر هیچ یک از رشتههای روان شناسی به اندازه روانشناسی بالینی پیشرفت نکرده است و تعداد افرادی که در این بخش تحقیق میکنند از رشتههای دیگر روانشناسی به مراتب بیشترند.
روانشناسی بالینی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مقدمه
روانشناسی بالینی شاخهای از علم روانشناسی است که به بحث در زمینه اختلالات روانی و تشخیص آنها و درمان میپردازد. از عمر روانشناسی به شکل علمی و منظم فقط حدود یک قرن میگذرد. ولی رشد آن در چند سال اخیر اعجاب آور بوده است. این رشته هم مانند علوم دیگر فرمان با ازدیاد روزافزون دانش رشتههای تخصصی بوجود آمد و امروزه در امریکا حدود 30 - 20 بخش دارد و هر بخش علاقه و مهارت خاصی را عرضه میکند. ولی در 20 سال اخیر هیچ یک از رشتههای روان شناسی به اندازه روانشناسی بالینی پیشرفت نکرده است و تعداد افرادی که در این بخش تحقیق میکنند از رشتههای دیگر روانشناسی به مراتب بیشترند.
روانشناسی بالینی در گذشته
تکامل روانشناسی بالینی به سبب تاثیر عوامل متعدد صورت گرفت که بعضی از آنها خارج از حیطه روانشناسی بود. برای مثال پیشرفتهای حاصله در بیولوژی ، فلسفه ، سیاست و امثال آن نیز در تشکیل تاریخچه روانشناسی درمانی موثر بوده است. از عمر روانشناسی بالینی به عنوان یک رشته تخصصی و مستقل حدود 90 سال میگذرد تاریخ آن با تکامل روانشناسی مرضی آمیخته است و گذشته آن به زمان انسان اولیه میرسد. بشر اولیه امراض روانی پدیدهای ماورءالطبیعه میدانست.
روشهای درمان اینگونه بیماران که تصور میشد دچار جن زدگی و ارواح خبیثه شده باشند عبارت بود از سوراخ کردن جمجمه به منظور آزاد کردن روح پلید و به زنجیر بستن، تنبیه جسمی و سوزاندن و انواع شکنجههای دیگر. در اواخر قرن هجده در فرانسه پزشکی به نام فیلیپ پنیل رئیس بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه شد. او با اصلاحات نوع دوستانه به درمان روانی کمک کرد. در قرن نوزدهم مسمزیسم بوجود آمد. مسمز فردی بود که با استفاده از هیپنوتیزم به درمان بیماران روانی پرداخت.
عوامل موثر در پیدایش روانشناسی بالینی
پیدایش و تکامل روانشناسی بالینی پیشرفت در ماهیت هوش و اندازه گیری آن ، تفاوتهای فردی ، روان شناسی کودک نیز نقش داشتهاند. حد فاصل میان روانشناسی بالینی و روانشناسی کودک از بعضی جهات بسیار نامشخص است. زیرا روان شناسی بالینی در اصل به سبب علاقه به مسائل کودکان عقب افتاده بوجود آمد. پیدایش ابزارها و آزمونهای روانی نیز در تکامل روان شناسی بالینی نقش اساسی داشتهاند.
روان شناسی بالینی در ایران
در جریان تاریخ نود ساله روان شناسی بالینی در دنیا ، ایران تاریخچه سی سالهای دارد. اولین درس در این رشته از روان شناسی در سال 1344 شمسی در گروه روانشناسی دانشگاه تهران تدریس شد و اولین کتاب در این زمینه به نام روان شناسی بالینی تالیف سعید شاملو در سال 1345 شمسی از طرف دانشگاه تهران منتشر شد. نخستین کلینیک روان شناسی در سال 1346 و در دانشگاه تهان تحت عنوان مرکز مشاوره و راهنمایی ایجاد شد.
در این مرکز برای اولین بار کار سیستمی مرکب از یک روان شناس بالینی که سرپرست مرکز نیز بود، یک روانپزشک و یک مددکار اجتماعی به بررسی مسائل روانی دانشجویان پرداختند و با همکاری هم در تشخیص و درمان نابهنجاریهای رفتاری آنها اهتمام ورزیدند. رشته روان شناسی بالینی عمدتا در اوئل دهه سال 1350شمسی زمانی رسمیت یافت که در گروه روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران واقع در بیمارستان روزبه برنامهای به نام فوق لیسانس روان شناسی بالینی ایجاد شد.
ویژگیهای روان شناسی بالینی
وظایف روان شناسی بالینی متنوع و مختلف است و به موسسهای که روان شناسی در آن کار میکند و همچنین به نوع تحصیلات و تعلیمات عملی که داشته است بستگی دارد. برای مثال وظایف روان شناسی بالینی در بیمارستان روانی ممکن است منحصر به تشخیص بیماری از طریق تست باشد یا به روان درمانی بپردازد یا مشغول تحقیقات شود و یا تعلیم عده ای را به عهده بگیرد. روان شناس بالینی ممکن است در مدارس ، مراکز مشاوره کودکان ، زندانها ، بیمارستانها ، دانشگاهها ، پرورشگاهها ، کودکستانها ، وزارت کار ، کارخانهها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند.
انواع روان شناسی بالینی
چهار نوع روان شناسی بالینی وجود دارد: دستهای که برای درمان بیماری با روانپزشکان و روانکاوان اشتراک مساعی میکنند و بیشتر به کشف ماهیت بیماری و طرز معالجه یک فرد خاص توجه میکنند. دسته بعد روان شناسانی که وقت خود را بطور عمده صرف اندازه گیری خصوصیات افراد بوسیله تستهای روان شناسی میکنند. دسته دیگر فعالیتهای دسته اول و دوم را بطور مساوی انجام میدهند یعنی هم به تشخیص و هم به درمان میپردازند.
دسته آخر روان شناسانی هستند که به تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی علاقه دارند و از طریق تجربی برای کشف علل ، علائم و طرق درمان میکوشند. روان شناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آماده ساختن روان شناسی بالینی ضروری است و روان شناسی بدون آشنایی با آنها نمیتواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید.
تشخیص در روان شناسی بالینی
روان شناسان بالینی از روشهای مختلف برای تشخیص اختلالات استفاده میکنند. از جمله این روشها مشاهده رفتار بیمار ، مصاحبه کلینیکی ، آزمونهای روانی ، بررسی تاریخچه فردی و ... است.
درمان در روان شناسی بالینی
روشهای مختلف درمانی در روان شناسی بالینی وجود دارد که روان شناسانی با توجه به رویکرد نظری که در روان شناسی دارند یکی از آنها بکار میبرند. مثل شناخت درمانی ، رفتار درمانی ، روانکاوی و ... برخی از روان شناسان بالینی دیدگاه التقاطی دارند و از تمام شیوههای درمانی بهره میبرند.
-
خواب دیدی؟ خیر باشه
با استفاده از یافتههای روان شناسان و عصب شناسان میتوان کارهایی کرد که رویاها بیشتر به دردمان بیایند.
«خواب میدید در سرزمین ناشناسی است. از گرما عرق کرده، پیراهنش به تنش چسبیده، از تشنگی له له میزند. درختهای ناشناختهای را میبیند که برگهایشان سوخته، شاخههایشان شکسته... سایه ندارند... «هستی» منت یک درخت سوخته را میکشد و زیرش مینشیند.
سایهای در کار نیست اما میتوان به درخت تکیه زد. زیر درخت پر است از گنجشکهای مرده، بال شکسته... انگار خون هم ریخته. پوکه فشنگ هم که فراوان است. چند تا گربه و سگ میآیند و کاری به کار هم ندارند.
یا دست ندارند یا پا چشمهای همهشان کور است... هستی از دیوار خرابهای، از روی آجرها و پوکههای فشنگ رد میشود و به چمن سوختهای میرسد... یک ساختمان فرو ریخته از دور پیداست. چند تا در بسته پیداست. هستی خود را میبیند که روی زمین دست میمالد. اما کلیدی پیدا نمیکند. صدایی میگوید: آنها که ریسمان دستشان بود، آنها که کلید داشتند همهشان گم و گور شدند.»
این جملات شاید برای شما هم آشنا باشد؛ قسمتهایی از نخستین صفحههای «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور. نویسنده خواب «هستی» شخصیت اصلی داستان را خودش بر اساس دلمشغولیهای هستی میسازد. آیا خوابهای ما هم نمود دغدغههایمان هستند؟ آیا ما میتوانیم نویسنده خوابهای خودمان باشیم؟
در ادامه شماره قبل که بیشتر روی نظریههای رؤیا تاکید کردیم این بار میخواهیم بگوییم رؤیاها به چه دردی میخورند.
یونگ میگوید همه خوابها یک داستان دارند. در یک مکان و زمان البته عجیب و غریب اتفاق میافتند. یک یا چند شخصیت دارند. اتفاقاتی برای این شخصیتها پیش میآید كه یا به نتیجه خاصی منجر میشود، یا نیمهتمام رها میشود.
این عناصر داستانی را میتوانید وقتی که به خواب دوستتان گوش میدهید تشخیص دهید. اما واقعا این داستانی که غالبا بیسر و ته و بیمعنا مینماید میتواند معنای خاصی داشته باشد؟ در این که خوابها معمولا عجیب و غریب هستند شکی نیست.
شاید به این علت که همانطور که در شماره قبل هم گفتیم در رؤیاها فرایندهای ذهنی و شناختی ما یکجور دیگر سازماندهی میشوند. خوابها مثل اسطورهها هستند: بیمکان، بیزمان و بدون منطق خاصی در علت و معلول رویدادها.
شاید برای همین است که یونگ میگوید در هر فرهنگی نمادهای خاص آن فرهنگ در ناخودآگاه انباشته میشوند و البته یکی از راههای دستیابی به آن ناخودآگاه جمعی همین رؤیاها هستند. اما نكاتی از عقاید یونگ كه بیشتر به درد ما میخورد؛ اول اینکه خوابها بیمعنی نیستند.
همه خوابها معنی دارند، ما باید بتوانیم با کمک تداعیهایی که از یک خواب به ذهنمان میآید این معنی پنهان را کشف كنیم. دوم اینکه خوابها از دغدغههای ما که به گذشته نزدیک و دور ما مربوطند، به وجود میآیند. لااقل از نظر روانشناسی علمی هیچ خوابی نمیخواهد آینده را پیشبینی کند. حتی اگر در زمان خواب ما از الان خودمان بزرگتریم و کارهایی مربوط به آینده را انجام میدهیم، این رؤیاها نمود دغدغه ما در مورد آن مرحله از زندگی یا آن کار است.
دغدغههایی که از گذشته ما به وجود آمدهاند نه از قدرت پیشگویی رؤیاها. حرف سوم یونگ هم که خیلی میتواند به درد ما بخورد این است که گاهی رؤیاها برای جبران آنچه در ما نیست به وجود میآیند. یعنی رؤیاهای یک آدم لامذهب ممکن است تمهای مذهبی داشته باشد یا ممکن است که در خوابی عاشق کسی بشویم که از او متنفریم.
یونگ میگوید اینجا ناهشیار ما دارد در مورد حسهای سرکوبشدهمان هشدار میدهد. برای خود یونگ این قضیه آنقدر مهم بود که اسم زندگینامه خودنوشتش را گذاشت: «خاطرات، رؤیاها، اندیشهها و...» به هر حال ما بیشتر مطلب هفته را گذاشتهایم برای شرح کارآمدی رؤیاها.
اراده كنید، خواب ببینید
شاید با دیدن عبارت «مدیریت رؤیا» تعجب کنید. البته این قضیه به صورت نسبی امکانپذیر است. اگر شما عجایب هفتگانه رؤیا را در شماره قبل خوانده باشید از این عبارت شگفتزده نمیشوید. ما در مدیریت رؤیا هم قبل از خواب و هم بعد از خواب را هدف گرفته ایم. هم معنای رؤیاها و هم دستکاری در به یاد ماندن و خوشایندتر شدن رؤیاها.
1 به یاد ماندن یا نماندن رؤیا، مسئله این است! همانطور که در شماره قبل هم خواندید خیلی تکلیف دانشمندها با رؤیا معلوم نیست. شما اول تکلیفتان را مشخص کنید. آیا مثل عصبشناسها میخواهید رؤیاها از یادتان برود؟ خب هیچ کاری نکنید! کافی است جایی بخوابید که اول صبح خیلی شلوغ باشد.
حتی میتوانید این کار را بهصورت اختیاری انجام دهید. مثلا یک آهنگ دوستنداشتنی را بگذارید روی زنگ موبایلتان و صبح با این آهنگ از خواب بیدار شوید! یا به نامزدتان بگویید اول صبح 8-7 تا اساماس خالی پشت سر هم برایتان بفرستد تا با صدای دنگدنگ آنها بیدار شوید.
اینجوری رؤیاها خود به خود از یادتان میرود یا از کسی که بیدارتان میکند بخواهید که وقتی چشمهایتان تکان تکان میخورد از خواب بیدارتان نکند. چون اگر همان موقع بیدار شوید خواب به یادتان میماند. اگر هم مثل روانشناسها به فایده رؤیا و تعبیر رؤیا معتقدید اولین کاری که میکنید این است:
2 رؤیاهایتان را یادداشت کنید! شاید شما با این کار به شهرت فروید نرسید و «رؤیا و تعبیر رؤیایتان» تحولی در روان درمانی به وجود نیاورد، ولی این یک کار را که میتوانید مثل او انجام دهید! یک قلم و کاغذ بگذارید کنار دستتان بعد بخوابید.
روانشناسان معتقدند این کار باعث میشود ذهن یاد بگیرد که ما این اطلاعات را میخواهیم و نباید از بینشان ببرید. اگر این کار را انجام ندهید، ذهن پیشفرضاش این است که با شما لج کند و رؤیاها را به فراموشی بسپارد.
سعی کنید رؤیاهایتان را همان اول صبح با تمام جزئیات کامل شامل زمان، مکان، رنگ اطراف، آدمها و لباسها و مخصوصا اتفاقاتی که بین آنها رخ میدهد یادداشت کنید. خلاصه یک داستان را با شاخ و برگهایی که معمولا در همه رؤیاها وجود دارند شرح دهید. اول صبح ما فکر میکنیم که رؤیا آنقدر مهم یا هیجانانگیز بوده که تا ابد یادمان میماند ولی ظهر موقع ناهار هیچچیز یادمان نیست.
3 رؤیاهایتان را برای یک سنگ صبور تعریف کنید! تعریف رؤیا برای دیگران مخصوصا وقتی هنوز کامل به یادمان مانده است هم میتواند به حفظش کمک کند. کسی که رؤیایمان را میشنود با آنها مثل اطلاعات دیگر برخورد میکند و مخصوصا اگر از او بخواهیم، به یادش میماند. اما مغز ما به هر نحوی دوست دارد رؤیاها از یادمان برود.
شاید به قول فروید به این خاطر که پشت رؤیاها چیز اضطرابانگیزی خوابیده است. تعریف رؤیاها برای دیگران همچنین باعث میشود که حسابی هیجانمان تخلیه شود و به قول معروف دلمان سبک شود البته به طریقه غیرمستقیم. فقط از طرف نخواهید که برایتان معنی و مفهوم خوابتان را بگوید، علتش را در بخش بعد میبینید.
4 در مقابل تصاویر رؤیاها، تداعی آزاد کنید. به جای اینکه به کتابهای ابن سیرین و حتی فروید سرک بکشید، به معنای شخصی رؤیا فکر کنید. سگی که به خوابتان میآید، ممکن است برای شما که روز قبل از رؤیا سگی گازتان گرفته است معنای متفاوتی داشته باشد تا از نظر یك چوپان. شاید نمادهای مشترک بسیار کمی بین تمام افراد دنیا وجود داشته باشد.
در سطحی وسیعتر از معنای فردی رؤیا شاید معنای فرهنگی آن هم بتواند کمک کند. خواب گاو دیدن برای یک هندی معنای کاملا خاص و مذهبی دارد، اما برای یک استرالیایی شاید بیشتر معنایی اقتصادی داشته باشد! خیلی چیزها هستند که میتوانند روی معنای یک رؤیا، اثر داشته باشند.
مثلا ضربالمثلهایی که با یک تصویر همراهند ممکن است با همان معنای نمادینشان به خوابتان بیایند: گیر کردن شما در یک کلاف سر درگم احتمالا نشاندهنده این است که مشکل خاصی دارید که خیلی پیچیده شده است و نتوانستهاید تاکنون کاری برایش بکنید. بعضی افراد هم هستند که احتمالا لااقل در نگاه اول یک معنای مشترک دارند.
مثلا رئیس قطار یا پلیس در این رؤیا احتمالا نماد مرجع قدرت در گذشته بیننده رؤیا بوده است: فردی در رؤیایی دیده بود که در صدد رفتن به مسافرتی بوده و از فکر از دست دادن قطار بسیار مضطرب شده و در نهایت زمانی به مقصد رسیده که رئیس ایستگاه یا پلیس با ترشرویی بیصبرانه منتظر او بودهاند.
اما مثلا اگر شخصیتی که در کازابلانکا همفری بوگارت نقشش را بازی میکند خواب ایستگاه قطار را ببیند، اولین معنا برای او معنایی عاشقانه است. به هر حال سعی کنید همه صحنههایی که در مقابل یک تصویر رؤیا در بیداری به ذهنتان میآید را ردیف کنید. بالاخره با این تداعی آزاد به جایی میرسید. یادتان باشد که هیچ رؤیای بیمعنیای وجود ندارد و بهترین تعبیرکننده رؤیایتان خودتان هستید.
5 به رؤیاهای تکراری بیشتر بها بدهید! شنیدهاید که محمد اصفهانی میخواند «دیده بودمت هزار بار تو یه رؤیای قدیمی» یا این ترانه مانی رهنما که میگوید «تو رو یک عمره تو خوابم میبینم...». بگذریم از این که شاعران ترانهها به یک عقیده جاافتاده در فرهنگ ما - اینکه رؤیاها پیشبینیکننده آیندهاند - توجه داشتهاند، اما در یک لایه هم به تکراریبودن و بنابراین مهمبودن این رؤیاها اشاره کردهاند. روانشناسان میگویند رؤیاهای تکراری اغلب بیانكننده مشکلات حل نشده هستند .
البته رؤیاها میتوانند یک امپیتیری از مجموعه مشکلاتی باشند که در یک رؤیا گنجانیده شدهاند. مثلا مردی به یاد میآورد که وقتی پسر کوچکی بوده، رؤیای تکراری و بینهایت ناخوشایند داشته، او در آن رؤیا به طور بینتیجهای به سختی میکوشیده تا یک شبکه از تکههای نخ یا پشم که طرح درهمبافته غیرعادیای داشته و در آن، رشتهها به طرز غیر قابل گشودنی در هم پیچیده بودند، را از هم باز کند. این رؤیا بر احساس درماندگی ناتوانکنندهای دلالت میکرد که در آن رؤیا، بیننده حس میکرد هیچ کوششی در شکافتن و از هم گسستن گرهها مؤثر نخواهد بود.
6 گاهی راهحل مشکلتان در رؤیاهایتان است. وقتی که تمام شب به یک مشکل فکر کنید تعجبی ندارد که ذهنتان حتی هنگام خواب هم دست از سر آن مشکل و راهحلهایش بر ندارد. احتمالا در مورد دانشمندانی که نتایج مسائلشان را در خوابها یافتهاند چیزهایی شنیدهاید. رؤیاها گاهی الهامی برای حل خلاقانه مسائل هستند.
مثلا ککوله، کاشف بنزین، بعد از اینکه خواب دید دایرهای از مارها هر کدام دم مار بعدی را در دهان دارد، موفق به کشف ساختمان شیمیایی بنزین شد. ساختمانی که حلقوی است نه خطی. پس رؤیاها همیشه هم تصویری از آرزوهای سرکوفته نیستند.
7 تا میتوانید قبل از خواب به چیزهای بد فکر نکنید! همه نظریهپردازان خواب قبول دارند که بیشتر رؤیاها مایههاشان را از آخرین تحریکات مغزی قبل از خواب میگیرند. دیدن یک فیلم ترسناک، فکر کردن به احتمالات بدی که در آینده ممکن است رخ دهند و فکر کردن به دلخوریهای گذشته باعث میشود به جای رؤیا کابوس ببینید.
8 رؤیاهایتان را از دست ندهید! چه بخواهید که رؤیاها به یادتان بماند و چه نخواهید، به هر حال سعی کنید جوری بخوابید که بیشترین مدت خواب REM را داشته باشید. هر چه بیشتر و بهتر بخوابیم تعداد مراحل خواب REM طبیعیتر میشود. ضمن اینکه خواب REM باعث میشود اطلاعاتی که روز قبل به حافظه سپردهایم در حافظه بلندمدت تحکیم شوند، در نتیجه نمره امتحانمان بهتر شود. برای اینکه بهتر و به اندازه بخوابیم در شماره17، یک مطلب مفصل در همشهری جوان چاپ شده است.
رؤیا دیدن از نگاه اسلام
رؤیاها یا همان چیزهایی كه در خواب میبینیم، در متون اسلامی به 2 دسته تقسیم میشوند: دسته اول «اضغاث احلام» یا رؤیاهاى كاذبهاند؛ یعنی خوابهایی كه تعبیر خاصی ندارند؛ همان صحنههای درهم و برهمی كه وقتی با شكم پر میخوابیم سراغمان میآیند و دسته دوم رؤیای صادقه یا خوابهایی هستند كه به حقیقتهایی اشاره میكنند. گاهی این حقیقتها را صریح برایمان میگویند، گاهی هم با زبان استعاره. بعضیها میگویند این رؤیاها نتیجه ملاقات روح ما با فرشتگان است.
پیامبر(ص) فرموده رؤیا «گاهى بشارتى از ناحیه خداوند است، گاهی وسیله غم و اندوه از سوى شیطان و گاهی چیزهایی است كه انسان در فكر خود مىپروراند و آن را در خواب مىبیند». خواب شیطانى تعبیر ندارد اما خوابهایی كه از طرف خداوند هستند، قرار است برای ما از آیندهمان خبرهای خوشی بیاورند.
رویاهای ما و نزدیكی آنها به حقیقت، به ظرفیت درونی ما بستگی دارد. برای اینكه در عالم رؤیا بتوانیم از خودمان و از تصویرهایی كه «نفس»مان برایمان میسازد كنده شویم، یعنی از عالم ماده بیرون برویم و خودمان را به عالم غیب متصل كنیم، به «مراقبه» نیاز داریم:
پاكیزگی و طهارت، خواندن قرآن و بعضی دعاها و محاسبه اعمال روزانه خودمان میتوانند خوابهای ما را بهتر و شفافتر كنند. به طور كلی خوابیدن در اسلام آداب زیادی دارد كه رعایتكردن آنها كیفیت رؤیاهای ما را بالا میبرد؛ مثل خوابیدن به پشت یا به طرف راست، دستشویی رفتن قبل از خواب و وضو گرفتن قبل از خواب.
اما بعد از همه اینها، تعبیر رؤیا هم شرایطی دارد. هر كسی نمیتواند خواب را تعبیر كند. تعبیركننده خواب باید بتواند تشخیص بدهد كه اصلا خواب شما قابل تعبیر هست یا نه و بعد باید بتواند این حقیقتهایی را كه ما در لباس دیگری میبینیم، به شكل حقیقی خودشان ببیند؛ كاری كه از دست هر كسی ساخته نیست. پس رؤیاهای گرانبهایتان را به دست هر كسی نسپارید.